< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

98/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث حقیقت شرعیه بود. یکی از مباحثی که در بحث حقیقت شرعیه مطرح می‌شود، این است که الفاظ «صلاة»، «زکاة»، «صوم»، «حج» و... در شرایع گذشته وجود داشته است یا اینکه نبوده و در شریعت ما به وجود آماده است.

علمایی که بعد از مرحوم آخوند (ره) آمده‌اند، حتی فرزند او، بر او اشکال کرده‌اند. مرحوم محقق خویی هم اشکال کرده است. اشکالشان، که به نظر ما هم درست است، این است: بودن یا نبودن این الفاظ در ادیان گذشته، چه تأثیری دارد؟ چه ثمره‌ای دارد؟ این که بگویید با توجه به ﴿... و أوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيّاً﴾[1] در زمان حضرت عیسی (ع) صلاة و زکات بوده است و صیام قبل از پیامبر (ص) هم بوده است: ﴿كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ...﴾[2] و در زمان حضرت ابراهیم (ع) حج بوده است: ﴿و أذّن في الناس بالحج ...﴾[3] چه ثمره‌ای دارد؟ اگر ائمه (ع) این الفاظ را به‌کار بردند، بر معنای لغوی حمل می‌کنید یا معنای اصطلاحی؟ ائمه (ع) کدام معنا را قصد کرده‌اند؟ شما صلاة را به معنای دعا حمل می‌کنید یا ارکان مخصوصه؟ شما حج را بر قصد حمل می‌کنید یا معنای جدید که دارای طواف، سعی و... است؟ اگر بر معنای جدید حمل می‌کنید، می‌گوییم که حقیقت شرعیه ثابت است و اگر بر معنای لغوی حمل می‌کنید، می گوییم که حقیقت شرعیه ثابت نیست. این که این الفاظ در ادیان گذشته بوده یا نه و چقدر با معنایشان در زمان پیامبر (ص) فرق دارد، تأثیری در این ماجرا ندارد. پس به نظر ما فرمایش مرحوم خویی و شهید صدر (ره) در اینجا حرف خوبی است.

متن اشکالات بیان شده در مورد فرمایش مرحوم آخوند:

اشکال اول

اشکال فرزند مرحوم آخوند (ره)

لايخفى عليك أنّ غاية ما تدلّ عليه هذه الآيات هو ثبوت‌ هذه‌ الحقائق‌ و الماهيّات‌ في‌ الشرائع‌ السابقة و لا دلالة فيها على أنّ هذه الألفاظ كانت موضوعةً بإزائها فيها؛ ضرورة احتمال أنّ الألفاظ الموضوعة لها فيها غيرها. و إنّما وقع التعبير بها عنها في القرآن، لأجل تداول ذلك و شيوعه في هذه الشريعة؛ إمّا على نحو الحقيقة، أو المجاز. و حينئذٍ فللتأمّل فيما استفاده من هذه الآيات الشريفة مجال واسع، كما لايخفى[4] .

فرزند مرحوم آخوند می‌فرماید: در ادیان گذشته از «صلاة» چه تعبیری می‌کرده‌اند؟ آیا تعبیر به لفظ صلاة می‌کردند یا اینکه در آن زمان لفظی به زبان عبری، سریانی یا ... بوده؟ در آن زمان به زبان عبری، سریانی یا ... بوده و معلوم نیست که با «صلاة» هماهنگی داشته باشد؛ ولی شارع مقدس ما با لفظ عربی از آنچه که در زمان حضرت ابراهیم (ع) یا عیسی (ع) بوده، تعبیر به «صلاة» کرده است؛ در حالی که در آن زمان لفظ «صلاة» را به کار نمی‌بردند و الفاظ عبری یا سریانی بوده است.

اشکال شهید صدر (ره)

«يمكن أن يقال: إنّ هذه الآيات المباركة لايمكن الاستدلال بها على سبق المعاني الشرعيّة و أنّ الصلاة الإسلاميّة كانت موجودةً سابقاً مع نحو من الاختلاف في الخصوصيّات الذي لايوجب تعدّد المعنى. و ذلك لاحتمال أن يكون الموجود في الشرائع السابقة سنخ عبادات أخرى لايجمعها مع العبادات الإسلاميّة جامع، بمعنى أنّ الصلاة العيسويّة مع الصلاة الإسلاميّة ليستا صنفين لمركّب اعتباريّ واحد؛ كصلاتي المسافر و الحاضر في شرعنا و إنّما أطلق عليها ألفاظ الصلاة و غيرها مجازاً و لايمكن نفي هذا الاحتمال إلّا بعد إثبات الوضع للمعنى الشرعي، ليتعيّن حمل تلك‌ الألفاظ على المعاني الشرعيّة بمقتضى أصالة الحقيقة؛ فلابدّ في المرتبة السابقة من إثبات كون المعنى الشرعيّ حقيقيّاً للفظ الصلاة (مثلاً) إمّا بوضع الشارع أو بوضع سابق عليه. و الثاني لا سبيل إليه إلّا من ناحية ما يتوهّم من دلالة هذه الآيات و الأوّل يثبت المطلوب»

مرحوم شهید صدر هم همین مطالب را بیان کرده است و می‌فرماید: نمازی که ما داریم با نماز حضرت عیسی (ع) تفاوتی زیادی دارد و حجّ ما نیز با حج حضرت ابراهیم (ع) تفاوت زیادی دارد و این تفاوت‌ها باعث می‌شود که ما بگوییم که حقیقت شرعیه ثابت است. فرمایش شهید صدر نیز فرمایش خوبی است.

اشکال دوم

حدوث معرفة تلك المعاني غير دخيل في جريان النزاع؛ بل يمكن النزاع حتّى مع قدم المعرفة؛ فإنّ معرفة أهل اللغة بها لايستلزم وضع تلك الألفاظ بإزائها على سبيل الاشتراك مع المعاني الأصليّة أو نقلاً عن معانيها الأصليّة؛ فلعلّهم لميستعملوا تلك الألفاظ فيها؛ بل تبعوا اصطلاح أهالي الشرائع السابقة، أو أنّهم استعملوا تلك الألفاظ فيها مجازاً، أو كانوا يستعملونها في معانيها و يفهمون الخصوصيّات بنصب دوال أخر؛ ثمّ لمّا وصلت النوبة إلى صاحب شرعنا، حصل الوضع و التعيّن. و بالجملة النزاع في ثبوت الحقيقة الشرعيّة يعمّ صورتي قدم معرفة المعاني و حدوثها[5] .

اشکال سوم

إنّ ثبوت هذه المعاني في الشرائع السابقة لاينافي ثبوت الحقيقة الشرعيّة في شريعتنا؛ إذ المراد من الحقيقة الشرعيّة كون هذه الألفاظ حقيقةً في هذه المعاني في لسان الشارع و لميظهر من الآيات الشريفة كون هذه المعاني في الشرائع السابقة بهذه الألفاظ.

و مجرّد ثبوت هذه المعاني في الشرائع السابقة و لو بألفاظ أخرى لاينافي الحقيقة الشرعيّة؛ فإنّه من المحتمل، بل المقطوع كون هذه المعاني في الشرائع السابقة بغير هذه الألفاظ؛ لأنّ الألفاظ المستعملة في شريعة موسى(ع) كانت عبرانيّةً و الألفاظ المستعملة في شريعة عيسى(ع) كانت سريانيّةً[6] .

یعنی ما نیازی به حدوث صلاة و زکات در شریعت پیامبر (ص) نداریم. اگر در شرایع گذشته هم بوده ولی در شریعت پیامبر (ص) اندکی تغییر کرده است، همین برای مطرح کردن بحث حقیقت شرعیه کفایت می‌کند. لزومی ندارد که بگوییم که در شرایع گذشته نبوده و در شریعت ما پیدا شده است؛ زیرا معنای حقیقت شرعیه این است که اگر این الفاظ در لسان شارع آمد، بر معنای جدید حمل شود و بر معنای لغوی حمل نشود. به نظر ما فرمایش مرحوم خویی درست است.


[6] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص126.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo