< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکان بهشت و دوزخ در روايات

و على ذلك تحمل الأخبار الواردة في تعيين بعض الأمكنة لأحدهما كما وقع في‌ قوله ص: «ما بين قبري و منبري روضة من رياض الجنة»

و قوله: «قبر المؤمن روضة من رياض الجنة و قبر المنافق حفرة من حفر النيران‌»

و ما روي: «أن في جبل أروند عينا من عيون الجنة»

و روي [1] عن أبي جعفر ع: «أن لله جنة خلقها في المغرب و ماء فراتكم هذه يخرج منها و إليها يخرج أرواح المؤمنين من حفرهم عند كل مساء و صباح فتسقط على‌ أثمارها و تأكل منها و تتنعم فيها و تتلاقى و تتعارف فإذا طلع الفجر هاجت من الجنة فكانت في الهواء فيما بين الأرض و السماء تطير ذاهبة و جائية و تعهد حفرها إذا طلعت الشمس و إن لله نارا في المشرق خلقها ليسكنها أرواح الكفار و يأكلون من زقومها و يشربون من حميمها ليلهم فإذا طلع الفجر هاجت إلى واد باليمن يقال له: برهوت أشد حرا من نيران الدنيا كانوا فيها يتلاقون و يتعارفون و إذا كان المساء عادوا إلى النار فهم كذلك إلى يوم القيامة»

 

روایاتی که درباره ی مکان بهشت و دوزخ است را باید بر مظاهر بهشت و دوزخ حمل نمود و این ها نمونه های از بهشت و دوزخ در این دنیا است زیرا بهشت و جهنم و به طور کلی آخرت، نشأه و جهان دیگری است که مادی نمی باشد اما مکان های دنیوی از عالم ماده است و معنا ندارد که بهشت و جهنم و آخرت مکان داشته باشد اکنون روایاتی را می آورد که در آن تعیین مکان برای بهشت و جهنم در این دنیا شده است؛

    1. بین قبر و منبر پیامبر ص یکی از باغ های بهشتی است

    2. قبر مؤمن یکی از باغ های بهشتی و قبر کافر یکی از حفره های آتشین است

    3. در طوس بقعه بهشتی است «بین الجبلین روضة من ریاض الجنة» که محل آمد و شد فرشتگان است

    4. حرم های اهل بیت ع که مصداق مؤمن کامل می باشند

    5. در همدان که در کوه الوند چشمه ای در قله کوه است که بهشتی است برخلاف دیگر چشمه ها که در دامنه اند نه در قله کوه

    6. امام باقر ع مکانی دنیوی را به عنوان بهشت معرفی می کنند و آن مغرب است و بر ترکیه و ارمنستان و سوریه تطبیق می شود و مکانی را هم برای جهنم یاد می کنند که وادی برهوت یمن است که یک وادی سوزان و خشک و بی آب و علفی است که حرارتش از آتش های دنیوی بیشتر است

بعد در همین روایت امام باقر ع ادامه می دهند که؛ آب فرات از بهشت در مغرب بیرون می آید و هر مساء و صباح -یا در نسخه کافی فقط در مساء تنها آمده است- ارواح مؤمنان از آن بهشت مغربی خدا بیرون می آیند در غروب یا مغرب از قبر ها یا از بدن ها خارج شده و به سوی بهشت مغربی می روند

اگر صباح در نسخه باشد حکیم سبزواری توجیه می کند که؛ این روایت دو طرف شب را بیان داشته است و در این مدت از قبر ها یا از بدن های خود خارج شده و به سوی بهشت مغربی می روند و بر میوه های آن بهشت فرود می آیند و از آنها متنعم می شوند و همدیگر را می شناسند و با هم ملاقات می کنند و این تا طلوع فجر ادامه می یابد و تا طلوع خورشید بین آسمان و زمین در رفت و آمد هستند و با طلوع شمس به سوی قبرهای خود می روند و متعهد آن می شوند تا آغاز شب که روز ها در قبر ها هستند و شب ها در بهشت همدیگر را ملاقات می کنند

بعد ادامه فرمودند: خدا جهنمی در مشرق دارد و با حرارتی فوق حرارت دنیا که مسکن ارواح کفار است و طعام ایشان در آن جا زقوم است زقوم درختی است که از ته جهنم می روید با میوه های بسیار تلخ و شرابی از حمیم می نوشند در شب ها ارواح کفار از جهنم مشرقی بیرون آمده و در برهوت یمن به سر می برند و در آنجا همدیگر را می شناسند روز ها دوباره به جهنم مشرقی خود باز می گردند و در آن سختی، تا قیام قیامت به سر می برند.

حاشیه حکیم سبزواری: با تأمل بیشتر در این روایت چند نکته مورد توجه است؛

    1. بهشت در مغرب است

    2. و آب فرات از آنجا خارج می شود

    3. و شب ها ارواح اهل ایمان از آنجا بیرون می آید

    4. و أکل و شرب آنها در آنجا و تنعم آنها

    5. بین الطلوعین ها یعنی چه؟

    6. طلوع شمس یعنی چه؟

    7. پرواز در آسمان با طلوع خورشید

    8. متعهد قبرها شدن یعنی چه؟

و در قسمت جهنم؛

    1. چرا جهنم در مشرق است؟

    2. چرا شب ها در جهنم هستند؟

    3. چرا در طلوع شمس به وادی برهوت در یمن می آیند و در آنجا ملاقات و معارفه می پردازند

حال غیر از عرفا و حکماء اگر کسی بیانی و تبیینی دارد به میدان بیاید «صبح و شام عربده با خلق جهان نتوان زد» و بر عرفا و حکما نباید خروشید و ایشان را تکفیر نمود

حکیم سبزواری تبیینی در این زمینه می آورد که دیگر جای بد و بیراه گفتن به ایشان را ندارد وی در بیان خود می گوید:

مغرب افق اعلی است قرآن درباره ی جبرییل می فرماید: ﴿هو بالأفق الأعلی﴾ افق اعلی ناحیه مجردات است ناحیه برتر و بالاتر است اگر هستی را دو بخش کنیم؛

    1. بخش مادیت

    2. بخش تجرد

افق اعلی بخش تجردی است که تجرد تام می باشد زیرا برزخ را برخی تتمه و ادامه همین عالم طبیعت و دنیا می دانند از آنجا آغاز می شود تا به مرتبه ذات برسد و بالا آنجا است

ماء فرات وجود منبسط است که از افق اعلی خارج می شود و به پایین می آید وجود منبسط یا وجود واحد امکانی که عرفا می گویند از حق تعالی صادر شده است و همه موجودات و ماهیات به برکت آن تحقق یافته اند از بالا به طرف پایین می آید آسمان به زمین می بارد نه برعکس عرفا ماء حقیقی را وجود منبسط می دانند و گوارا هم هست زیرا وجود گوارا و لذیذ است و هیچ موجودی از وجود بدش نمی آید

وادی برهوت یمن سوزان و سخت و گویا جهنم است

در روایت از افق اعلی به مغرب تعبیر شده است و این که شب ها از ابدان و قبور خارج می شوند از این روی است که آن تشتت صوری و وجوداتی که تشتت صوریه مادیه دارند در آن جا غروب می کنند و در آن مرحله نمی توانند با تشتت و تفرق صوری وجود داشته باشند کثرت صورت تا مرتبه مثال است و در عالم عقل وجود ندارد لذا برای آن موجودات شب می شود و تشتت صوری موجودات در آنجا افول و غروب می کند

تلاقی و تعارف آن ها هم به معنای اتحادشان است

جان گرگان و سگان از هم جداست    متحد جان های شیران خداست

 

موجودات افق اعلی همان شیران خدا هستند که عقول اند

اکل و تنعم آنها هم مشاهده جمال و جلال الهی و میوه های معرفت مراد است و این اکل و لذت معنوی و عقلی است که با مشاهده جمال و جلال الهی است

طلوع فجر را حکیم سبزواری بقای آن وجودات صوریه متکثره می داند و دوباره به همان تشتت و کثرت صوری در وجوداتشان باز می گردند اما یک مرتبه باز نمی گردند

ما بین الطلوعین هم برزخ و منزلت بین المنزلتین و اتحاد در عالم عقل و تشتت و کثرت وجودات صوری آن هاست مثل کسی که مست شراب وصال بوده و اکنون مستی او زایل می شود و به هوش می آید این مانند حالت غیبت و حالتی بین محو و صحو و بین فناء و بقاء است

طلوع شمس هم بقای کامل وجودات صوریه است و بازگشت به تشتت و تفرق صوری وجودات آن ها است

حکیم سبزواری می افزاید: در روایت که آمده است: «تعهدوا حفرها» در روایت گویا تحریف و غلطی رخ داده است و در اصل "تعمدوا" بوده است یعنی قصد قبرهایشان را می کنند. و این قبر حقیقی و آن ملکاتی است که وجود انسان و نفس را احاطه می کند یا به ابدان مثالی باز می گردند

نسبت به جهنمی ها که در مشرق هستند؛ از این جهت که مراد از مشرق، سلسله ی صعودی است و در آنجا طلوع می کند که مرتبه جسمیت است زیرا وجود در قوس نزول تا پایین ترین مرحله می رسد که هیولی است و بعد که هیولی به مرتبه جسمیت رسید و صورت پیدا کرد مشرق سلسله ی صعود است یعنی عالم اجسام زیرا جهنم هم در عالم اجسام و در باطن همین دنیا است کسانی که به دنیا چسبیده اند و به جسم 3 شعبه که طول و عرض و عمق است و بدان چسبیده اند که؛ ﴿انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ ﴾[2] و طبق آیه دیگر که؛ ﴿ظل من یحموم﴾ سایه ای دود است و ﴿لا ظَلِيلٍ وَلا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ ﴾[3] که نه سایه گستر است و نه مانع شعله می شود شب آنها اشاره به تاریکی و ظلمت عالم ماده دارد و شب آنها در این جهنم سپری می شود بعد که طلوع فجر می شود به وادی برهوت یمن وارد می شود که آتشش از جهنم کمتر است اما از دنیا حرارتی بیشتر دارند یعنی تخفیفی برای آن ها حاصل می شود یعنی جذبه رحمتی رخ می دهد که برابر آن انجذابی است که ایشان به سوی فطرت خود در دنیا می یافتند و گاهی ندای فطرتشان در وجودشان طنین انداز می شد و ایشان جذب فطرت خود می شدند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo