< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علوم ظاهری و باطنی و جمع بندی اخبار متعارضه در مورد مکان دوزخ در زمین

تنبيه:

هذه الأخبار و الروايات و إن كانت ظواهرها متناقضة على أرباب العلوم الرسمية لكن بواطنها متوافقة عند العرفاء المحققين لابتناء علومهم و معارفهم على أصول صحيحة برهانية و مقدمات جلية كشفية لا يشكون فيها و يشكون في الشمس رابعة النهار بخلاف غيرهم من أصحاب البحث و الجدال و أرباب الرواية من غير دراية و حال فإنهم حيث لم يأتوا البيوت من أبوابها تناقضت عليهم الأحكام و تفاسدت عندهم مقاصد الحديث و الكلام.

 

تنبیه:

اکنون بیان اجمالی قبل درباره ی جمع بندی اخبار مختلفه در تنبیه را بیشتر توضیح می دهیم که در 4 مطلب بیان می شود؛

مطلب نخست: در اوایل مصباح الأنس تقسیمی برای علوم ظاهری و باطنی بیان شده است؛

    1. علوم ظاهری: که 6 علم را بر شمرده است

     در عقاید باشد؛

     علم کلام:

     الهیات و حکمت

     در احکام باشد؛

     اصول فقه: که از قواعد استنباط احکام افعال بحث می کند

     فقه: از خود احکام افعال بحث می کند

     علوم ابزاری برای بدست آوردن قواعد استنباط احکام؛

     علم تفسیر ظاهری: که جنبه وسیله فقط به لحاظ متن و دلالت قرآن است زیرا سند و صدور قرآن قطعی و یقینی است

     علم حدیث: ابزار و وسیله است به حیث متن و دلالت و سند و صدور

    2. علوم باطنی:

     علم تصوف و سلوک: مربوط به تعمیر باطن است که؛

     با تخلیه باطن و نفس از مهلکات

     و تحلیه باطن به منجیات

     علم حقایق و مکاشفه: مربوط است به؛

     جهت ارتباط بین خلق و حق

     و انتشاء کثرت از وحدت با تباینی که بین آن ها است و کثرات با چه ترتیبی از وحدات حق تعالی صادر شده است

فرق کلام و الهیات و حکمت: موضوع کلام مقید به قیدی است که موضوع الهیات و حکمت به آن مقید نیست موضوع هر دو «موجود بما هو موجود» است که موضوع کلام و حکمت و عرفان است اما این موضوع در کلام مقید به مباحثی است که آنها بر اساس قانون ظاهری اسلام جاری است و مطابق با ظواهر شرع باشد که در فلسفه این قید نیست

تفاوت علوم ظاهری و باطنی: ظاهری ها کسبی و کوششی و رسمی است و با رسوم و تعاریف و ذهنیات و تصورات سروکار دارند و لفظی می باشند و علوم باطنی مثل عرفان وهبی و کششی است و سروکارشان با واقعیات و حقیقیات دارد و دلی می باشند و حال شخص را دگرگون می کند

اسمعی ادیب از بیابانی عبور می کرد دید شعری بر صخره ای نوشته شده است؛

ألا معشر العشاق بالله خبّروا    إذا اشتق عشقٌ بالفتی کیف یصنعُ

یا؛

ألا معشر العشاق بالله نبّهوا      إذا حلَّ عشقٌ بالفتی کیف یصنعُ

 

اسمعی زیر آن نوشت:

یداوی هواه و یکتم سِرّه    و یخشع فی کلّ الأمور و یخضعُ

 

فردا دوباره دید که بیت دیگری زیر آن نوشته است که؛

و کیف یُداری و الهوی قاتل الفتی    و فی کل یوم قلبه یتقطعُ

 

بعد اسمعی جواب داد؛

فإن لم یجد صبرا لکتمان سِرّه    فلیس شیئٌ سوی الموت ینفعُ

 

روز سوم زیر سنگ دید جوانی دراز افتاده و مرده است و دو بیت زیر آن جوابیه های اسمعی نگاشته است؛

سمعنا اطعنا ثم مِتنا فبلّغوا    سلامی علی من کان للوصل یمنعُ

هنیئاً لأهل النعیم نعیمهم    و للعاشق المسکین ما یتجرعٌ

 

این حال شخص است و علوم باطنی حال شخص را دگرگون می کند

علمی که حقیقت است در سینه بوَد    درسی نبوَد هر آنچه در سینه بوَد

صد خانه پر از کتاب سودت ندهد    الا که کتابخانه در سینه بوَد

 

لذا عرفای محقق که اهل عرفان را اهل تحقیق گویند:

محقق همان بیند اندر ابل    که در خوبرویان چین و چِگل

 

سر و کار عارف با حقایق است لذا به او محقق می گویند

مطلب دوم: بنا بر تفاوتی که مشهور بین موضوع کلام و الهیات فلسفه معتقدند که موضوع کلام مقید به مباحث مطابق با ظواهر شرعی است فیاض لاهیجی در مقدمه شوارق الإلهام بحث مفیدی دارد ؛

فیاض لاهیجی اشکال مهمی به متکلمین دارد که؛

اشکال: اگر چنین باشد و بایستی مباحث کلام منطبق بر ظواهر شرع باشد در این صورت ادله کلامی جنبه جدلی پیدا خواهند کرد و مجادلاتی بیش نخواهند بود و دیگر برهان نیستند در این صورت فایده ی علم کلام منحصر به حفظ عقاید کسانی می شود که عقولشان قاصر و افکارشان کوتاه است و خود نمی توانند تحقیق و تحصیل اعتقادات دینی بکنند و با ادله ی کلامی کسی نمی تواند عقاید دینی را تحصیل کند

توضیح: احکام شرع و گفته های دینی و ظواهر شرع ظنی هستند زیرا ظاهر یعنی ظنی الدلاله است و از قبیل قضایای مقبولات اند و به سبب اطمینانی که به گوینده ی آن قضایا هست به آن مقبولات می گویند مثلا با اعتمادی که به پیشوایان دینی است سخنان آنان را می پذیرند و از قبیل مواد قیاس جدلی اند در حالی که ظواهر شرع به دلیل ظنی الدلاله بودن آنها احتمال تأویل در آن می روند بخصوص آن ظواهر دینی که به مبدأ و معاد مربوط اند بلکه بالاتر از تأویل این گزاره ها جنبه تمثیلی از برخی حقایق و واقعیات دارد مثلا آیه؛ ﴿الرحمن علی العرش استوی﴾ را به ظاهر نمی گیرند زیرا مستلزم تجسیم در خدا می شود و یا درباره ی معاد این آیه شریفه؛ ﴿وجوه یومئذٍ ناضرة الی ربها ناظرة﴾ اگر به ظاهر اخذ شود سبب جسمانیت و مرئی بودن خدا می شود و برخی با جمود بر ظواهر از زمره ی مجسمه شده اند که ایشان از متکلمین عامه هستند هر چند که تعدادشان کم باشد اما باز هم معتقد به تجسیم خدا شده اند. و مانند اشاعره قایل به رؤیت خدا در آخرت و قیامت می باشند ولی ظاهر آیات مراد نیست و جنبه ی تمثیلی دارد مراد از "استوی" در آیه استیلا و سیطره خدا بر خلق است و "ناظرة" و نظر به خدا تمثیل از کشف تام حقایق و ظهور حقیقت به گونه ای است که دیگر جایی برای تردید و شک باقی نمی ماند

لذا ادله ی کلامی جنبه جدلی می یابد و دیگر برهانی نخواهد بود و دیگر کاربرد کشف عقاید و اکتساب و تحصیل عقاید را ندارد و نمی تواند اعتقادات دینی و مشرب و مذاق دین را دریابد و راه تحصیل عقاید دینی عبارت از مراجعه به قوانین صرف و قضایای برهانی عقلی قطعی است برای کسی که نمی خواهد مقلد باشد و می خواهد خود تحقیق کند و خود نظر دین را به دست بیاورد.

مطلب سوم: مرحوم مظفر در آخر بحث حجیت ظواهر اصول فقه این مثال را می آورد؛ ظهور دو گونه است؛

    1. اولی و ابتدایی و سطحی

    2. ظهور با تدقق و تبصر و با بصیرت و عمیق

و مثال به "کوثر" می زند که بر حسب لغت خیر کثیر است اما این خیر کثیر که خدا به پیامبر ارزانی داشته چیست؟

احتمالاتی داده شده است؛

    1. نهری در بهشت

    2. قرآن

    3. نبوت

    4. بلکه وجود مطهر حضرت زهرا س است و این معنا درست است و از ظهور آیه ی شریفه به دست می آید

اما ظهوری که با تأمل و دقت و بصیرت به دست می آید که در مقابل إنَّ شانئک هو الأبتر و به قرینه مقابله انا اعطیناک الکوثر مراد از خیر کثیر یک عطیه بزرگ است که ذریه فراوان ایشان می باشد و از طریق حضرت زهرا س برای پیامبر ص حاصل شده است و این ظاهر آیه است نه تأویل بلکه از تأمل در ظاهر آیه ی شریفه بدست آمده است و کوثر بر وزن فوعل این کشش را دارد زیرا صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد یعنی به شما ذریه کثیر دادیم در مقابل دشمنت که دم بریده است

ظهوری که در حکمت متعالیه مد نظر است و در پی تصالح بین ظاهر شرع و عقل و عرفان است به قول الهی قمشه ای؛

اشراق به عشق و عقل و دین پیوست    صدر المتألهین دوران شد

 

این ظهور در حکمت متعالیه، دومی است که خود قرآن به تدبر در قرآن توصیه نموده است افلا یتدبرون فی القرآن ام علی قلوب اقفالها این را پیشوایان دینی ما ریشه گرفتار شدن ارباب علوم رسمی و ظاهری می دانند که جمود بر ظاهر دارند و متکلمین که سرگرم مجادلات کلامی اند زیرا ایشان دانش خود را از آنجا که باید می گرفتند نگرفتند قرآن می فرماید: وأتوا البیئت من ابوابها و پیامبر ص می فرماید: «انا مدینة الحکمة و علی بابها» ایشان از غیر مسیر اهلبیت ع علم و دانش خود را فرا گرفته اند

گو برو آستین به خون جگر شوی    هر که در این آستانه راه ندارد

 

و گرفتار این تناقضات و سردرگمی ها و گمراهی ها شدند علاوه بر این که خود قرآن توصیه به تدبر در قرآن را دارد ائمه هم راهکار آن را نشان داده اند زراره از امام صادق ع پرسید: از کجا دانستید که مسح سر به بعضی از سر کفایت می کند و لازم نیست همه ی سر را مسح کرد حضرت پاسخ دادند: «لمکان الباء» در آیه ی شریفه؛ ﴿واسحوا برؤسکم﴾ و این گونه تعلیم داده اند که چگونه در ظواهر تدبر کرده و از آیه ظاهر گیری کنیم افزون بر این که معارف را به ابلغ بیان بازگو کرده اند در مثل نهج البلاغه امام باقر ع فرمود: «لو وجدت لعلمی الذی آتانی الله حملةً لنشرت التوحید و الاسلام و الإیمان و الدین و الشرایع من الصمد» همه ی معارف را می توانم از کلمه "صمد" به واسطه علمی که خدا به من ارزانی داشته است استخراج نموده و نشر دهم.

هیچگونه تخالفی در این معارف اهل بیت ع نیست فماذا بعد الحق الا الضلال حقیقت یکی است و بس و معنا ندارد که بین برهان قطعی و کشف واقعیت و صحیح و بنا بر میزان اختلاف باشد بلکه همه به واقعیت می رسد و بین وحی که مبنای آن کشف تام محمدی ص است اختلافی نیست و همه به یک نقطه می رسند و اختلافی بین آنها نمی باشد و همه بیان یک حقیقت و واقعیت می کنند

مطلب چهارم: توضیح یک ضرب العسل که به این مناسب نقل می کنند عرفا و محققین که به واقعیت و حقیقت رسیده اند ممکن است در "شمس فی رابعة النهار" شک کنند یعنی در خورشید در وسط روز و ظهر اما در یافته های خود هیچ شکی ندارند

این مثَل را برخی "رایعة النهار" گفته اند

رابعة:

اما اگر رابعة النهار باشد به گفته هیأت قدیم در این حرکت روزانه خورشید به دور زمین اگر یک چهارم آن را طی کند ظهر می شود که حدودا 6 ساعت است و ظهر خورشید وسط آسمان است و قابل شک نیست.

رایعة؛

     یا از ریعان به معنای ظهور است یعنی خورشیدی که در وسط آسمان ظهور و وضوح دارد

     یا به معنای مُعظم است یعنی معظم روز که خورشید بیشتر آسمان را گرفته است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo