< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقل سخنان ابن عربی در احوال قیامت

[حمل الملائكة عرش الحق تعالى و احتفافهم حوله‌]

ثم يأتي الله عز و جل على عرشه و الملائكة تحمل‌ ذلك العرش فيضعونه في تلك الأرض المشرقة بنور ربها لقوله‌: ﴿وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْو قضى بينهم بالحق‌﴾

 

در مورد بحث گذشته چند نکته قابل ذکر است؛

نکته نخست: قسمت هایی که ملاصدرا از فتوحات نقل قول می کند گاهی اوقات واژه ای فرق می کند هر چند که چه بسا فرقی در معنا نداشته باشد مثل «وقفت یا وقعت الحفظة...» که اولی در فتوحات است و مربوط به ملایکه حافظان عمل است و به دستشان نامه های عمل انسان ها است این از احوال قیامت است

گاهی اوقات ملاصدرا تلخیص نموده اند و آن هم مخل به معنا نمی باشد

نکته دوم: حال با توجه به این مطلب لازم است 3 نکته خاطر نشان شود؛

    1. اعراف: دیواری بین بهشت و دوزخ زده می شود و جای کسانی است که کفه اعمال خوب و بد ایشان مساوی است ابن عربی مطلب اضافه ای دارد که «فلم تُرجح احدئهما علی الأخری» اهل قیامت به سجده ای خوانده می شوند که تکلیف اصحاب اعراف را مشخص می کند تا کدام کفه ترجیح بیابد و بهشتی یا دوزخی باشند آن اضافه در سخن ابن عربی برای این نکته بوده است

    2. در نامه های اعمال فقط حاوی افعال و اقوال است و اعتقادات قلبی در آن نامه ها نیست زیرا اعتقاد توحیدی معادل ندارد و اعتقاد کفر آمیز باطل است و وزنی ندارد محیی الدین در اینجا نیز اضافه ای در عبارت دارد؛ مگر این که آن اعتقاد کفر آمیز به زبان آمده باشد و از زمره اقوال شده باشد«الا ما شهدوا به علی انفسهم بما تلفظوا به من ذلک» قول به کفر مورد تلفظ کافر در میزان توزین می شود و در کفه سیئآت شخص قرار می گیرد

در ادامه این آیه آورده شده است ﴿ وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ (52)﴾ و آیه دیگری؛ ﴿ وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ (53)﴾ نامه اعمال حاوی افعال است نه علم بعد ملاصدرا می گوید: «فعلقوه فی اعناقهم و ایدیهم» یعنی حفظه و ملایک نامه ها را به گردن و به دست ها می آویزند مثل این که به گردنش بیندازند در مقابل دستشان هم آویزان است ﴿ وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا (13)﴾ بعد ملاصدرا می گوید: مردم 3 دسته اند؛

    1. نامه را به دست راست بگیرند

    2. به دست چپ بگیرند

    3. ائمه کفر را از پشت نامه ها را به ایشان بدهند

حال رابطه این که نامه عمل را به گردن می اندازند و به دست ایشان می دهند چیست؟

     آیا اول به گردن می اندازند بعد به دستش می دهند؟

     یا این که اول به دستش می دهند بعد به گردنش می اندازند؟

     ابن عربی می گوید: «فعلقوها فی اعناقهم بأیدیهم» ملاصدرا "و ایدیهم" می گوید یعنی طبق نظر این عربی احتمال می رود که نامه اعمال را ابتدا به دست چپ و راست می دهند و بعد به دست خود آنها نامه اعمال را به گردن ایشان می افکنند

نکته سوم: یکی از احوال قیامت آمدن با سایق و شهید است ﴿ وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21)﴾ هر نفسی راننده ای دارد که او را سوق می دهد و یک گواه و ملاصدرا می گوید: سایق مبدأ قوای تحریکی انسان است چه ملایکه باشند یا شیاطین

ملایکه روشن است و قرآن می فرماید: ﴿ كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا (20)﴾ تمام اعمال همه انسان ها با کمک و امداد الهی است شیاطین از راه القآت شیطانی و از راه وسوسه و خواطر شیطانی مبدأ قوه عامله می شوند فکری انحرافی در ذهن افکنده بعد به قوه شوقیه و عامله و تحریک می شود و کار انجام می شود

اما شهید و گواه که مبدأ قوای مدرکه است و فقط ملایکه می باشند اولا خود آن خاطر ملکی که انسان را به صلاح و واجب و مستحب دعوت می کند و در ایجاد آن خاطر ملایکه نقش دارند در ثانی، شهادت آنها اختصاص به خواطر ملکی و اعمال صالح ندارد بلکه گواه خوب و بد هر دو می باشند ﴿ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (17)﴾ اینها در چپ و راست نشسته و اعمال را ثبت و ضبط می کنند و همین ها هم شهود هستند در دعای کمیل می فرماید: «و کل سیئة امرت باثباتها الکرام الکاتبین الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منی و جعلتهم شهودا علیَّ و کنت انت الرقیب علیهم من ورائهم و شاهدا لما خفی عنهم» ملایک موکل بر حفظ اعمال شاهد بر اعمال هم هستند ادای شهادت متفرع بر تحمل آن است اول باید ببیند تا بعد شهادت بدهد شهادت با ادراک همخوانی و مناسبت دارد لذا ایشان ناظر و شاهد بر تمام ادراکات اند علاوه بر این که مبدأ ادراکات خوب می باشند مولوی در باره آیه ای تأویلی دارد که؛ ﴿ وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (125)﴾ که می گوید:

طهّرا بیتی بیان پاکی است    گر چه نور است از طلسمش خاکی است

 

بیت که در آیه آمده مراد قلب و خانه دل است که اگر چه قلب انسان نور و مجرد است اما طلسمش خاکی است حکیم سبزواری در حاشیه از عارفی نقل می کند: از روزی که خدا خانه قلب مرا ساخت هرگز از آن خارج نشده و از روزی که خانه سنگی خود را ساخت هنوز بدان داخل نشده است.

از جمله احوال قیامت در این دو آیه شریفه آمده است؛ ﴿ وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ (69) ﴾ نه تنها در قیامت زمین به نور خدا روشن می شود بلکه الان هم زمین به نور پروردگار روشن و درخشان است اما این حقایق در قیامت ظهور می یابد اشراقیون عقول ارضی را ارباب انواع می دانند ولی عرفا اسماء الهی را ارباب انواع می دانند در مصاحبه ای از سید نور الدین شیرازی در همین آیه درباره ارباب انواع می گفت: در همین آیه زمین به "نور ربها" یعنی به نور رب النوع خود روشن می شود و نگفته :"بنور الله" که آن را در آیه نور فرموده است ﴿الله نور السموات و الارض﴾ ولی بنا بر این آیه معلوم می شود که ارض ربی دارد که آن الهه های یونانی نمی باشد و ترجمه به آن غلط است موجودات تحت تربیت فرشتگان اند ﴿و المدبرات امرا﴾ و تحت تربیت اسماء الهی اند و خدا با علم و قدرت و اراده خود موجودات را تربیت و اداره می کند و این مطلب روشنی است اسماء مربیات اشیاء اند حتی همین حالا که «روزی که به پیشگاه حقیقت شود پدید» حقایق اکنون برای برخی آن چنان که باید و شاید مکشوف نیست اما در قیامت برای همه مکشوف می شود از مرحوم قاضی نقل می کردند: هر تردیدی که هست تا دم مرگ است ﴿ لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22)﴾ کسی که در حقایق و معارف تردید دارد تا دم مرگ است و در لحظه مرگ از باب کشف حقیقت تردید ها رخت بر می بندد و در ﴿و اشرقت الارض بنور ربها﴾ بعد در این ارض مشرقه به نور رب این معنا ظهور می یابد و مرتبه واحدیت و اسماء که مربیات اشیاء است ظهور می یابد و کتاب و میزان وضع می شود و انبیاء و شهدا را می آورند.

آیه دیگر از احوال قیامت این است که؛ ﴿) كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأَرْضُ دَكًّا دَكًّا (21) وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (22) وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى (23)﴾ از احوال قیامت آمدن پروردگار و صف اندر صف آمدن فرشتگان است جهنم را هم می آورند در آن روز انسان متذکر می شود اما دیگر دیر است و فایدهای ندارد.

در بیان ترتیب این احوال بین فتوحات و عبارت اسفار تفاوت است؛

ملا صدرا این احوال را از مجیئ پروردگار آغاز می کند خدا روی عرش خود می آید و 8 کس آن را حمل می کنند ﴿ وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (17)﴾ بعد اتیان ملایک که می گوید: با حمل عرش ملایک هم دور عرش می گردند ﴿ وَتَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (75)﴾ و بین مردم به حق قضاوت می شود

     اول آمدن خدا بر عرش

     بعد آمدن صف به صف فرشتگان

     بعد وضع کتب و صحف منزله بر انبیاء

     در آخر حشر افراد و پیامبران

     بعد دوباره ملاصدرا به همان حال اول باز می گردد و آثار آمدن خدا در صحرای محشر را بر عرش الهی با حمل 8 کس بیان می دارد که فرشتگان تسبیح گویان پیرامون عرش می گردند در حالی که در پیشاپیش ایشان روح است و بعد حشر کتب و انبیاء و افراد می باشد.

بعد آثار مجیئ خدا را در قیامت بیان می کند هیبت الهی بر قلوب همه مستولی می شود و نفس ها در سینه ها حبس می شود و کسی را یارای سخن گفتن نیست.

اما ترتیب فتوحات به این صورت است که؛

     نخست حشر افراد و انبیاء است

     بعد اتیان ملایک است صف در صف

     وضع کتب و صحف منزله بر پیامبران است

     در آخر مجیئ حق تعالی است و بیان آثار آمدن خداوند است.

مجیئ پروردگار: علامه در تفسیر المیزان می گوید: با توجه به آیه شریفه؛ ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ (3)﴾ خدا که بر عرش مستولی شد تدبیر امر عالم کرد لذا عرش عبارت است مقام و مرتبه تدبیر امور جاریه این عالم است «جهان را هست جهان بانی خدا نام»

کار فرمای جهان در کار ماست    فکر ما در کار ما آزار ماست

 

آن مرتبه و مقام که واحدیت باشد به گفته عرفا که اسماء را مربیات اشیاء می دانند این مرتبه در قیامت ظهور می یابد و بر عرش آمدن خدا ظهور مقام واحدیت و اسماء الهی است و کشف می شود در روایت آمده حمله عرش در ابتدا 4 تا بودند اما در قیامت 8 تا می شوند؛ ﴿ وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (17)﴾ افزایش تعداد حاملان عرش که عقول اند به جهت آن تحقق انسان هایی است که به مرتبه تجرد عقلی می رسند و این انسان ها به ملایک ملحق می شوند.

علامه طباطبایی در همان آیه در بیان معنای عرش که 8 تا می باشند از ملایک و انسان های رسیده به مقام تجرد از این روی است که این عقول کارگزاران الهی در این عالم است عرش آن مرتبه تدبیر امور و احکام جاری در عالم است اما این ها با وسایطی که در اصطلاح عقول یا ملایک اند انجام می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo