< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

98/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/ قمار/ حکم قمار

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره حرمت تکلیفی و وضعی قمار بود. قمار اولا گناه است و عذاب دارد و ثانیا آنچه از قمار به دست می‌آید انسان مالک آن نمی‌شود.

دلایل حرمت وضعی و بطلان معامله:

دلیل اول: آیه

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ...﴾[1] . ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال یکدیگر را از راه باطل مصرف نکنید مگر تجارتی از روی رضایت باشد.

آیا قمار بازی مصداق تجرات از روی تراضی است؟ در قمار بازی هیچ‌گونه تجارتی نیست؛ پس مصداق اکل مال به باطل است. ممکن است چیزهای دیگری مثل هبه هم وجود داشته باشد که تجارت نیست اما حلال است، این موارد، دلیل خاص خود را دارند اما دلیلی نداریم که قمار ملکیت بیاورد. تراضی به تنهایی برای حلیت کافی نیست بلکه باید قید «تجارت» هم وجود داشته باشد.

دلیل دوم: روایات:

روایت اول: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّد[2] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ[3] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ[4] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ[5] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ[6] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) الصِّبْيَانُ يَلْعَبُونَ بِالْجَوْزِ وَ الْبَيْضِ‌ وَ يُقَامِرُونَ‌ فَقَالَ «لَا تَأْكُلْ مِنْهُ فَإِنَّهُ حَرَامٌ».[7]

سند روایت درست است. راوی می‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: بچه‌ها با گردو و تخم‌مرغ قماربازی می‌کنند (حکم آن چیست؟) حضرت فرمود: از آن استفاده نکن زیرا حرام است.

«لا تأکل» دلالت بر حرمت وضعی دارد؛ یعنی از آن تخم‌مرغی که از قمار به دست آمده نخور. نمی‌گوید تخم‌مرغ خود را نخور؛ چون ملک خود شما است هرچند که بچه با آن قمار کرده باشد اما آنچه از ملک دیگری به وسیله قمار به دست آمده حرام است.

روایت دوم: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[8] عَنْ أَبِيهِ[9] عَنِ النَّوْفَلِيِّ[10] عَنِ السَّكُونِيِّ[11] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ:«كَانَ يَنْهَى عَنِ الْجَوْزِ يَجِي‌ءُ بِهِ الصِّبْيَانُ مِنَ الْقِمَارِ أَنْ‌ يُؤْكَلَ‌ وَ قَالَ‌ هُوَ سُحْتٌ».‌[12]

این روایت هم از نظر سند درست است. امام صادق (ع) از خوردن گردویی که کودکان از راه قمار به دست آورده بودند، نهی می‌کرد؛ می‌فرمود: زیرا سحت و باطل است.

برخی از فقها به آن استناد کرده‌اند و به نظر ما هم این روایت قابل استناد است.

روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ[13] عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا[14] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[15] عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ[16] عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ[17] عَنْ زِيَادِ بْنِ عِيسَى[18] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِهِ- عَزَّ وَ جَلَ: ﴿وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ ...﴾[19] فَقَالَ:«كَانَتْ قُرَيْشٌ تُقَامِرُ الرَّجُلَ بِأَهْلِهِ‌ وَ مَالِهِ‌ فَنَهَاهُمُ‌ اللَّهُ‌- عَزَّ وَ جَلَّ- عَنْ ذَلِكَ».[20]

از امام صادق (ع) درباره آیه ۱۸۸ سوره بقره پرسیدند حضرت فرمود: قبل از اسلام، قریش قمار می‌کردند و رهان آن را اهل و مال خود قرار می‌دادند.

هم زن و هم مال خود را رهن می‌گذاشت؛ زیرا با «واو» عطف شده نه با «أو».

در این چند روایتی که خواندیم همه قمارها همراه با رهن گفته شد؛ در برخی اهل و مال، در برخی گردو و تخم‌مرغ. از این استفاده می‌شود که لعب به آلات خیلی موضوعیت ندارد ولی رهان موضوعیت دارد. قمار مبغوضی که گناه کبیره است در جایی است که رهان وجود داشته باشد. اگر لعب به آلات همراه با رهان باشد، قدر متین قمار حرام است. لااقل اگر فقط رهان باشد هم قمار و حرام است اما لعب به آلات بدون رهان شد خیلی از این روایات حرمت آن استفاده نمی‌شود.

روایت چهارم: عَنْهُمْ[21] عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ[22] وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[23] جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ[24] عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ[25] عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ سَعِيدٍ[26] قَالَ:«بَعَثَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) غُلَاماً يَشْتَرِي‌ لَهُ‌ بَيْضاً فَأَخَذَ الْغُلَامُ‌ بَيْضَةً أَوْ بَيْضَتَيْنِ فَقَامَرَ بِهَا فَلَمَّا أَتَى بِهِ أَكَلَهُ فَقَالَ لَهُ مَوْلىً لَهُ إِنَّ فِيهِ مِنَ الْقِمَارِ قَالَ فَدَعَا بِطَشْتٍ فَتَقَيَّأَ فَقَاءَهُ».

امام کاظم (ع) غلامی را برای خرید تخم‌مرغ فرستادو غلام یک یا دو تخم‌مرغ خرید و در راه با آن قمار کرد. وقتی برگشت درست کردند و حضرت هم میل کرد. یکی از پیش‌خدمتان حضرت گفت: این غذایی که میل کردید در آن قمار بود. حضرت فرمود طشتی آوردند و در آن قی کرد.

برخی فقها، قی کردن حضرت را دلیل بر این دانسته‌اند که خوردن آن حرام است. اما به نظر ما دلالت روایت ضعیف است؛ زیرا دوری کردن امام شاید به خاطر مکروه بودن آن بوده نه حرمتش. ترک امام یا از روی کراهت است یا حرمت. هرچیزی را که امام انجام می‌دهد یا واجب است یا مستحب یا مباح اما آنچه را ترک می‌کند یا مکروه است یا حرام. پس این روایت در حد مؤید می‌تواند باشد.

روایت پنجم: عَنْهُمْ[27] عَنْ سَهْلٍ[28] عَنِ الْوَشَّاءِ[29] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:«الْمَيْسِرُ هُوَ الْقِمَارُ».[30] امام رضا (ع) فرمود: میسر هان قمار است.

در آیه قرآن داریم: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾[31] . از این آیه می‌توان هم حرمت تکلیفی و هم حرمت وضعی میسر را استفاده نمود و روایاتی هم که میسر را قمار می‌دانند دلالت بر حرمت وضعی و تکلیفی دارند.

روایت ششم: عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ[32] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ[33] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ[34] عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ[35] عَنْ جَابِر[36] عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ(ص) ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾ ، قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْمَيْسِرُ؟ فَقَالَ:«كُلُّ مَا تُقُومِرَ بِهِ حتّى‌ الْكِعَابُ ‌وَ الْجَوْزُ». قِيلَ فَمَا الْأَنْصَابُ؟ قَالَ: «مَا ذَبَحُوا لآِلِهَتِهِمْ». قِيلَ فَمَا الْأَزْلَامُ؟ قَالَ:«قِدَاحُهُمُ الَّتِي يَسْتَقْسِمُونَ بِهَا».

سند روایت ضعیف است. زمانی که آیه بر پیامبر (ص) نازل شد کسی پرسید: ای رسول خدا! میسر چیست؟ حضرت فرمود: هر چیزی که از الات قمار است حتی نرد و گردو. کسی پرسید: انصاب چیست؟ حضرت فرمود: آنچه برا بت‌های خود ذبح می‌کردند. کسی پرسید که ازلام چیست؟ حضرت فرمود: تیرهایی که با آن قرعه می‌زنند و قمار می‌کنند.

روایت چون ضعیف است نمی‌توان به آن استناد کرد اما می‌تواند مؤید باشد. مجموع آیات و روایات هم یم تواند دلیلی بر حرمت تکلیفی و وضعی قمار باشد.


[2] الحسين بن محمّد بن عامر : إماميّ ثقة.
[3] محمّد بن أحمد حمدان القلانسي‌ : إماميّ ثقة.
[4] الأنباري : إماميّ ثقة.
[5] الکناني : واقفيّ ثقة.
[6] الصیرفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[8] القمّي: إماميّ ثقة.
[9] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[10] الحسین بن یزید النوفلي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[11] إسماعيل بن أبي زياد السكوني‌ : عامّيّ ثقة.
[13] الکلیني : إماميّ ثقة.
[14] قال العلّامة الحلّيّ (رحمه الله) في «الخلاصة : 271 - 272»: قال الکلینيّ (رحمه الله) : «کلّما ذکرت في کتابي : عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عيسى، المراد بقولي عدّة من أصحابنا : محمّد بن يحيى [العطّار : إماميّ ثقة] و عليّ بن موسى الكمندانيّ [أو الکمیداني : ثقة ظاهراً] و داود بن كورة [ثقة ظاهراً] و أحمد بن إدريس [القمّي : إماميّ ثقة] و عليّ بن إبراهيم بن هاشم‌ [القمّي : إماميّ ثقة].
[15] أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعري‌ : إماميّ ثقة.
[16] الأنباري : إماميّ ثقة.
[17] إماميّ ثقة.
[18] في الكافي ‌5 : 122 ؛ ح1 : هُوَ أَبُو عُبَيْدَةَ الْحَذَّاء ؛ زياد أبو عبيدة الحذّاء : إماميّ ثقة.
[21] عدّة من أصحابنا : قال العلّامة الحلّيّ(رحمه الله) في «الخلاصة : 271 - 272» : قال الکلینيّ(رحمه الله): «کلّما ذکرت في کتابي : عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عيسى، المراد بقولي عدّة من أصحابنا : محمّد بن يحيى [العطّار : إماميّ ثقة] و عليّ بن موسى الكمندانيّ [أو الکمیداني : مهمل] و داود بن كورة [مهمل] و أحمد بن إدريس [القمّي : إماميّ ثقة] و عليّ بن إبراهيم بن هاشم‌ [القمّي : إماميّ ثقة].و کلّما قال الکلینيّ(رحمه الله): عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم عليّ بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسن الکوفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو ثقة ظاهراً]».
[22] الآدمي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[23] أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعري‌ : إماميّ ثقة.
[24] الحسن بن محبوب السرّاد : إماميّ ثقة، من أصحاب الإجماع على قول‌.
[25] البجلي : إماميّ ثقة.
[26] عبد الحميد بن سعد البجلي‌ : الکوفي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[27] عدّة من أصحابنا : قال العلّامة الحلّيّ(رحمه الله) في «الخلاصة : 272» : قال الکلینيّ(رحمه الله): «کلّما ذکرت في کتابي : عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد فهم علي بن محمّد بن علان [الکلیني : إماميّ ثقة] و محمّد بن أبي عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسن الکوفي : إماميّ ثقة] و محمّد بن الحسن [الطائيّ الرازي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی] و محمّد بن عقيل الكليني [مختلف فیه و هو ثقة ظاهراً]».
[28] سهل بن زياد الآدمي‌ : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[29] الحسن بن عليّ الوشّاء : إماميّ ثقة.
[32] أحمد بن إدريس القمّي : إماميّ ثقة.
[33] القمّي : إماميّ ثقة.
[34] الخرّاز : إماميّ ثقة.
[35] الجعفي : إماميّ ضعیف.
[36] جابر بن يزيد الجعفي‌ : إماميّ ثقة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo