< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

97/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /وضع مرکبات

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث وضع نوعی و وضع شخصی بود. عرض کردیم که وضع شخصی مربوط به مواد است و وضع نوعی مربوط به هیئات است. مثلا واضع، ماده «ضرب» را وضع شخصی قرار داده و معنایی برای آن لحاظ می‌کند اما همین «ضرب» هیئاتی دارد مانند فعل ماضی که دلالت بر زمان گذشته می‌کند. اینکه می‌گوییم فعل ماضی دلالت بر زمان گذشته می‌کند، اختصاصی به ماده خاصی ندارد بلکه «کَتَب» یا «نَصَر» هم دلالت بر زمان گذشته دارند.

مصادیق وضع نوعی

مصداق اول: مرکبات؛ مثل «زید قائم »که مجموع آن وضع نوعی دارد.

مصداق دوم: افعال؛ هیئت افعال ماضی، مضارع یا امر، مربوط به ماده خاصی نیست در هر ماده‌ای فعل ماضی آن معنای خودش را دارد.

مصداق سوم: مشتقات؛

مصداق چهارم: تثنیه؛ هر ماده‌ای که باشد، تثنیه آن یعنی دوتا از آن ماده.

مصداق پنجم: جمع؛

مصداق ششم: اسمائی که «ال» بر سر آن‌ها آمده؛

مصداق هفتم: اسمائی که تنوین به آن ملحق شده است؛

مصداق هشتم: مجازات؛

اقوال در مجازاتدر مجازات دو قول وجود دارد:

قول اول: وضعشان نوعی است.[1]

قول دوم: مجازات وضعی ندارند، بلکه هرچه طبع انسان بپسندد، می‌توان معنای مجازی را در آنجا استفاده کرد.

محقق مشکینی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «الحقّ ... أنّه لا وضع للمجازات، بل كلّ ما يستحسنه الذوق السليم يصحّ و كلّ ما يستقبحه فلا».[2]

حاتم انسانی سخاوتمند بوده و هرکس سخی باشد او را تشبیه به حاتم می‌کنند. روز اولی که حاتم از مادر متولد شد، نام او را حاتم گذاشتند درحالی‌که جود و سخاوتی نداشت. در آن زمان، این نام مناسبتی با جود نداشت. به مرور زمان که حاتم بزرگ شد و رفتار سخاوتمندانه پیدا کرد، دیگرانی هم که جود دارند را به حاتم تشبیه کردند. در اینجا وضع شخصی یا نوعی وجود ندارد. وضع شخصی نیست چون در ابتدای تولد جودی نبود که مناسبتی بین نام و جود وجود داشته باشد، وضع نوعی نیست چون به وسیله واضعی نبوده است بلکه قضیه اتفاقیه‌ای بوده است که ذوق و طبع سلیم آن را پسندیده است. این همان معنای مجازی است که موردپسند طبع انسان است.اگر معنای مجازی را حقیقت ادعایی بدانیم هم وضع شخصی یا نوعی وجود ندارد. حقیقت ادعایی آن است که وقتی می‌گوید: «رأیت اسدا یرمی» می‌خواهد بگوید که این شخص واقعا شیر است وگرنه می‌گفت: «رأیت رجلا شجاع».

مصداق نهم: اعراب کلمات؛ مثل «ضرب زیدٌ عمراً»؛ زید مرفوع خوانده شد و عمرو، منصوب خوانده شد. وضع اینکه فاعل، منصوب خوانده شود و مفعول منصوب باشد، وضع نوعی است؛ یعنی اختصاص به ماده خاصی ندارد.

مصداق دهم: هیئت‌های افرادی؛ حرکت آخر کلمات را اعراب نامیدیم اما حرکات قبل از حرکت آخر هم وضع دارد. ممکن است گفته شود که وضع آن شخصی است؛ زیرا مثلا حرکات زید، با حرکات عُبید با هم فرق دارد اما از طرفی می‌توان وضع را نوعی دانست زیرا حرکات «ضَرَب» با حرکات «ضُرِب» متفاوت است اما حرکات فعل معلوم با مجهول بر اساس قانونی است.


[1] ضوابط الاُصول، ص11.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo