< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احوال قیامت

فصل (23): في أحوال تعرض يوم القيامة

[معنى صيرورة الأمور كلها إلى اللّه‌]

إذا ظهر نور الأنوار و انكشف عند ارتفاع الحجب جلال وجه الله القيوم و غلب سلطان الأحدية باضمحلال الكثرة و اشتدت جهات الفاعلية و التأثير بزوال الحواجز و خروج المستعدات من القوة إلى الفعل‌ و انتهاء الحركات إلى غاياتها و بروز الحقائق من مكامن غيبها و حجب موادها و إمكاناتها إلى مجالي ظهوراتها انخرط كل ذي مبدإ في مبدئه و رجع كل شي‌ء إلى أصله و عاد كل ناقص إلى كماله- انتهى الأمر كله إلى الله كما قال تعالى‌: ﴿وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾* و قوله: ﴿‌ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ﴾ فلا يملك أحد شيئا إلا بإذن الله‌ كما قال تعالى‌:﴿«لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»﴾

فإذا اتصل كل فعل بفاعله و التحق كل فرع بأصله و جمع كل مستفيض مع مفيضه لم يبق لأنوار الكواكب‌ عند ذلك ظهور و إذا النجوم طمست و لا لأجرامها وضع و قدر ﴿و إذا الكواكب انتثرت﴾ و زال ضوء الشمس و انكدر نور الكواكب ﴿إذا الشمس كورت﴾ و محي نور القمر ﴿و خسف القمر﴾ و لم يبق[1] بعد و مباينة مكان و وضع بين المنير و المستنير ﴿و جمع الشمس و القمر و﴾ اتحدت النفس بالأرواح و زالت المباينة بين الأشباح و الأرواح و لهذا يكون أبدان أهل الجنة بصورة نفوسها كالشخص و ظله و رجعت السماوات و الأرض إلى ما كانتا عليه قبل انفتاقها من الرتق‌ فعادتا إلى مقام الجمعية المعنوية حيث كانتا رتقا من هذه التفرقة من حيث هذا الوجود الطبيعي فعادتا كما كانتا رتقا بعد الفتق و كذا العناصر الأربعة و يصير كلها عنصرا واحدا مظلما ﴿ لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا﴾ و الجبال لكونها متكونة من الرمال- فعادت كما كانت عليه في شهود الآخرة ﴿وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً- فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً﴾ و ينقلب كل العنصريات نارا واحدة- غير هذه النار الأسطقسية و يصير الهيولى كلها بحرا مسجورا ﴿و إذا البحار سجرت﴾-كما وقعت الإشارة في حق آل فرعون بقوله‌: ﴿«أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً »﴾

 

فصل 23:

این فصل درباره احوالی است که در قیامت عارض می شود و در 7 مطلب بیان می گردد؛

مطلب نخست: به نظر اشراقیون ارباب انواع عقول عرضیه متکافئه هستند و مربی موجودات عالم طبیعت به اذن الله می باشند و یا به تعبیری؛ جهات فاعلیت حق تعالی هستند حکیم سبزواری در تعلیقه می گوید: نزد عرفا ارباب انواع و مربی اشیاء همان اسماء حسنای الهی اند و جهات فاعلیت حق تعالی در این عالم اسماء حسنی است البته این منافاتی با سخن اشراقیون ندارد زیرا در طول هم هستند یعنی اگر اسماء حسنی تاثیری در عالم دارد از مجرای ارباب انواع و عقول است زیرا «أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها»

حال نکته این است که این جهات فاعلیت برای ما روشن و معلوم نیست یا مثلا اگر برای ما معلوم باشد علم ما ضعف دارد و به علم حصولی و از راه برهان عقلی برای ما معلوم می شود که ضعیف است از این روی که؛ ماده منشأه کثرت و مایه حجاب و غفلت است نفس و روح ما و حقیقت ما دایم مشغول این ماده است و به تدبیر بدن می پردازد و از باطن و داخل و حقیقت پرت است و به خارج اشتغال دارد عقول و ملایکة الله که کارگزاران الهی اند و بالاتر از آن، اسماء و صفات الهی تاثیر گذار در عالم اد و دست اندر کار تدبیر و مربی اشیاء می باشند.

بینی نشسته بر فراز هر گیاه     افرشته ای تا پروراند آن گیاه

 

ما توجهی به این نداریم به جهت تعلق به ماده و ارتباط با کثرات و غفلتی که از خود داریم و از باطنِ باطن خود و از حقایق آن غافل هستیم و حجاب بدن و ماده حایل ما می شود.یکی از احوال قیامت این است که نور حق تعالی در قیامت ظاهر شده و حقیقت کشف می شود و کثرت مضمحل شده و بساطتش برچیده می شود و عالم ماده خراب می گردد میرزا جواد آقا ملکی تبریزی گاهی در قنوت نماز می خواند؛

زان پیش تر که عالم فانی شود خراب    ما را ز جام باده گلگون خراب کن

 

در آن روز نور حقیقت ظهور و بروز می یابد و با زوال ماده این معنا که اسماء و صفات الهی که مربیات اشیاء و با تأثیری که در عالم دارند جهات فاعلیت حق تعالی می باشند، ظهور پیدا می کند و شدید می شود که؛ ﴿ لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22)﴾

مطلب دوم: در قیامت تمام صور طبیعی تبدل به صور برزخی پیدا می کنند صور برزخی که از صقع نفوس اند و نفوسی که از صقع عقول اند بلکه نفوس کلیه -به تعبیر حکیم سبزواری- خود عقول اند و همه غایات این صور طبیعی که با حرکت جوهری به غایات وصول به صور برزخیه و عقول و تا رسیدن به حق تعالی که غایة الغایات است واصل شوند الان هم چنین است اما ما غفلت از آن داریم و بعد به علم حضوری مشهود می شود که همه این غایات صور طبیعی مشمول غایة الغایات اند و تحت پوشش و احاطه وجودی حق تعالی می باشند زیرا وحدت حق تعالی حقه حقیقیه است نه وحدت عددی؛ وحدت خدا وحدتی است که چیزی در مقابل آن قرار نمی گیرد در نتیجه در قیامت همه صور طبیعی و اشیاء و موجودات عالم طبیعت قیام به حق تعالی می یابند نه قیام به قوابل و مواد که این معنا بعد کشف می شود هر چند که اکنون هم چنین است و ما از آن غافل هستیم زیرا می پنداریم که قایم به بدن و ماده قابل هستیم یا سایر اجسام قیامشان به ماده آنها است که اگر جسمشان از بین برود نابود می شوند بعد که بساط ماده برچیده شد «روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید» روشن می شود که همه چیز قیام به حق دارد نه به مواد که قرآن می فرماید: ﴿ يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (48) ﴾ صور طبیعی به صور برزخی تبدیل می شوند و آن هم از صقع نفوس و مجرداند و آن هم از صقع عقول اند بلکه نفوس کلیه خود عقول اند و همه قیام به حق دارند ﴿فأذا هم قیام ینظرون﴾

مطلب سوم: با توجه به مطالب قبلی، در قیامت همه چیز به اصل خود باز می گردد و همه مادیات مجرد می شوند یعنی نشأه ماده به نشأه تجرد رجوع می کند همه حرکات به غایات و مقاصدشان منتهی می شوند

قطره ای کز جویباری می رود    در پی انجام کاری می رود

 

همه عالم اجسام با حرکت جوهری با سیر و نا آرامی در تکاپویند و در قیامت به غایات رسیده و متوقف می شود همان طور که قرآن کی فرماید: ﴿الیه یرجع الأمر کله﴾ امر وجود و هستی به حق تعالی رجوع می یابد ﴿ألا الی الله تصیر الأمور﴾ سخن از صیرورت و گردیدن و تبدل و قلب و انقلاب است؛ ﴿إنا الی ربنا لمنقلبون﴾ و میراث همه موجودات از آن خداوند خواهد بود ﴿ و لله میراث السموات و الاض﴾ مولوی غزلی در دیوان شمس دارد که؛

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی     برسد وصال دولت بکند خدا خدایی

ز کرم مزید آید دو هزار عید آید    دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی

تو مسافری روان کن سفری بر آسمان کن    تو بجنب پاره پاره که خدا دهد رهایی

 

همان طور که قبل تر گفته شد همه موجودات قیام به حق می یابند و این معنا در قیامت ظهور می یابد که؛ ﴿ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (16)﴾ خدا میراث دار همه اشیاء می باشد و ملک هستی اکنون هم از آن خداست

دوزخیان که ﴿ و حیل بینهم و بین ما یشتهون﴾ کسی را به شهری آباد ببرند با نعمت فراوان بعد او را به زندان ببرند این مثل دوزخیان است کرم و رحمت خدا در عوالم دیگر بیشتر است یک جزء از رحت در این عالم تقسیم شده است و 99 جزء در آخرت است و در روایت آمده: «ما نظر الی الأجسام مذ خلقها»

همه اشیاء در جنبش و حرکت به تدریج رو به غایت و مقصد و غایت در حرکت اند

مطلب چهارم: وقتی بنا شد در قیامت بساط عالم ماده و طبیعت برچیده شود در این صورت ﴿ ِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (1) وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ (2) وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ (3) وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ (4) وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (5) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ (6)﴾ و ﴿) فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8) وَإِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ (9) وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ (10)﴾ و در کل عالم ماده خراب می شود.

مطلب پنجم: در قیامت ابدان با ارواح متحد می شوند ماده منشأ جدایی و بینونت و حجاب و غفلت و... است الان بدن و روح جدا هستند و در قیامت یکی و متحد می شوند و لذا بدن محشور در قیامت و آخرت به صورت نفس خواهد بود و صورتی که بدن در آخرت پیدا می کند تابع نفس است؛

     اگر نفس نورانی باشد صورتش «اهل الجنة جُرد مُرد»

     اگر نفس جهنمی باشد به صورتی در می آید که «یحشر بعض الناس بصور یحسن عندها القردة و الخنازیر»

در عالم قیامت نفس نورانی بلال حبشی با لکنت و شین و سین که داشت اما نفس نورانی او صورت سیاه نیست در دنیا اهل حبشه و سیه چرده بود اما؛

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی    برسد وصال دولت بکند خدا خدایی

 

صورت بدن محشور در آخرت به صورت نفس است و بدن بلال هم نورانی است

مطلب ششم: قرآن می فرماید: ﴿ أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ (30)﴾ موجودات عالم طبیعت به صورت جمعیت در مراحل قبلی بودند و بعد به صورت تفصیل در این عالم در آمدند و بعد دوباره به مرحله جمعیت در قیامت باز می گردند و رتق می شوند همه عناصر این عالم یک عنصر می شود و همه یک عنصر می شود که آن هم نه روشنایی دارد و نه برودت و نه رطوبت و نه یبوست قرآن می فرماید: ﴿ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الأَرَائِكِ لا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلا زَمْهَرِيرًا (13)﴾ کوهها که در این عالم از انباشته شدن ریگ ها تکوُّن یافته اند همه کنده شده و در 7 مرحله تبدیل به پشم زده و سراب می شوند ﴿ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا (105) فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا (106) لا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا (107) ﴾

مطلب هفتم: جهنم باطن دنیا و عالم طبیعت است بنابرین، در قیامت عالم ماده تبدیل به عالم جهنم می شود ﴿و إذا البحار سُجِّرت﴾ و یا ﴿و البحر المسجور﴾ یا در مورد قوم نوح می فرماید: ﴿ مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا (25) ﴾ غرق و بعد داخل دوزخ و آتش شدند بنا بر ﴿والبحر المسجور﴾.


[1] . علم چون بر کشد خورشید فخار    چراغ آنجا نماید چون شب تار.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo