< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موقف صراط

    1. و أما الصراط:

فقد علمت؛ أنه طريق الجنة و أنه يتسع في حق البعض و يضيق في حق البعض و هو؛

     هاهنا معنى

     و في الآخرة له صورة محسوسة

و الناس بعضهم سائرون على الصراط المستقيم؛

     و بعضهم منحرفون عنه إلى طريق الجحيم قال تعالى:‌ ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ﴾‌ و لما تلا رسول الله ص هذه الآية خط خطا و خط عن جنبيه خطوطا أخرى فالمستقيم هو صراط التوحيد الذي سلكه جميع الأنبياء و أتباعهم و المعوجة هي طرق أهل الضلال و توابع الشيطان

     و المنافق لا قدم له على صراط التوحيد و له قدم على صراط الوجود

     و المُعطِّل لا قدم له على صراط الوجود أيضا بحسب ما هو إنسان و إنما له قدم عليه بما هو حيوان و دابة لقوله تعالى‌: ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها﴾

     و الموحد و إن كان فاسقا لا يخلَّد في النار بل يمسك على الصراط و يسأل و يعذب هناك و هو على متن جهنم غائب فيها و الكلاليب[1] التي فيه تمسكهم عليه و لما كان الصراط في النار و ما ثم طريق إلى الجنة إلا عليه قال تعالى:‌ ﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى‌ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا﴾

و هذه الكلاليب و الخطاطيف [2] كما ورد في الحديث هي صورة تعلقات الإنسان بالدنيا و القيود الدنيوية المانعة لسلوك طريق الحق تمسكهم يوم القيامة على الصراط فلا ينهضون إلى الجنة و لا يقعون أيضا في النار لأجل قوة الإيمان و نور التوحيد حتى يدركهم الشفاعة...

 

یکی از احوال قیامت صراط است که قبل تر هم به تفصیل بحث شده است و اکنون چند نکته را یاد آوری می کند؛

مطلب نخست: صراط برای برخی پهن و وسیع و برای مذنبین و گنهکاران باریک است برای متقین دارای اتساع و وسعت است

عبور از صراط به شکل های مختلف است صراط از درون خود انسان کشیده شده است صراط در دنیا مسیر توحید و دین و هدایت و اسلام است قرآن می فرماید:﴿فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ (125)﴾ خدا اضلال پاداشی و مجازاتی دارد که حاصل سوء اختیار انسان است اضلال خدا ابتدایی نمی باشد

مطلب دوم: صراط؛

     در دنیا از سنخ معنا و باطن است

     و در آخرت ظهور به صورت محسوس پیدا می کند یعنی به صورت یک جاده در می آید که باید انسان از آن عبور کند تا به بهشت برسد و راه منحصر رسیدن به بهشت بوده و راه دیگری وجود ندارد

سِرّ این مطلب این است که آخرت باطن دنیا است قرآن می فرماید: ﴿ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ (7)﴾ طبق این آیه آخرت باطن دنیا است اما کفار فقط ظاهر دنیا را می بینند در آخرت که ﴿یوم تبلی السرایر﴾ است آن باطن ظهور پیدا می کند وقتی که پرده از باطن کنار زده می شود

صراط عبارت است از؛ صراط توحید و دین و صراط مستقیم اسلام و هدایت که همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء و مومنان و موحدان در آن صراط در دنیا قرار داشته اند

مطلب سوم: صراط مستقیم یکی بیشتر نیست قرآن می فرماید: ﴿فما ذا بعد الحق الا الضلال﴾ همان طور که بین دو نقطه یک خط مستقیم -که کوتاهترین راه هم می باشد- بیشتر نمی رسم کرد ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (153)﴾ وقتی پیامبر ص این آیه را تلاوت کردند یک خط مستقیمی کشیدند و در دو طرف آن خطوطی کشیدند صراط مستقیم یکی است و بقیه صراط ها جاده هایی است که اهل ضلالت و پیروان شیطان از آن عبور می کنند موحدان در خط مستقیمی قرار دارند که دو نقطه را به هم وصل می کند؛

     یکی عالم دنیا و طبیعت

     دیگری نقطه سعادت جاویدان

این خط بین این دو نقطه کوتاهترین راه است استاد انصاری شیرازی از درس اصول رهبر راحل در آیه شریفه؛ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا﴾ نقل می کردند: کوتاهترین راه برای رسیدن به خداوند همین راهی است که پیامبر ص از جانب خدا برای بشر آورده است اگر راه کوتاهتری بود باید همان را می آوردند حضرت علی ع می فرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الجادة هی الطریق الوسطی».

مطلب چهارم: یک دسته از مردم بر صراط مستقیم هستند که ایشان اهل ایمان و اهل توحید اند موحدان مطیع و منقادند و توحید نظری و عملی داشته و اهل عبادت می باشند و فاسق و خارج از راه عبادت نمی باشند و ایشان از صراطی که در آخرت تمثل و ظهور می یابد عبور کرده و به بهشت می رسند

غیر ایشان بر صراط مستقیم نمی باشند هر چند در صراط وجودی می باشند مانند خطوطی که پیامبر ص پیرامون خط مستقیم صراط رسم کردند دیگر صراط ها هم در دار هستی وجود دارد و به خدا هم منتهی می شود زیرا هستی مالکی جز خدا ندارد هر موجودی بر هر صراطی که در واقع در دار هستی باشد این راه به جز حق به جای دیگری منتهی نمی شود ﴿قل اللهم مالک الملک﴾ اما در عین حال همه راه هایی که به خدا منتهی می شود از بهشت و از سعادت نمی گذرد و چه بسا موجودی را از جهنم به خدا برساند لذا قرآن می فرماید: ﴿ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (56)﴾ اختیار هر موجود و جنبده ای در دست خدا است و همان تسلط و احاطه وجودی ایی است که خدا بر هر موجودی دارد؛ ﴿إن ربی﴾ رب پیامبر ص اسم جامع الله و کون وجودی می باشد همه این صراط های مستقیم به خدا منتهی می شود اما همه سعادت و بهشت را برای انسان تضمین نمی کند فقط صراط توحید به بهشت منتهی می شود آن هم توحید بر مبنای اطاعت و بندگی و نه فقط توحید نظری بلکه توحید مشفوع به اطاعت و عملی که فرد موحد مطیع و عابد باشد

در نتیجه ملا صدرا می گوید: منافق و کافر بر صراط وجودی هستند اما بر صراط مستقیم هدایت و توحید و اسلام نمی باشند با این فرق بین منافق و کافر که؛ منافقی که بر صراط وجود است انسانی می باشد که بر صراط وجود است بما هو انسان اما کافر حیوان و دابّه ای است که بر صراط وجود است و آن هم شر الدوابّ است که بر صراط می باشد ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ (55)﴾ و ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (22)﴾ بلکه کفار شر موجودات و انسان ها هستند که قرآن می فرماید: ﴿أولئک هم شرُّ البریة﴾ ایشان بدترین مخلوقات اند و این تفاوت بین منافق و کافر به خاطر مرحله ظاهر است که شخص منافق دارد و کافر همان ظاهر را هم قبول ندارد و انکار می کند لذا منافق در ظاهر انسان است و بر صراط وجود است هر چند که بر صراط مستقیم و هدایت نمی باشد و اهل دوزخ است

مطلب پنجم: ملاصدرا در فصل صراط از کتاب اعتقادات صدوق عبارتی را نقل کردند که صراط پلی بر روی دوزخ است اکنون می گوید: صراط راه و جاده ای است که در متن و داخل دوزخ است نه این که بر روی جهنم باشد و موحد فاسق مخلد در جهنم نیست زیرا خلود اختصاص به کفار و مشرکین دارد بعد می افزاید: موحد فاسق بر صراط نگه داشته می شود صراطی که متن دوزخ و یگانه راه منتهی به بهشت است که قرآن می فرماید: ﴿وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا (71)﴾ بنا بر این آیه صراط در متن دوزخ است و همه باید به دوزخ وارد شوند اما موحد فاسق را بر صراط نگه می دارند و با قلاب هایی که ظاهر و تعلقات مادی و دنیوی او است وی را می بندند و با آهن های کج سر تیزی موحد فاسق را بسته و او را عذاب و شکنجه می کنند در جایی دیگر می گوید: این افراد در نار و آتش واقع نمی شوند «لا یقعون فی النار» در جهنم نمی افتند تا این که با شفاعت ایشان را نجات بدهند و به بهشت برسند.


[1] . کُلّاب معرب قلاب است.
[2] . جمع خُطاف به معنای آهن کژ نوک تیز است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo