< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غیبت / مستثنیات غیبت/ تظلّم مظلوم

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مستثنیات غیبت تظلم مظلوم بود؛ یعنی کسی که مظلوم واقع‌شده می‌تواند ظالم را غیبت کند. در اینجا یک بحث این است که آیا این مظلوم که می‌تواند ظالم را غیبت کند، نزد هرکسی می‌تواند غیبت کند یا باید عند من یرجوا ازالة الظلم مثل دادگاه، باشد؟ آیا این قید لازم است که غیبت مظلوم از ظالم باید نزد دادگاه یا جایی باشد که می‌تواند مؤثر واقع شود مثل پدر یا مادر یا برادر ظالم؟ بحث دیگر این است که آقای مظلوم که ظالم را غیبت می‌کند فقط در مورد ظلمی که به او شده بگوید یا در تمام موارد می‌تواند افشاگری کند؟

گفتیم که در اینجا دو قول وجود دارد: یکی جواز غیبت به‌صورت مطلق یعنی مظلوم مطلقاً می‌تواند از ظالم غیبت کند چه در دادگاه و چه در حضور دیگران و چه مربوط به ظلمی که کرده و چه فراتر از آن؛ و دیگری جواز غیبت باملاحظه دو قید مذکور یعنی نزد کسانی می‌تواند غیبت کند که امید برطرف کردن ظلم را دارد و به‌اندازه نیازی که دارد می‌تواند غیبت و افشاگری کند نه بیشتر از آن. ادله قول اول یعنی جواز غیبت ظالم مطلقاً را در جلسه قبل بیان کردیم.اشکال بر قول اول و ادله آن:

مرحوم نجفی صاحب جواهر مطلبی را به صاحب حدائق نسبت می‌دهد که صاحب حدائق قائل به جواز مطلق شده‌اند؛ یعنی تظلم مظلوم مطلقاً جایز است و دو شرط را ندارد.[1]

جواب:اتفاقاً نظر صاحب حدائق این است که تظلم مظلوم در صورتی جایز است که نزد کسی برود که امید دارد ظلم را برطرف می‌کند نه مطلقاً. وقتی شما مظلوم واقع شدی نمی‌توانی همه‌جا فریاد بزنی، بلکه باید به دادگاه یا پدر و مادرش مراجعه کنی، کسی که بر او اثر می‌گذارد و می‌تواند ظلم را برطرف کند. این کلام صاحب حدائق است ولی متأسفانه صاحب جواهر جواز مطلق را به ایشان نسبت می‌دهد.

کسانی که قائل به جواز مطلق هستند، به روایتی استدلال کرده‌اند که ضعیف است و قابل‌اعتماد نیست و آن روایت این است که «العياشي في (تفسيره) عن الفضل بن أبي قرة، عن أبى عبدالله عليه‌السلام في قول الله: ﴿لا يحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم﴾ قال: من أضاف قوما فأساء ضيافتهم فهو ممن ظلم، فلا جناح عليهم فيما قالوا فيه»[2] اگر کسی شمارا به مهمانی دعوت کرد و شما در مهمانی او شرکت کردید و خوب پذیرایی نشدید، می‌توانید بگویید این آقا ضیافت خوبی انجام نداد. این غیبت است ولی در روایت ضعیفی آمده که جایز است؛ یعنی غیبت را در موردی که یک مستحب را انجام نداده جایز دانسته است. صاحب جواهر می‌فرماید که این روایت قابل‌اعتماد نیست و با توجه به ادله تحریم مانند ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا﴾[3] صاحب جواهر در اینجا به‌درستی می‌فرماید نمی‌توان به این روایت ضعیف در مقابل آیات و روایات حرمت غیبت اعتماد کرد.

صاحب جواهر در ادامه می‌فرمایند: «کما أنّ الظاهر عدم جواز الاستماع قبل تحقق الظلم و دعواه لا تکفی بالنسبة الی السامع»[4] جایز نیست استماع تظلم قبل از تحقق ظلم سامع نمی‌تواند گوش کند، این شخص ادعای ظلم کرده و معلوم نیست ظلمی تحقق پیداکرده باشد. غیبت هم گفتنش حرام است و هم شنیدنش، هنوز ظلم محقق نشده بیان می‌کند؛ صاحب جواهر می‌فرماید قبل از تحقق غیبت شما حق ندارید غیبت را شروع کنید چون ظلمی محقق نشده است.

اشکال:اشکال این بیان این است که انسان باید بنشیند تا ظلم محقق شود و وقتی ظلم محقق شد فعالیت را شروع کند و به دادگاه یا اشخاص ذی‌صلاح مراجعه کند تا به‌حق خودش برسد و ما قبلاً گفتیم که دفع المنکر واجب کرفعه همان‌طور که رفع منکر واجب است، دفع منکر هم واجب است؛ در اینجا هم همین‌طور است وقتی ظلم محقق شود، وقتی شخصی می‌خواهد شمارا بکشد، اگر هدفش محقق شود، دیگر نمی‌توانید کاری انجام دهید، شمارا کشته است، پس قبل از اینکه علیه شما کاری کند باید اقدام کنید. وقتی قرائن و شواهد فراوانی وجود داشته باشد که این شخص می‌خواهد این ظلم را در حق من انجام دهد، من نزد کسانی می‌روم که با او ارتباط دارند و می‌گویم او می‌خواهد در حق من این ظلم را انجام دهد، اگر چیزی نگویم به من ظلم می‌شود. این فرمایش مرحوم صاحب جواهر این اشکال را دارد که شامل دفع ظلم نمی‌شود.

به نظر ما واقعیت قضیه این است که در اینجا موارد مختلفی وجود دارد: گاهی کسی احتمال می‌دهد که ظلمی می‌خواهد در حقش بشود، لذا فعالیتی می‌کند که جلوی آن ظلم گرفته شود، گاهی احتمال عقلایی وجود دارد و قرائن ظلم موجود است. اگر قرائن عقلائی وجود داشته باشد، هرچند ظلم محقق نشده، می‌توان اقدام کرد همان‌طور که می‌گوییم دفع المنکر واجب کرفعه ظلم هم یک منکر است، لذا باید جلوی ظلم را گرفت.

پس یک اشکال بر صاحب جواهر این است که به مسئله دفع الظلم توجه نکرده‌اند، مگر اینکه منظور ایشان این باشد که به هر ادعای ظلمی نمی‌توان توجه کرد. گاهی شخصی ادعای ظلم می‌کند که احتمال می‌دهیم توهم و خیال است و واقعیت ندارد و گاهی هم شخصی است که اطمینان پیدا می‌کنیم که این شخص متدینی است و غیبت نمی‌کند و اگر در موردی غیبت کرد موردی است که لازم است غیبت کند و مجوز غیبت دارد، در اینجا به این غیبت گوش می‌کنیم، بالاخره وقتی در شرف مظلوم واقع‌شدن قرار گرفت، مجوز غیبت کردن را پیدا می‌کند، لذا بیان می‌کند و از وقوع ظلم جلوگیری می‌کند، البته به‌قدر حاجت و نزد کسی که امید است بتواند از ظلم جلوگیری کند.قول دوم:

تظلم مظلوم مجوز غیبت را دارد منتهی به دو شرط نه مطلقاً، یکی «عند من یرجوا ازالة الظلم» و دیگری «بقدر الحاجة» به نظر ما مقتضای جمع بین ادله اقتضا می‌کند که بگوییم غیبت حرام است مگر در مورد مظلوم و مظلوم هم مورد ظلمش را باید مطرح کند و اگر بیشتر از مورد ظلمی که به او واقع‌شده را بیان کند در این صورت وارد غیبت دوم می‌شود که حرام است و مجوزی برای آن وجود ندارد. آیه شریفه ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا﴾ می‌فرماید حق‌دارید غیبت‌کنید. پس به‌اندازه نیاز باید بیان کنید تا بتوانید مدعای خودتان را ثابت کنید اما غیبت‌های بیش‌ازحد نیاز غیبت‌های جدیدی است که مجوز ندارد. شما در مورد ظلم ظالم مجوز دارید اما در مورد زنای او یا مسائل دیگر مجوز غیبت ندارید. بعضی از قاضی‌ها هم وقتی مدعی مسائل حاشیه‌ای را بیان می‌کند می‌گویند مرتبط با موضوع صحبت کنید.

به نظر ما قول حق همین قول است که باید این دو قید «عند من یرجوا ازالة الظلم» و «بقدر الحاجة» را رعایت کنیم.

قول سوم:

بعضی از علما قائل به این قول شده‌اند که غیبت «عند من یرجوا زوال الظلم» جایز است.[5] اما قید «بقدر الحاجة» لازم نیست. باید به دادگاه مراجعه کرد و در دادگاه هرچه در مورد ظالم می‌دانی بگو. البته در مورد این قول دلیلی بیان نکرده‌اند.

اشکال:

سؤال ما این است که از آیه شریفه ﴿لَّا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾[6] چه استفاده‌ای می‌کنید و عبارت ﴿إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ به چه معناست؟ در تفسیر این آیه شریفه دو وجه بیان کرده‌اند یکی اینکه کسی که به او ظلم شده می‌تواند در مورد ظلم غیبت کند یعنی «إلا من ظلم بإظهار ما ظلم» و دیگری اینکه مطلقاً می‌تواند غیبت کند و بعضی در تفسیر این آیه آن روایت را ذکر کرده‌اند که در مورد مهمانی در اول بحث بیان کردیم؛ که اشکال آن روایت را بیان کردیم که ضعیف است و با این روایت ضعیف نمی‌توان در مقابل آیات و روایات حرمت غیبت استدلال کرد.

آیه دوم نیز ﴿وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ﴾ ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[7] کسی که کمک می‌گیرد بعدازاینکه مظلوم واقع شد دیگر مشکلی ندارد، این به چه معناست؟ یعنی می‌تواند هر حرفی را بزند یا اینکه فقط می‌تواند در مورد ظلم بحث کند در دادگاه یا در میان عموم مردم طبق دو نظری که بیان کردیم یعنی «عند من یرجوا ازالة الظلم» و «بقدر الحاجة».

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo