< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

98/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/قیافه /حکم تکلیفی

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با قیافه شناسی بود که آیا قیافه‌شناسی حرمت نفسی و تکلیفی دارد یا نه؟ دو بحث در مرود حکم قیافه‌شناسی مطرح است:

1. حرمت نفسی و تکلیفی قیافه‌شناسی 2. حرمت وضعی و حرمت پولی که برای این کار می‌گیرند. برای حرمت نفسی قیافه‌شناسی ادله‌ای از آیات و روایات بیان شد. یکی از روایاتی که در این باب مطرح شد، روایتی بود که امام رضا (ع) اقوامشان را به قیافه‌شناس ارجاع دادند:

و منها:[1] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[2] عَنْ أَبِيهِ[3] و عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ[4] جَمِيعاً عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى بْنِ النُّعْمَانِ الصَّيْرَفِيِ[5] [6] [7] [8] [9] ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ جَعْفَرٍ[10] يُحَدِّثُ الْحَسَنَ بْنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، فَقَالَ: وَ اللَّهِ، لَقَدْ نَصَرَ اللَّهُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)، فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ: إِي و اللَّهِ، جُعِلْتُ فِدَاكَ لَقَدْ بَغَى عَلَيْهِ إِخْوَتُهُ، فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ: إِي و اللَّهِ و نَحْنُ عُمُومَتُهُ[11] [12] بَغَيْنَا عَلَيْهِ، فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، كَيْفَ صَنَعْتُمْ، فَإِنِّي لم‌أَحْضُرْكُمْ؟ قَالَ: قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ[13] [14] و نَحْنُ أَيْضاً: مَا كَانَ فِينَا إِمَامٌ قَطُّ حَائِلَ[15] [16] [17] [18] [19] [20] اللَّوْنِ. فَقَالَ لَهُمُ الرِّضَا (ع): «هُوَ ابْنِي». قَالُوا: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَضى بِالْقَافَةِ، فَبَيْنَنَا و بَيْنَكَ الْقَافَةُ. قَالَ: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ، فَأَمَّا أَنَا فَلَا[21] [22] و لَاتُعْلِمُوهُمْ لِمَا دَعَوْتُمُوهُمْ[23] [24] و لْتَكُونُوا فِي بُيُوتِكُمْ[25] [26] . فَلَمَّا جَاءُوا أَقْعَدُونَا فِي الْبُسْتَانِ[27] [28] وَ اصْطَفَّ[29] عُمُومَتُهُ وَ إِخْوَتُهُ وَ أَخَوَاتُهُ وَ أَخَذُوا الرِّضَا (ع) وَ أَلْبَسُوهُ جُبَّةَ صُوفٍ وَ قَلَنْسُوَةً مِنْهَا وَ وَضَعُوا عَلَى عُنُقِهِ مِسْحَاةً[30] وَ قَالُوا لَهُ ادْخُلِ الْبُسْتَانَ كَأَنَّكَ تَعْمَلُ فِيهِ؛ ثُمَّ جَاءُوا بِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَقَالُوا[31] [32] أَلْحِقُوا هَذَا الْغُلَامَ بِأَبِيهِ؛ فَقَالُوا لَيْسَ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ وَ لَكِنَّ هَذَا عَمُّ أَبِيهِ وَ هَذَا عَمُّ أَبِيهِ وَ هَذَا عَمُّهُ وَ هَذِهِ عَمَّتُهُ وَ إِنْ يَكُنْ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ فَهُوَ صَاحِبُ الْبُسْتَانِ فَإِنَّ قَدَمَيْهِ وَ قَدَمَيْهِ وَاحِدَةٌ؛ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) قَالُوا: هَذَا أَبُوهُ. قَالَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ: فَقُمْتُ فَمَصَصْتُ[33] رِيقَ[34] أَبِي جَعْفَرٍ (ع) ثُمَّ قُلْتُ لَهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ إِمَامِي عِنْدَ اللَّهِ ...»[35] .

بررسی سند روایت: به نظر ما تمام روات این روایت بجز زكريّا بن يحيى بن النعمان الصيرفيّ، امامی و ثقه اند. زكريّا بن يحيى بن النعمان الصيرفيّ مهمل است و به خاطر وجود او، این روایت ضعیف است.

برادران و اقوام امام رضا (ع) به ایشان ظلم کردند و در رابطه با امام جواد (ع) تردید ایجاد کردند و گفتند که رنگ صورت امام جواد (ع) به امام رضا (ع) نمی‌خورد و این تردید به قدری زیاد بود که دوستان امام رضا (ع) و کسانی که اعتقادشان قابل شبهه نیست، مانند علی بن جعفر، تسلیم این ماجرا شدند. خود امام رضا (ع) هم قبول کردند و گفتند: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ، فَأَمَّا أَنَا فَلَا» «ولی من این کار را نمی‌کنم و کاری به قیافه شناس ندارم». از این فرمایش امام چه چیزی استفاده می‌شود؟ حجیت قول قیافه شناس، جواز رجوع به قیافه شناس، حرمت رجوع یا ... ؟ سه احتمال در اینجا وجود دارد:

1. قول قیافه شناس حجت نیست و رجوع به قیافه شناس جایز نیست؛ زیرا حضرت (ع) فرمودند: «فَأَمَّا أَنَا فَلَا» یعنی من به قیافه شناس مراجعه نمی‌کنم و این کار برای من جایز نیست و علت این که امام (ع) فرمود: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ» این است که امر امامت، امر مهمی بود و ضرورت داشت که مردم آن را بپذیرند و حجت بر آنان تمام شود و نتوانند در آینده ایراد بگیرند و بگویند «ما در امامت امام جواد (ع) تردید داریم»، با توجه به این ضرورت و برای رفع ابهام، امام (ع) فرمودند که اگر شما می‌خواهید، مراجعه کنید تا برایتان اطمینان حاصل شود. پس اصل مراجعه به قیافه شناس مورد تأیید نیست و حضرت قبول ندارند و ما نباید به قیافه شناس مراجعه کنیم؛ مگر این که اضطراری پیش بیاید و امر مهمی مانند امامت مطرح شود که حضرت برای اتمام حجت این کار را کردند؛ یعنی حکم اولی، حرمت مراجعه به قیافه شناس است ولی حکم ثانوی در مواردی که مضطر شویم و چاره‌ای نداشته باشیم و امر مهمی مانند امامت مطرح باشد و...، ممکن است حضرت (ع) اجازه بدهند.

2. مقصود از اینکه امام (ع) فرمودند: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ» این است که می‌توانید مراجعه کنید؛ ولی قولشان حجیت ندارد؛ مثل قول فاسق. نمی‌توان به قول او اطمینان کرد. می‌توانید به حرف او گوش کنید ولی نمی‌توانید ترتیب اثر بدهید. پس قول قیافه شناس حجیت ندارد ولی می‌توان به حرف او گوش کرد.

3. قول قیافه شناس حجت است؛ زیرا اولاً در آغاز روایت این عبارت بود که «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَضى بِالْقَافَةِ» یعنی رسول خدا (ص) به قول قیافه شناس حکم کرده‌اند و امام رضا (ع) هم ردع نکرده‌اند و نگفته‌اند که چرا این حرف را زدید و این حرف دروغ است. وقتی نسبتی را به رسول خدا (ص) می‌دهند و امام رضا (ع) سکوت می‌کند، یعنی این نسبت درست است. ثانیاً امام رضا (ع) فرمود: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَيْهِمْ» یعنی آن‌ها را دعوت کنید که بیایند. پس قول قیافه شناس حجت است. عبارت «فَأَمَّا أَنَا فَلَا» هم به این معناست که فرزند من است و نیازی به پرسیدن ندارم.

برداشت‌ها از این روایت، بین افراط و تفریط است؛ یعنی یک قول می‌گوید که قول قیافه شناس حجت است و قول دیگری می‌گوید حتی رجوع به او هم حرام است. ما کدام‌یک از این سه قول را بپذیریم؟ اولاً باتوجه به این که سند این روایت ضعیف است، نمی‌توانیم زیاد به آن اعتماد کنیم. ثانیاً آیا علی بن جعفر با آن مقامش، امام رضا (ع) را قبول نداشت؟ آیا می‌توان این را باور کرد که علی بن جعفر، امام رضا (ع) را قبول نداشت و حرف ایشان را که به صراحت فرمودند «هُوَ ابْنِي» قبول نکند و حرف قیافه شناس را قبول کند؟ در این روایت خود علی بن جعفر می‌گوید: «من هم ظلم کردم». در توجیه این حرف‌ها، گفته شده که علت مراجعه به قیافه شناس، مانند ماجرای آیه ﴿وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي﴾[36] ، اطمینان قلبی و اتمام حجت است و برای این است که دیگران بعداً بهانه‌ای نداشته باشند. به نظر ما این روایت بر عدم حجیت قول قیافه شناس دلالت می‌کند و از ظاهر این روایت استفاده می‌شود که مراجعه اشکالی ندارد و ممکن است گاهی مؤید باشد، مانند همین مورد ماجرای امام رضا (ع) که می‌دانستند قیافه شناس هم بیاید، همان‌طور حکم می‌کند و ممکن است مورد قضاوت پیامبر (ص) نیز همین‌طور باشد؛ یعنی پیامبر (ص) مطلبی را می‌دانستند و می‌دانستند که قیافه شناس همان‌طور حکم می‌کند و قضاوتشان به علم خودشان بوده، نه قول قیافه شناس و مردم با قول قیافه شناس آرام می‌شدند و می‌پذیرفتند. یکی از مشکلاتی که در اینجا مطرح است این است که چرا زن ها را به آن باغ و بستان آوردند؟ آیا این عمل شایسته است که مرد نامحرمی وارد باغ شود و مردها و زن‌ها نشسته باشند و مرد نامحرم آن‌ها را نگاه کند و کودکی را به شخصی ملحق کند؟ لذا برخی گفته‌اند «ضرورة المذهب علی خلافه»:

إنّها مخالفة لضرورة المذهب؛ فإنّها اشتملت على عرض أخوات الإمام و عمّاته على القافة و هو حرام لايصدر من الإمام (ع). و توهّم أنّ ذلك من جهة الاضطرار و هو يبيح المحظورات توهّم فاسد؛ إذ لم‌تتوقّف معرفة بنوّة الجواد (ع) للرضا (ع) على إحضار النساء[37] .

ضرورت مذهب این است که امام رضا (ع) اجازه ندهند که قیافه شناس بیاید و زن های نامحرم را نگاه کند و... . به نظر شما آیا این کار حرام است و بر خلاف ضرورت مذهب است یا اینکه آن‌ها حجاب داشته‌اند و قیافه شناس یک نگاه عبوری بر اینها انداخت، نه نگاه خریداری و رد شد و این عمل اشکالی ندارد و بر خلاف ضرورت مذهب نیست. مجموعاً روایت سندش ضعیف است و مشکلاتی دارد که بیان شد و ما از این روایت به عنوان موید جواز رجوع به قیافه شناس و عدم حرمت و عدم حجیت استفاده می‌کنیم. بر سر گذاشتن کلاه پشمی و قرار دادن بیل بر شانه امام (ع) کمی با شأن امام رضا (ع) منافات دارد و از اینکه حضرت (ع) این را پدیرفته اند، پیداست که جو بدی بوده و امام (ع) احساس کردند که اگر این کار را انجام ندهند، در آینده ممکن است با مشکل مواجه شوند و در آینده در امامت امام جواد (ع) تردید ایجاد شود و دشمنان به اهدافشان برسند؛ لذا امام (ع) این شرایط (به سر گذاشتن کلاه پشمی، به دوش گرفتن بیل و...) را پذیرفتند.


[1] محمّد بن یعقوب الکلیني: امامی و ثقه است.
[2] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: امامی و ثقه است.
[3] إبراهیم بن هاشم القمّي: مورد اختلاف است و علی الاقوی امامی و ثقه است.
[4] عليّ بن محمّد بن شیرة القاساني.: مورد اختلاف است ولی ظاهراً امامی و ثقه است
[5] مهمل است.
[7] و مازندراني گفته است: فى بعض النسخ المصرىّ و الرجل مجهول الحال.
[9] الحديث الرابع عشر: مجهول.
[10] العریضي: امامی و ثقه است. او پسر امام صادق (ع) و عموی امام جواد (ع) است و روایات فقهی زیادی نزد اوست.
[12] المجلسيّ (ره) فرموده است: «نحن عمومته» لعلّه أدخل نفسه؛ لأنّه كان بينهم، لا أنّه كان شريكاً في هذا القول.
[14] الضميران راجعان إلى الإمام الرضا(ع).
[16] «كلّ حائل متغيّر، سمّى به؛ لأنّه يحول من حال إلى حال. و المقصود أنّ لونه ليس مثل لونك و لون آبائك الطاهرين؛ لأنّ لونه(ع) كان أسمر. و كان غرضهم من ذلك سلب نسبه(ع) لسلب إمامته؛ طمعاً فيها - نعوذ باللّه من ذلك».
[18] «الحائل: المتغيّر، إشارة إلى سمرته [قهوه‌ای](ع)».
[20] کأنّ لون أبي جعفر (ع) مائلاً إلی السواد؛ إذ کانت أمّه حبشیّةً.
[22] مجلسيّ (ره) گفته است: قال: «إبعثوا أنتم إليه، فأمّا أنا فلا» أي فلاأبعث، إنّما قال ذلك؛ لعدم اعتقاده بقول القافة؛ لابتناء قولهم على الظنّ و الاستنباط بالعلامات و المشابهات التي يتطرّق إليها الغلط و لكنّ الخصوم لمّا اعتقدوا به، ألزمهم بما اعتقدوه.
[24] أمرهم بذلك؛ لأنّه أدخل لقبولهم قول القائف و أبعد عن تطرّق التهمة و دخول الشبهة عليهم.
[26] أمرهم بذلك ليحصل له الشهود بقول القائف، لسماع جميعهم قوله.
[28] الظاهر أنّ هذا من كلام الرضا(ع) و إن أقعدونا على صيغة الأمر و أنّ الخطاب للعمومة و الإخوة و إنّما أمرهم به ليظهر للقافة أنّه(ع) من عبيدهم و خدمهم ليبعد احتمال إلحاق الولد به و يكمل الحجّة عليهم بعده.
[29] یعنی: به صف ایستادند.
[30] یعنی: بیل.
[32] ضمير قالوا راجع إلى الإخوة و الأخوات و العمومة.
[33] یعنی: مکیدم.
[34] یعنی: آب دهان.
[35] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص322. (این روایت مسنده و ضعیفه است؛ به دلیل وجود زکریا بن یحیی بن نعمان صیرفی که مهمل است در سند روایت).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo