< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صراط و اعراف

فلا ينهضون إلى الجنة و لا يقعون أيضا في النار لأجل قوة الإيمان و نور التوحيد حتى يدركهم الشفاعةو لا يقعون أيضا في النار لأجل قوة الإيمان و نور التوحيد حتى يدركهم الشفاعة لمن أذن له الرحمن؛

     فمن تجاوز هاهنا تجاوز الله عنه

     و من أنظر معسرا أنظره الله

     و من عفا عن أخيه عفا الله عنه

     و من استقضى حقه هاهنا من غير تسامح استقضى الله حقه هناك‌

     و من شدَّد على هذه الأمة شدد الله عليه

كما ورد في الحديث «إنما هي أعمالكم ترد[1] عليكم» فالتزموا مكارم الأخلاق فإن الله يعاملكم بما عاملتم به عباده.

 

صراط مخصوص به مومن است زیرا راه رسیدن به بهشت است لذا شخص کافر صراط ندارد منافق هم که در باطن کافر است صراط ندارد بلکه به معنایی از کافر بدتر است وسعت و باریکی صراط نسبت به مذنبین و متقین مربوط به مومنان است کافر صراطی ندارد صراط از باطن وجود انسان می گذرد و صراط راه مستقیم دین و هدایت و اسلام است و خدا با هدایت مسلمان دل او را وسیع می کند ﴿فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (125) وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (126)﴾ و کسی که گرفتار اضلال مجازاتی است قلب و باطن و روح و نفس او را ضیق و تنگ می سازد و صراطی در این باره ندارد زیرا دلش تنگ و ضیق است البته صراط مومن مذنب باریک است کافر و منافق فقط بر صراط وجودی هستند و این ها هم یک کانال ارتباطی با خدا دارند واقع و حقیقت کانال ارتباطی برای بازگشت به حق دارند ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (56)﴾ ناصیه بنابر آنچه قیصری در فص هودی از شرح فصوص می گوید: مراد از دابه همه موجودات است تعبیر به دابّة هم بخاطر شعور و حیات عمومی است که در همه موجودات است ﴿ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (44)﴾ هر کدام یک کانال وجودی و راه ارتباطی با حق تعالی دارد و در تحت سلطه و احاطه وجودی حق تعالی است که از آن تعبیر به این شده است که موی جلوی سر و پیشانی آن موجود در دست خداوند است همه موجودات هم بازگشت به حق دارند همان طور که از حق تعالی آغاز وجود کردند حتی کافر و منافق هم بر صراط وجود اند اما نه صراطی که سعادت آنها را تأمین کند و از راه بهشت آنها را به خدا تعالی برسانند ایشان هم به اسماء الهی رجوع می کنند اما به اسماء قهار و منتقم نه اسماء لطف بلکه از راه جهنم بازگشت به حق تعالی دارد زیرا؛ ﴿الیه یرجع الامر کله﴾

نکته: در بحث گذشته برداشتی از عبارت شده که، در صراط بودن منافق با کافر فرقی دارد؛

     منافق بما هو انسان بر صراط است و او انسانی است که بر صراط وجودی قرار گرفته و به سوی حق تعالی از مسیر جهنم و اسماء قهر و شقاوت رهسپار شده است

     اما کافر بما هو حیوانٌ و بما هو دابّةٌ بر این صراط است که باز هم به جهنم و شقاوت و اسماء قهر منتیه می شود.

ملاصدرا تصریح به این معنا ندارد فقط از مفهوم سخن وی که می گوید: کافر بما هو حیوان بر صراط است، به دست می آید که منافق بما هو انسانٌ بر صراط وجود است امتیاز ظاهری برای منافق به خاطر اسلام ظاهری اوست ولو در باطن کافر و قایل به معطل بودن عالم از مبدأ است و از این فهمیده نمی شود که منافق بهتر از کافر است بلکه از کافر بدتر است قرآن می فرماید: ﴿ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا(145)﴾

بنا بر جمله معروف؛ «لولا الحیثیات لبطلت الحکمة» حکمت با توجه به حیثیات و ملاحظات و اعتبارات و جهات گوناگون می گردد سخن این است که منافق از حیث اسلام ظاهری که ادعای اسلام دارد انسانی است که در صراط وجود است اما وجود منافق یک حیث باطنی دارد که کفر است و از آن حیث حیوان و دابه ای است که در یک صراط وجودی قرار گرفته و به سوی حق تعالی رهسپار است و منتهی به شقاوتش شده و در درک اسفل جهنم جایگاه او خواهد بود.

درباره موحد فاسق، که در ظاهر و باطن ایمان به توحید و حق دارد اما در عمل کوتاهی کرده است وی؛

اولا، مخلد در آتش نمی باشد

ثانیا، وقوع و سقوط در جنهم هم ندارد

موحد فاسق باید از صراط بگذرد که جسری بر جهنم نیست بلکه از متن و زمین جهنم می گذرد و همه هم باید عبور کنند ﴿إن منکم الا واردها﴾ حتی معصومین هم عبور می کنند که فرمودند: «جُزناها و هی خامدة» در حالی که دوزخ خاموش بود ما از آن عبور کردیم یگانه راه عبور و رسیدن به بهشت صراط است موحد فاسق مانند موحد عابد باید از صراط بگذرند جز این که عابد از صراط وسیع به سرعت عبور می کند اما فاسق را نگه می دارند و صراط او باریک است او را متوقف می کنند بر راهی که از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است او را با قلاب می بندند و با آهن های کژ نوک تیز و خُطّاب به صراط می بندند این قلاب ها هم ظهور همان تعلقات مادی و دنیوی او است و لذت های نا مشروعی است که در دنیا از آن بهره مند شده است و در این صورت بسته شده او را عذاب می کنند و می سوزد حتی اگر در جهنم سقوط نکند می سوزد و ترمیم می شود و... تا این که با شفاعت شافعان رهایی و نجات یابد و وارد بهشت شود -آخرین شفاعت کنندگان هم خود خداوند است- قرآن می فرماید: ﴿يَوْمَئِذٍ لاَّ تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلاً (109)﴾ شفاعت وقتی سودمند است که اذن الهی باشد این اجازه خداوند برای شفاعت نزد او برای موحد فاسق به نوع تعاملی دارد که انسان با دیگران دارد «إرحم تُرحَم» باید آسان گرفت تا بر او آسان گرفته شود ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (280)﴾ اگر بدهکار توان پرداخت بدهی خود را ندارد باید به او مهلت داد تا متمکن شود نباید سخت گرفت اگر کسی معامله ای کرده است و درخواست اقاله کرد و به هر دلیل پشیمان شده است باید پذیرفت در روایت می فرماید: «مَن اقال مؤمنا أقال الله عثراته»

ملاصدرا توصیه می کند که انسان باید روی مکارم اخلاق خود کار کند و خود را ملتزم و متعهد به مکارم اخلاق کند که بالاتر از محاسن اخلاق است.

روایتی از حضرت علی ع است که؛ «ذللوا اخلاقکم بالمحاسن و قودوها بالمکارم » اخلاق خود را با محاسن رام کنید و اخلاق خود را به مکارم اخلاق بکشانید پیامبر ص فرمود: «إنی بعثت لأتمم مکارم الاخلاق» که فلسفه و سّرّ بعثت است در روایات دیگری در معانی الأخبار آمده که از امام صادق ع از محاسن اخلاق پرسیده اند و در دیگری از مکارم اخلاق پرسیده اند؛

     محاسن اخلاق: تُلیّن جانبک و تُطیب کلامک و تلقی اخاک ببشرٍ حَسن

     مکارم اخلاق: العفو عن مَن ظلمک و صلة من قطعک و اعطاء مَن حرمک و قول الحق و لو علی نفسک.

باید ملتزم به مکارم اخلاق شد زیرا که روز سختی در پیش است نوع رفتار انسان در دنیا تعین می کند که در آخرت با او چگونه رفتار می کند.

از جمله احوال آخرت اعراف است که قبلا به اشاره بحث شد اما اکنون به تفصیل بحث می شود؛

5- اعراف: دو آیه درباره ی اعراف وجود دارد که؛ ﴿ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ(13)﴾ که درباره کتمان علمای یهود و نصاری می باشد ایشان باید در دنیا به فکر نور می بودند بعد بین ایشان دژی زده می شود که در طرفی عذاب و در سوی دیگر آن دیوار رحمت است

در آیه دیگر؛ ﴿ وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ (46)﴾ بین بهشت و جهنم حجاب و دیواری است بر فراز این دیوار بنا بر قولی شخصیت هایی هستند که بهشتیان و جهنمی ها را از چهره هایشان می شناسند به بهشتیان سلام می کنند و خطاب به دوزخیان مطالبی می گویند و بعد فرمان دخول به بهشت را صادر می کنند.

اکنون در دو مقام اختلاف است؛

    1. معنای اعراف: در اینجا 2 قول است

    2. معنای رجال علی الأعراف: در اینجا چندین قول است.


[1] . این جهان کوه است و فعل ما ندا    سوی ما آرد ندا ها را صدا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo