< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع:
اقوال در معنا و اصحاب اعراف

و أما الأعراف‌؛

فهو سور بين الجنة و النار له باب باطنة و هو ما يلي الجنة فيه الرحمة و ظاهرة و هو ما يلي النار من قبله العذاب يكون عليه من تساوت كفتا ميزانه؛ فهم ينظرون بعين إلى الجنة و بعين أخرى إلى النار و ما لهم رجحان بما يدخلهم الله أحد الدارين قال تعالى:‌ ﴿ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ‌ ...﴾[1]

و قد قيل: للأعراف و أصحابه معنى آخر و هو أيضا يقرب من هذا المعنى عند التأمل فإن أحوال العرفاء الكاملين ما داموا في هذه الحياة الطبيعية يشبه حال قوم في الآخرة استوت حسناتهم و سيئاتهم فإنهم؛

     من جهة علمهم و عرفانهم و رقة حجابهم البدني كادوا أن يكونوا في نعيم الجنة

     و من جهة كثافة أجسادهم المادية و بقاء حياتهم الدنيوية منعوا عن تمام الوصول و كمال الروح

فلهم حالة متوسطة و لكنهم بحسب جوهر ذاتهم و مرتبة نفوسهم العالية في مكان عال مرتفع و الأعراف في اللغة جمع عرف بمعنى مكان عال مرتفع لأنه بسب ارتفاعه يصير أعرف مما انخفض منه و منه يقال: عرف الفرس و عرف الديك.

و للمفسرين في معنى الأعراف قولان؛

الأول: و هو الذي عليه الأكثرون أن المراد منه أعلى ذلك السور المضروب بين الجنة و النار و هو المروي عن ابن عباس و روي عنه أيضا أنه قال الأعراف شُرَف الصراط.

و الثاني: عن الحسن و الزجاج أن قوله تعالى‌: ﴿وَ عَلَى الْأَعْرافِ﴾ ‌ أي على معرفة أهل الجنة و أهل النار ﴿رجال يعرفون﴾ كلا من أهل الجنة و أهل النار بسيماهم فقيل للحسن: هم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فضرب على خدِّه ثم قال: هم قوم جعلهم الله على تعرف أهل الجنة و أهل النار يميزون البعض عن البعض و الله لا أدري لعل بعضهم معنا.

 

سخن درباره ی اعراف بود که در دو قسمت در آن اختلاف است؛

    1.
معنای اعراف

    2.
اصحاب اعراف: در قرآن می فرمايد: ﴿وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ﴾

در معنای اعراف دو نظر است؛

نظريه نخست: همان که ملاصدرا اشاره ای به آن نموده و اکنون به تفصيل بيان می کند و عبارت از اين است که؛

معنای نخست: اعراف بلندی ديواری است که بين بهشت و جهنم کشيده شده است ﴿فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴾[2] لذا اعراف به فراز آن ديوار و کنگره و قسمت اعلای آن ديوار گفته می شود زيرا اعراف جمع عُرف است که به معنای مکان مرتفع است: لذا به يال اسب و خروس که درقسمت بالای سر آن است عُرف الفرس و عُرف الديک گفته می شود از اين جهت که مکان عالی و مرتفع است و شناخته شده تر از مکان پست است و زودتر ديده می شود

طبق اين معنا اعراف اسم مکان است که فراز و بلندی و کنگره ای است که بين جهنم و بهشت زده شده است قول اکثر مفسران و نظريه مشهور و معروف در آيه ی مربوطه همين است اين معنا از ابن عباس هم روايت شده است

معنای دوم: همان طور که از ابن عباس روايت شده است که اعراف بلندی صراط است و آن کاملانی که بر فراز اعراف قرار خواهندگرفت انبياء و اولياء و ائمه اند و اشراف بر صراط دارند و ضعفاء که به راحتی از صراط نمی توانند بگذرند را کمک و ياری خواهند کرد

نظريه دوم: اعراف به معنای تعرُّف است ﴿وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ﴾ که تعرف و معرفت اهل بهشت و اهل جهنم است و شخصيت ها و کاملانی هستند که اهل بهشت و دوزخ را می شناسند در جريان معروف زيد ابن حارثه كه مولوي أن را نقل كرده است پيامبر ص از اوپرسيد: کيف اصبحت؟

     با يقين گشته ام

     علامت يقين تو چيست؟

     اهل بهشت و دوزخ را می شناسم و اجازه خواست تا بگويد:

هين بگويم يا فروبندم نفس    لب گزيدش مصطفی يعنی که بس!

 

کاملانی هستند که بر تعرف و معرفت نسبت به اهل بهشت و دوزخ اند بنابراين قول اعراف اسم معنا است به معنای تعرف است اين نظريه از حسن بصری و زجاج نقل شده است.

بحث دوم: اصحاب اعراف

در اين اختلاف در مورد اصحاب دو ديدگاه شاخص و اساسی وجود دارد و الا در کنار هر کدام نظريات ديگری هم هست؛

قول نخست: کسانی که کفه حسنات و سيئآتشان متساوی است

ملاصدرا قبل تر همين نظريه را گفته بود اين افراد برتر از منافقان و کفران هستند و اميد دارند به بهشت بروند که در نهايت هم به بهشت وارد می شوند

ديگر اقوال در اين قول شاخص عبارتند از؛

    1. فرزندان کفار که در طفوليت از دنيا رفته اند

    2. مردمان دوره فترت که در زمان پيامبری دو نبی زندگی می کردند

    3. جنيان مؤمن

    4. فرزندان زنا و ولد غير فراش

    5. کسانی که در عبادت دچار عجب می شوند

    6. کسانی که مرتکب صغاير می شوند و کفاره اش همان نابسامانی در امور زندگی دنيوی آنها است

    7. کسانی که يکی از پدر يا مادر از آن ها راضی است

    8. کسانی که بدون اجازه ی پدر به جهاد رفته اند

همه ی اينها در يک طرف قرار می گيرند و از يک گروه و طايفه اند و شاخص آن تساوی کفه حسنات و سيئآت آن هاست

نظريه دوم: کاملان و اهل معرفت و اشراف و اهل طاعت و انبياء و اولياء و ائمه که قول شاخص و رجالی اند که علی تعرف نسبت به اهل بهشت و دوزخ اند و بر بلندای بهشت قرار دارند

به حسن بصری گفتند: اعراف کسانی اند که کفه حسنات و سيئآت آنها برابر است وی به صورت آن شخص زد و گفت: اعراف کسانی است که خدا به ايشان معرفت بهشتيان و دوزخيان را بخشيده است و ايشان به اهل بهشت سلام کرده و امر به دخول به بهشت را صادر می کنند

در جنب اين قول اقوال ديگری هست که عبارتند از؛

    1. فرشتگانی اند که به صورت انسان ظهور می يابند

    2. کسانی که در پايين ترين درجه ثواب قرار دارند

    3. ايشان شهدا هستند که در معرکه جنگ کشته شده اند

    4. اشراف که در روايت دو گروه معرفی شده اند؛ پيامبر ص فرمود: اشراف امتی اثنان؛

     حملة القرآن

     اصحاب الليل

ملا صدرا می گويد: کاملان در دنيا شبيه کسانی هستند که کفه حسنات و گناهانشان در آخرت مساوی است يعنی وضع کاملان و اهل معرفت در دنيا شبيه کسانی است که کفه ميزانشان مساوی است يعنی ايشان چشمی به بهشت دارد و چشم ديگر آنها به دوزخ است زيرا کفه حسنات و گناهان آنها مساوی است البته در نهايت به بهشت می روند کاملان در دنيا؛

     با توجه به بُعد روحی آنها و معرفتشان در بهشت اند

     اما با توجه به بُعد بدنی و جسمانی آنا در جهنم اند

حضرت علی ع در خطبه همام فرمود: «فهم و الجنة کمن قد رآها فهم فيها منعمون و هم و النار کمن قد رآها و هم فيها معذبون»[3]

در اختلاف دوم- که در اصحاب اعراف است و دو نظريه شاخص وجود دارد- قول درست اين است که اصحاب اعراف کاملان هستند و اقوال ديگر درست نيست؛

     چه اقوالی که در جنب اين قول است

     يا اقوالی که در مقابل اين نظريه است

و اصحاب اعراف فقط کاملان است زيرا؛

     کسانی که ملايکه را اصحاب اعراف می دانند با تعبير رجال درست در نمی آيد رجال معنای صنفی در نوع انسان دارد و در ملايکه جنسيت يعنی ذکوريت مطرح نيست

اگر بگويی اين ها ملايکه ای هستند که به صورت انسان ها در می آيند مثل جنگ بدر اما باز هم در آنجا اگر چه به صورت رجال جنگجو در آمدند اما باز هم تعبير قرآن از آنها به ملايکه است نه تعبير به رجال

     اين که مراد شهدا باشند که در معرکه به شهادت رسيده اند درست نیست زيرا لزومی ندارد که ايشان اهل بهشت و دوزخ را بشناسند از طرفی؛ اصحاب اعراف اهل بهشت و دوزخ را از دنيا می شناسند زيرا آخرت باطن دنيا و دنيا مزرعه آخرت است ﴿وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً ﴾[4] و شهيد بايد از دنيا اين شخصيت را داشته باشد که اهل بهشت و دوزخ را بشناسد نه با کرامت شهادت

     وقتی شهدا با اين کرامت اين جايگاه اعراف را نداشته باشند کسی که در آخرين درجه ثواب اند يا گرفتاران گناه صغيره و کفه برابر ها به طريق اولی نمی توانند از اصحاب اعراف باشند

ان قلت: چگونه شهدا و آخرين کسانی که در درجه ثواب اند بهشتيان را نمی شناسند در حالی که در آخرت اهل بهشت مشخص می شوند که؛ ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴾[5]

قلتُ: اين اختصاص به شهدا ندارد و برای همه ی اهل محشر است و اختصاص به گروه خاصی ندارد و برای همه ی اهل محشر اين معرفت را می شناسند بنابرين اعراف عده ای خاص اند که همان اشراف و اهل طاعت و انبياء و ائمه ع می باشند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo