< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقل سخنان محیی الدین در احوال قیامت

فكل ذكر و قول يدخل في الميزان إلا قول لا إله إلا الله لأن كل عمل له مقابل في عالم التضاد و ليس للتوحيد مقابل إلا الشرك و هما لا يجتمعان في ميزان واحد لأن اليقين الدائم كما لا يجامع ضده كذلك لا يتعاقبان على‌ موضوع واحد فليست للكلمة ما يقابلها و يعادلها في الكفة الأخرى فلا يرجح عليها شي‌ء بالضرورة كما يدل عليه حديث صاحب السجلّات.‌

و أما المشركون؛ فلا ميزان لهم في ذلك اليوم لأن أعمال خيرهم محبوطة و لذا قال تعالى‌: ﴿فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً﴾

و ضرب بسور يسمى الأعراف بين الجنة و النار و جعل مكانا لمن اعتدلت كفتا ميزانه

و وقعت الحفظة بأيديهم الكتب التي كتبوها في الدنيا من أفعال المكلفين و أقوالهم ليس فيها شي‌ء من الاعتقادات القلبية و لهذا قال سبحانه‌: ﴿وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ﴾ و لم يقل علموه فعلَّقوها في أعناقهم و أيديهم كما في قوله‌: ﴿وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‌ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً﴾» و قال:‌ ﴿وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ﴾ و هو أعلم بما يعملون؛

     فمنهم من أخذ كتابه بيمينه

     و منهم من أخذه بشماله

     و منهم من أخذه وراء ظهره و هم الذين نبذوا الكتاب في الدنيا وراء ظهورهم ﴿و اشتروا به ثمنا قليلا﴾ و ليس أولئك إلا أئمة الضلال

و يأتي مع كل إنسان قرينه من الملائكة و الشياطين لقوله تعالى:‌ ﴿وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ.﴾لأن كل نفس لها قوى محركة و أخرى مدركة فمبدأ قواها المحركة هو المسمى بالسائق سواء كان ملكا أو شيطانا و مبدأ قواها المدركة هو المسمى بالشهيد كذلك قوله تعالى:‌ ﴿إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾.

در میزان خاص اعمال و گفتار را می نهند و قول الحمد لله میزان خاص را پر می کند ﴿ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (10)﴾ هر فعلی را در میزان می سنجند بجز یک چیز که با میزان سنجیدنی نیست و آن اعتقاد به توحید و قول به کلمه طیبه توحید است که «کلمة لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی» در حدیث سلسلة الذهب آمده است.

این کلمه با میزان قابل توزین نیست خدا به عزت و جلال خود سوگند یاد کرده که اهل توحید را عذاب نکند و بدن اهل توحید را آتش نمی سوزاند و بدن موحدان بر آتش حرام است حرام تکوینی که قبلا روایات آن از توحید صدوق بیان شد

هر قول و فعلی داخل میزان و سنجیده می شود بجز کلمه توحید و اعتقاد یقینی از این جهت که؛ چیزی قابل توزین و سنجش است که مقابل و معادلی داشت باشد مثلا احسان شخص را در کفه ای می گذارند و اسائه او را در کفه دیگر و یا انفاق را در کفه ای و امساک را در کفه دیگر و صدق و کذب در دو کفه مقابل هم اما یقین به توحید مقابل ندارد زیرا؛

    1. یقین با ضد خودش جمع نمی شود و با ظن و وهم و شک قابل جمع نمی باشد

    2. در ثانی به نحو تعاقب هم در موضوع واحدی که ذهن و قلب و نفس است یقین با ضد خودش وارد نمی شود

زیرا ضدان امران وجودیان است که یتواردان و یتعاقبان علی موضوع واحد می باشند اما یقین این طور نیست که قلب و ذهن کسی گاه موضوع یقین باشد و گاه دیگر، موضوع شک و وهم زیرا یقین قابل زوال نیست والا جهل مرکب می شود نه یقین اگر نفسی به یقین رسید دیگر قابل زوال نیست در نتیجه یقین و اعتقاد یقینی به توحید مقابلی ندارد تا با آن در ترازوی عمل سنجیده شود تا ترجیح به کدام کفه را بدست آورند.

هیچ چیزی بر کلمه توحید رجحان ندارد روایت صاحب سجلات بر این مطلب دلالت دارد که حکیم سبزواری آن را در تعلیقه بیان کرده است؛ شخصی را در قیامت می آورند که هیچ عمل خیری ندارد فقط روزی از روی اخلاص قایل به کلمه توحید شده و لا اله الا الله گفته است در برابر این فرد سِجل و نامه و کتاب و صحیفه 99 نفر از افراد بشر که مملو از خیرات بوده و دامنه نامه عمل ایشان از مشرق تا مغرب است را در مقابل این شخص می گذارند اما همان یک قول از سر اخلاص آن فرد بر همه این 99 نامه عمل پر از خیرات ترجیح دارد

ملا صدرا می افزاید: کفار و مشرکان میزان ندارند زیرا میزان از آن عمل است و ایشان عمل خیری ندارند و اعمالشان حبط شده است ﴿ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً (103) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (104) أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا (105) ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا (106)

اعراف: از دیگر احوال قیامت این است که دیواری بین بهشت و دوزخ زده می شود که نام آن اعراف است و این جایگاه کسانی است که کفه حسنات و سیئآت اعمالشان برابر باشد ﴿ فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ (13)

وقوف: یکی دیگر از احوال قیامت وقوع بنا بر سخن ملاصدرا و یا وقوف بنا بر نسخه فتوحات مکیه می باشد ملایکه ای که نامه های عمل به دستشان است در قیامت می ایستند و در این نامه ها فقط اعمال است اعتقادات قلبی در این نامه ها نیست زیرا عقاید قابل سنجش نیست؛

     اگر عقیده کفر و باطل باشد وزنی ندارد ﴿لا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا (105) باطل وزن ندارد

     اگر اعتقاد به حق و توحید باشد فوق توضیح است و معادل ندارد تا با آن سنجیده شود ﴿ وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ (52) و می فرماید: ﴿ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ (70) آنچه عمل کرده اند در ترازو است نه آنچه علم داشته اند

یعنی هر کس به تمام و کمال عمل خود را دریافت خواهد کرد و بعد نامه های اعمال در دست ملایک را بر گردن افراد می افکنند ﴿ وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا (13) اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (14)

بعد؛

     نامه عمل نیکان و اهل بهشت را به دست راست

     و نامه بدان و اهل جهنم عادی را به دست چپ می دهند

     و نامه عمل ائمه ضلالت و گمراهی آنها را ملایک از پشت سر به آنها می دهند زیرا ایشان در دنیا به گفته قرآن؛ ﴿ وَإِذَ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ (187)
ایشان پشت کردند و متاع دنیا را خریدند و بد معامله ای کردند.

از دیگر احوال قیامت این است که قرآن می فرماید: ﴿وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ (21) هر نفسی در قیامت با یک راننده و با یک شهید و گواه می آید هر کسی با قرینی که در دنیا داشته است محشور می شود؛

     برخی ملایک و برخی شیاطین قرین آنها بوده است برخی منزل آنها در دنیا ملایکه است ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ

     و برخی هم نفسشان منزلگاه شیاطین است ﴿ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ (221) تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222)و یا ﴿ وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) همین قرین شخص در دنیا می باشد با همان به قیامت می آید

بعد ملاصدرا می افزاید: سایق مبدأ قوه تحریکیه انسان است و شهید هم مبدأ قوه ادراکیه انسان است مبدأ ادراکات انسان شهید است و الان هم چنین است که در قرآن می فرماید: ﴿إذا یتلقی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال عتید﴾ و می فرماید: ﴿و ما یلفظ من قول الا لدیه عتید رقیب﴾ الان هم ملایکه گواه و شاهد اعمال انسان هستند

افعال اختیاری که از انسان سر می زند مبادی و مقدماتی دارد؛

     اول ادراک نسبت به آن فعل است یعنی به ذهن خطور می کند

     بعد آن فعل و حرکت توسط قوه عامله که منبث در عضلات است اعضاء را تحریک می کند و از انسان سر می زند

خواطر 4 قسم اند؛

    1.
خاطر ربانی: که به آن "نقر الخاطر" می گویند که علامتش قوه و تسلط آن و عدم اندفاع در مقابل آن است یعنی ذهن را سوراخ می کند و قوه دفاعی در مقابلش نمی ماند سهل تستری عارف این نامگذاری را انجام داده است

    2.
خاطر مَلِکی: که انسان را به خیر و صلاح دعوت می کند

    3.
خاطر نفسانی: انسان را به حظوظات نفسانی می خواند هر چند گناه نباشد

    4.
خاطر شیطانی: انسان را به معصیت و گناه و مخالفت با حق می خواند

در مرتبه تحریک هم؛ ﴿کلا نُمدُّ هؤلاء و هؤلاء﴾ و بنا بر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» در حدیث قدسی آمده: ای فرزند آدم تو به حول و قوه من معصیت می کنی. و این هم با امداد ملایکه است ملایکه ای که مبدأ خطورات ذهن انسان بوده و به صورت سایق و شهید می آید یا شیطانی که خاطر شیطانی بوده و به آن وسواس هم می گویند و کمک کار عمل زشتی است که انسان انجام داده و به آن وسوسه شده است؛ ﴿من شر الوسواس الخناس﴾.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo