< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

96/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/ مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:تا بحال دو طائفه از روایات باب غناء را بررسی کردیم.امروز به بررسی طائفه سوّم از روایات می‌نشینیم.

طائفه سوّم روایاتی را شامل می‌شود،که دلالت بر حرمت استماع غناء دارد.و از این حرمت به دلالت التزامی کشف می‌کنیم وقتی شنیدن غناء حرام باشد،باید خواندن غناء هم حرام باشد.ما گاهی حرمت غناء را با استفاده از مدلول مطابقی یک بیان استنباط می‌کنیم؛مثل همین روایاتی که غناء را تحریم می‌نمودند و ما دو طائفه از آنها را بررسی کردیم.و گاهی به دلالت التزامی به حرمت غناء می‌رسیم.مثل همین روایات طائفه سوّم که در حقیقت از حرمت شنیدن غناء به حرمت خواندن آن منتقل می‌شویم.

چند نکته‌ در این روایات باید مورد توجّه قرار گیرد،یک نکته این است که آیا خود غناء بما هو غناء حرام است یا شنیدن غنای مغنّیه حرام است.؟نکته دیگر که باید به آن توجّه داشت این است که آیا خود غناء بما هو غناء حرام است و یا اگر همراه با موسیقی شد حرام است.؟

روایت اول:«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ[1] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[2] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ[3] عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ[4] قَالَ: کنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنِّي أَدْخُلُ کنِيفاً[5] وَ لِي جِيرَانٌ وَ عِنْدَهُمْ جَوَارٍ يَتَغَنَّيْنَ وَ يَضْرِبْنَ بِالْعُودِ[6] فَرُبَّمَا أَطَلْتُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّي لَهُنَّ فَقَالَ(ع): «لَا تَفْعَلْ» فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ اللَّهِ مَا آتِيهِنَّ إِنَّمَا هُوَ سَمَاعٌ أَسْمَعُهُ بِأُذُنِي فَقَالَ(ع): «لِلَّهِ أَنْتَ[7] أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ: {... إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً}[8] » فَقَالَ: بَلَى وَ اللَّهِ لَکأَنِّي لَمْ أَسْمَعْ بِهَذِهِ الْآيَةِ مِنْ کتَابِ اللَّهِ مِنْ (عَرَبِيٍّ وَ لَا مِنْ عَجَمِيٍّ لَا جَرَمَ أَنِّي) لَا أَعُودُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَنِّي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ(ع)لَهُ: «قُمْ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ مَا بَدَا لَک فَإِنَّک کنْتَ مُقِيماً عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ مَا کانَ أَسْوَأَ حَالَک لَوْ مِتَّ عَلَى ذَلِک احْمَدِ اللَّهَ وَ سَلْهُ التَّوْبَةَ مِنْ کلِّ مَا يَکرَهُ فَإِنَّهُ لَا يَکرَهُ إِلَّا کلَّ قَبِيحٍ وَ الْقَبِيحَ دَعْهُ لِأَهْلِهِ فَإِنَّ لِکلٍّ أَهْلاً».[9]

در این روایت راوی از امام در رابطه با غنائی می‌پرسد که او از کنیزان خواننده همسایه‌اش در مستراح خانه خودش می‌شنود.امام او را نهی می‌کند.او در پاسخ امام عذر می‌آورد که من به نزد آن جواری و خواننده‌ها نرفته و در مجلس آنها پای نگذاشتم،تنها کمی ماندن و نشستن در مستراح خانه ام را طولانی می‌کنم تا این صدا را بشنوم.امام باز او را از همین شنیدن هم بازداشته و برای او آیه سی و ششم سوره اسراء را تلاوت می‌کنند و مسئولیت او را در قبال گوش و شنیدنی‌هایش متذکّر می‌شوند.

این روایت که سندی صحیح هم دارد،بر حرمت غناء در فرض تقارن با آلات موسیقی و خوانندگی جواری مغنّیات دلالت دارد.در این حصّه از حرمت و دلالت روایت بر آن شکّی نیست.ولی این‌که بخواهیم مطلق غناء را با این روایت تحریم کنیم،دلیل اخصّ از مدّعی خواهد بود.زیرا در روایت قیودی مثل "ضرب بالعود" و یا "حضور مغنّیات" اخذ شده است.و احتمال خصوصیت در رابطه با آنها داده می‌شود.

در ضمن اینکه در ذیل روایت امام حکم را معلّق بر یک قضیه‌ی کلّی می‌کنند:«سَلْهُ التَّوْبَةَ مِنْ کلِّ مَا يَکرَهُ فَإِنَّهُ لَا يَکرَهُ إِلَّا کلَّ قَبِيحٍ»؛این تعبیر مکروه الهی در این ذیل کمی می‌تواند در بیان تمام روایت اثرگذار باشد.ولی به هر حال در رابطه با موضوع که غنای آمیخته با آلات موسیقی و با خوانندگی کنیزان باشد،نمی‌توان تردیدی نسبت به دلالت روایت داشت.

بزرگانی هم به این روایت استناد جسته‌اند.مثل مرحوم صاحب حدائق و مرحوم ملّا احمد نراقی در مستند.در خاطر دارید که مرحوم نراقی به حرمت غناء در فرض تقارن با محرّمات دیگر قائل بودند.فلذا ایشان به این روایت استناد می‌کنند.و دیگرانی هم مثل مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه به همین روایت استناد کرده‌اند.

روایت دوممُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ[10] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[11] عَنْ أَبِيهِ[12] عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ[13] عَنْ عَنْبَسَةَ[14] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: «إسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْغِنَاءِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ کمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ».[15]

همانطور که می‌بینید نفس این بیان دلالتی بر حرمت ندارد.این بیان نکوهش‌گونه در مکروهات هم وارد شده است.

روایت سوم:«عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ[16] عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ[17] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَرْمَنِيِّ[18] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ[19] (ع)قَالَ: «مَنْ‌ أَصْغَى[20] ‌ إِلَى‌ نَاطِقٍ‌ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ فَإِنْ کانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ».[21]

این روایت هم از حیث سندی مشکل دارد.و هم از حیث دلالی بر حرمت غناء دلالتی ندارد.چون بحث بر سر نطق و سخن کسی را شنیدن است.و ارتباط صریحی با بحث ما ندارد.ولی در عین حال مرحوم بحرانی در حدائق به آن استناد کرده است[22] و مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه به عنوان مؤیّد از آن یاد کرده‌اند.[23]

روایت چهارم:«عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ[24] فِي کتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع)قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَعَمَّدُ الْغِنَاءَ يُجْلَسُ‌ إِلَيْهِ‌ قَالَ: «لَا».[25]

این روایت بهترین روایتی است که در این باب داریم.سند آن صحیح بوده و از حیث دلالت هم هیچ مشکلی ندارد.چرا که صراحت در موضوع داشته و حرمت را معلّق بر هیچ مقارنی نکرده است.فلذا این بیان در زمره بهترین بیانات مطلق در باب به شمار می‌رود.

روایت پنجم:[مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ[26] فِي تَفْسِيرِه‌] عَنِ الْحَسَنِ[27] قَالَ: کنْتُ أُطِيلُ الْقُعُودَ فِي الْمَخْرَجِ لِأَسْمَعَ غِنَاءَ بَعْضِ الْجِيرَانِ قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَقَالَ لِي: «يَا حَسَنُ:‌ {... إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ

الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً}، السَّمْعُ وَ مَا وَعَى[28] وَ الْبَصَرُ وَ مَا رَأَى وَ الْفُؤَادُ وَ مَا عُقِدَ عَلَيْهِ».[29]

دراین روایت که از حیث سندی هم ضعیف است،دلالتی بر حرمت دیده نمی‌شود.و این نوع بیان برای موارد مکروه هم به کار می‌رود.

این روایت مثل روایتی که از مسعده بن زیاد نقل شد،راوی خودش را در معرض شنیدن غنای همسایه‌ها قرار می‌دهد.


[1] . الکلیني : إماميّ ثقة.
[2] . عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي : إماميّ ثقة.
[3] . هارون بن مسلم بن سعدان : إماميّ ثقة.
[4] . إماميّ ثقة.
[5] . أي : مستراح، فِضاء، مِرحاض، خلاء(دست شویی).
[6] . نوع من الآلات الموسیقیّة (بربط).
[7] . أي : حفظک الله.
[9] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج3، ص331، ح1. (هذه الرواية مسندة و صحیحة)
[10] . الکلیني : إماميّ ثقة.
[11] . عليّ بن إبراهیم بن هاشم : إماميّ ثقة.
[12] . إبراهیم بن هاشم القمّي : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[13] . الحسن بن محبوب السرّاد: إماميّ ثقة من أصحاب الأجماع.
[14] . عنبسة بن بجاد العابد : إماميّ ثقة.
[15] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج17، ص316، ح1. (الحقّ أنّ هذه الرواية مسندة و صحیحة)
[16] . الحسین بن محمّد بن عامر : إماميّ ثقة.
[17] . البصري : مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.
[18] . مهمل.
[19] . أي : الإمام الجواد(ع).
[20] . أي : إستمع.
[21] . وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص317، ح5. (هذه الرواية مسندة و ضعیفة ؛ لوجود أحمد بن محمّد بن إبراهيم الأرمنيّ‌ في سندها و هو مهمل)
[24] . عليّ بن جعفر العریضي: إماميّ ثقة.
[25] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج17، ص312، ح32 (هذه الرواية مسندة و صحیحة).
[26] . إماميّ ثقة.
[27] . مهمل.
[28] . أي : إستمع.
[29] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی، ج17، ص311، ح29. (هذه الرواية مرفوعة و ضعيفة)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo