< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: راه های رسیدن به بهشت و دوزخ

فظهر أن كل مشعر[1] من هذه المشاعر باب من أبواب الجحيم لها سبعة أبواب لكل باب منهم جزء مقسوم

و أما؛

     إذا تنور القلب بنور المعرفة و الإيمان

     و خرج من القوة إلى الفعل بالرياضة و العبادة و الطهارة عن وسخ المعاصي و درن الشهوات كالحديد إذا أذيب بالنار و ذهب بها درنه و خبثه و اتُّخذت منه مرآته مصيقلة

صار كعين صحيحة استنارت بنور الملكوت الأعلى فيُطالع بكل مشعر من مشاعره آية من آيات ربه الكبرى و بابا من أبواب معرفة ربه الأعلى فينتزع من صورها المحسوسة الجزئية معاني معقولة كلية و يفهم منه أسرارا إلهية يقف عليها و يدخل جنة المقربين و يستعد بها للسعادة القصوى و مجاورة الرحمن ﴿في مقعد صدق عند مليك مقتدر﴾[2]

و هذا بخلاف حال أهل الهوى و الجهالة المشتغلين بشهوات الدنيا المعرضين عن الآخرة و عن سماع آيات الله مصرين مستكبرين كما قال تعالى:‌ ﴿يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تتْلى‌ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً ... كَأَنَّ فِي أُذُنيْهِ وَقْراً فبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ﴾[3] فغلقت عليهم الأبواب و سُدَّت عليهم الطرق إلا طريق جهنم خالدين فيها قال سبحانه في حقهم‌؛ ﴿وَ جَعَلْنا مِنْ بيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فهُمْ لا يبْصِرُونَ‌﴾[4] إشارة إلى أن ليس لهم درجة قوة نظرية تنفتح بابها لإدراك العلوم الإلهية ليكونوا من أهل القرب و المنزلة عند الله و لا أيضا لهم قلب سليم و أذن واعية لها باب مفتوح إلى تلقي السمعيات و المواعظ و الخطابات ليكونوا من أهل السلامة من عذاب الآخرة فلا جرم حالهم في الآخرة كما اعترفوا به حين لم ينفعهم الاعتراف؛‌ ﴿قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ﴾[5]

فقد وضح و انكشف أن جميع هذه المشاعر الثمانية تصلح لأن تصير أبواب الجنان في حق من يصرفها فيما خلقها الله لأجله[6] كما قال:‌ ﴿وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى﴾[7]

و منها: أبواب جهنم في حق من صرفها في طاعة الهوى و شهوات الدنيا كقوله تعالى‌ ﴿فَأَمَّا مَنْ طَغى‌ وَ آثرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى‌.﴾[8] [9]

 

7 دروازه بین بهشت و دوزخ مشترک است که همین حواس و قوای بدنی انسان در دنیا است اگر حواس و قوا در مسیر غایت خلقت و ایجاد خود قرار بگیرند که خدا آن ها را برای آن غایت آفریده است، حواس و قوا دروازه ی بهشت شده و انسان را به بهشت می برند و اگر در غیر مسیر غایت خلقت و ایجاد خود استفاده شوند همین ها وسیله و دروازه ی جهنم می شوند

توضیحات ملا صدر ا تا ابتدای "إن قلت" را از آخر به اول بیان می داریم؛

قرآن مسیر بهشتی شدن و جهنمی شدن را مشخص کرده است و هر کس بخواهد بهشتی شود کدام مسیر و اگر کسی با سوء اختیار دوزخی شدن را برگزیده است آن مسیر هم در قرآن مشخص شده است هر که از این راه برود به جهنم منتهی می شود آیاتی که این دو مسیر را مشخص کرده این است که؛

﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النفْسَ عَنِ الْهَوَى (40) فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى (41)﴾[10]

دو راه در این آیه برای این که مأوی و جایگاه ابدی او بهشت باشد را مشخص نموده است؛

خوف از مقام و مرتبه و جایگاه حق تعالی که این مستلزم ایمان و معرفت است انسان باید معرفت به مقام حق تعالی بیابد تا خایف از آن جایگاه شود این در میدان نظر است

در میدان عمل هم باید انسان جلوی نفس خود را از امیال و مشتهیات و هوی ها و خواسته های نفسانی بگیرد

با این دو بال علم و تقوا و ایمان و عمل صالح به انسان قدرت پرواز به سوی ملکوت و بهشت دست می دهد و اوج می گیرد

حال برای این که این دو راه که آیات برای رسیدن به بهشت مطرح نموده است که چطور انسان را به بهشت می رساند توضیحی لازم دارد که به ابتدای عبارت ملا صدرا باز می گردیم؛

بعد از معرفت ایمان به حق تعالی اگر انسان نفس خود را از کدورت ها و تیرگی ها پاک کرد این نفس پاک شده مَثل آن، آهنی است که در کوره آهنگری ذوب و صاف و صیقلی شده و حالت و شکلی داده شده است و مانند آینه ای می ماند که اگر در برابر نور قرار گیرد محل تابش و انعکاس نور می شود این آینه ی دل که از کدورت ها پاک شدو با فرض ایمان و معرفت به حق تعالی که آینه ی او در برابر حق تعالی باشد محل تابش انوار حق تعالی می شود که؛ «مَن اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه الی لسانه» چنین انسانی قبل از مرگ بهشتی شده است و با کنار رفتن حجاب ها برایش معلوم می شود که در بهشت است در بهشت قرب حق بهشت تسبیح و تقدیس حق و بهشت ملایکة الله و مقام عندیت می یابد و ﴿فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر ﴾ خواهد بود

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب    سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است

که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین     نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است

تو را ز کنگره ی عرش می زنند سفیر    ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

 

ایمان و معرفت و پرهیز از هواهای نفسانی و پالایش نفس از آلودگی های معاصی و مادی و از تیره گی ها و قذارت ها و کدورت ها انسان را بهشتی می کند به قول صایب تبریزی؛

آینه شود جمال پری طلعتان طلب    جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب

 

انسانی که جلوی هواهای نفسانی را بگیرد و منیت ها را کناری بنهد و خود محور نباشد و خدا محور شود؛

چو تو بیرون روی او اندر آید    به تو بی تو جمال خود نماید

 

این راه قرآن برای بهشتی شدن انسان معرفی کرده است

اما راه جهنمی شدن را در این آیات بیان شده است که؛

﴿فَأَمَّا مَن طَغَى (37) وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (38) فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى (39)﴾

دو چیز هم انسان را جهنمی می کند؛

در شاخه ی نظر طغیان و تکبر و لجاجت و عناد و انکار در مقابل حق تعالی انسان را جهنمی می کند و کسی که این راه را پیش بگیرد جهنمی می شود

در شاخه ی عمل کسی که زندگی زود گذر دنیوی را بر آخرت برگزیند و کاری به دستورات دینی و مواعظ و پند ها نداشته باشد و به این ها بی اعتناء باشد

چطور این دو کار سرانجام انسان را جهنم می کند؟

از این روی که چنین کسی با عناد و استکبار و عناد در بُعد نظر قدرت و توان معرفت به حقایق و واقعیات را از دست می دهد و مشمول این آیه می شود که؛ ﴿وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقرًا﴾[11] می شنود اما در گوشش سنگینی دارد و از آیات الهی به حقیقت منتقل نمی شود گویا گوشی ندارد و او را به مقصدی که باید و شاید نمی رساند و سر و کارش جهنم است و در شاخه ی نظر قدرت ندارد تا از آیات الهی حقایق را برداشت کند و به تعبیر مشاء و مشهور انتزاع کلیات و مجردات و حقایق را از جزئیات و مسموعات کند

در بُعد عمل هم که دنیا و لذایذ حیوانی را برگزیده است قلبش بیمار شده و قلب سلیم نیست ﴿يوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بنُونَ (88) إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89)﴾[12] در آینه ی نفس او کدورت و بیماری و مرض پیدا کرده است و زنگار گرفته وقتی سلامت قلب را از دست داد شنیدن وعظ سودی به حال او ندارد و هر چه او را پند و اندرز بدهند فایده ندارد به قول سعدی:

با سیه دل چه سود خواندن وعظ    نرود میخ آهنی در سنگ

 

لذا در آخرت و قیامت اعتراف می کند که؛ ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (10) فَاعْترَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ (11)﴾[13] .


[1] . حواس 5 گانه و قوای دوگانه.
[6] . دانی که چرا خدا به تو داده دو دست    من معتقدم که حکمتی در آن هستیک دست به کار خویشتن پردازی    با دست دگر ز دیگران گیری دست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo