< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اهل سعادت و شقاوت و اهل الله

و بالجملة؛ كل أحد من أفراد الناس في مدة حياته له تفاريق أعمال؛

     إما حسنات

     أو سيئات

     أو مختلفات

فإذا جمع يوم القيامة حاصل متفرقات حسناته أو سيئاته كان؛

     إما لأحدهما الرجحان

     أو لا؛

فعلى الأول: يكون؛

     من أهل السعادة إن كان الرجحان للحسنة

     و من أهل الشقاوة إن كان للسيئة

و على الثاني: يكون متوسطا بين الجانبين حتى يحكم الله فيه؛

     إما أن يعذب

     و إما أن يتوب عليه

لكن جانب الرحمة أرجح نظرا إلى الجواد المطلق.

و هذه الأقسام الثلاثة إنما تعتبر بالقياس إلى الأعمال و في الوجود قسم آخر أرفع من الكل؛ و هم؛

     الذين استغرقت ذواتهم[1] في شهود جلال الله

     و لا التفات لهم إلى عمل صالح أو سيئ

     فكسروا كفتي ميزانهم

     و خلصوا من عالم الموازين و الأعمال و الانحراف فيها و الاعتدال إلى عالم المعارف و الأحوال و مطالعة أنوار الجمال و الجلال

فنقول من الرأس: كل أحد ما لم يخلص بقوة اليقين و
نور الإيمان و التوحيد عن قيد الطبيعة و أسر الدنيا فذاته مرهونة بعمله فهو بحسب مزاولة الأعمال و الأفعال و ثمراتها و نتائجها و تجاذبها للنفس إلى شي‌ء من الجانبين بمنزلة ميزان ذي كفتين؛

     إحدى كفتيه تميل إلى الجانب الأسفل أعني الجحيم بقدر ما فيها من متاع الدنيا الفانية

     و الأخرى يميل إلى الجانب الأعلى و دار النعيم بقدر ما فيها من متاع الآخرة

ففي يوم العرض الأكبر إذا وقع التعارض بين الكفتين و التجاذب إلى الجنبتين فالحكم لله العلي الكبير على كل أحد في إدخاله إحدى الدارين دار النعيم و دار الجحيم بترجيح‌ إحدى كفتيه.

و اعلم؛

     أن كفة الحسنات في جانب اليمين و هو جانب الشرق و كفة السيئات في جانب الشمال و هو جانب الغرب

     ثم[2] لا يذهب عليك أنه إذا وقع الترجيح و نفذ الحكم و قضي الأمر تصير الكفتان في حكم واحدة في المشرقية و المغربية و اليمينية و الشمالية و الجنانية و الجهنمية لغلبة إحداهما على الأخرى بحيث يجعلها مقهورة مطموسة فأهل السعادة يصير كلتا يديهم يمينية و كلتا يدي أهل الشمال تصير شمالية فافهم‌[3] .

 

ملا صدرا در پایان این فصل یک جمع بندی می آورد؛ انسان در طول عمرش در دنیا اعمال متفرق و پراکنده ای از حسنات و سیئآت دارد اما وقتی قیامت بر پا شود 3 صورت می یابد؛

    1. حاصل جمع اعمال متفرقه و گوناگونی که در دنیا انجام داده این است که اعمال خوبش بیشتر از اعمال بد اوست و حسناتش بر سیئآتش می چربد در این صورت وی اهل سعادت و بهشت است

    2. اعمال سیئه و بد او رجحان بر اعمال خوبش دارد در این صورت این شخص اهل شقاوت و جهنم است

    3. اعمال خوب و بد او مساوی است و در کنار عمل خوب عمل بدی هم دارد در این صورت مشمول آیه شریفه است که؛ ﴿و آخرون مرجون لأمر الله اما یعذبهم إما یتوب علیهم﴾ حکم ایشان به تأخیر انداخته می شود تا این که خداوند با ایشان چه کند

بعد می افزاید: نظر به جود و بخشش خداوند جانب رحمت ارجح است "مرجون" از ماده رجاء و به معنای امید با بخشش است

نم نم باران به میخواران خوش است    رحمت حق بر گنهکاران خوش است

 

چو دریای رحمت تلاطم کند    گنه صاحب خویش را گم کند

 

در آیه ای می فرماید: ﴿و آخرون اعترفوا بذنوبهم و خلطوا عملا صالحا و آخرسیئا ایشان اعتراف به گنهکاری دارند و عمل صالح با عمل گناه مخلوط کرده اند ﴿عسی الله أن یتوب علیهم﴾ امام معصوم ع در روایتی می فرماید: «”عسی” من الله واجب»

بعد ملا صدرا می گوید: در وجود و واقع گروه چهارمی هستند که مقامشان ارفع از این 3 گروه اند

    4. کسانی که غرق در شهود ذات حق تعالی اند که دارای ویژگی هایی می باشند؛

     ایشان التفات به عمل خوب و بد ندارند یعنی کسانی هستند که الگویشان این سخن مولی علی ع است: «الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتُک» عبادت ایشان برای بهشت و دوزخ نیست به قول مولوی در دیوان شمس الحقایق از این باب است که؛ «ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است»

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم    کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم    بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم

حلاج وشانیم که از دار نترسیم    مجنون صفتانیم که در عشق، خداییم

ما را به تو سِری است که کس محرم آن نیست    گر سر برود سِر تو با کس نگشاییم

ما را نه غم دوزخ نه حرص بهشت است    بردار ز رخ پرده که مشتاق لقائیم

 

اگر چه این حرفها برای دهان ما بسیار بزرگ تر است اما به قول فیاض لاهیجی در گوهر مراد؛

از ایشان نیستی می گو از ایشان    پریشان نیستی می گو پریشان

 

«أحب الصالحین و لستُ منهم» و از بابا «ینزل الرحمة بذکر الصالحین»

     برخی از علم ها مقدمه عمل است مانند علم فقه برای عمل به احکام شرع

     علمی هست که همه علوم و طاعات و اعمال مقدمه آن است که آن علم عرفان و معرفت و یقین به حق است «واعبد ربک حتی یأتیک الیقین» یقین تام ّدر مرگ حاصل می شود

علم مقدمه عمل است و عمل مقدمه حال و حال مقدمه معرفت است انسان عبادت می کند تا به حال خوش برسد؛

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر    وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

 

حال خوش برای معرفت و شهود است و گروه 4 کسانی اند که به حال خوش و شهود رسیده اند لذا التفاتی به عمل صالح و بهشت دوزخ ندارند به تعبیر ملا صدرا ایشان دو کفه ترازو را در هم شکسته اند و از موازین اعمال و اعتدال و انحراف در موازین، گذشته اند و به عالم معارف و احوال رسیده اند و انوار جمال و جلال الهی را مطالعه می کنند مولوی از زبان جبرئیل -وقتی متمثل برای حضرت مریم س شد- چنین می گوید: وقتی که حضرت مریم س گفت: -لا حول و لا قوة الا بالله»-

حین مگو لا حول عمران زاده ام    من ز لا حول آن طرف افتاده ام

 

جبرئیل از افق و محدوده ای دیگر است که فوق عالم و افق دنیا و طبیعت است ولی عمل صالح از افق طبیعت است لذا ایشان التفات به عمل ندارند به قول مولوی در داستان موسی و شبان، او از آن قبیله ای اند که؛

موسیا آداب دانان دیگراند    سوخته جان و روانان دیگر اند

 

ایشان از این مرحله گذشته اند و به یک افق بالاتری دست یافته اند

چون اویس از خویش فانی گشته بود    آن زمینی آسمانی گشته بود

 

استاد فقید می گفت: بسیاری لباس دارند و روحانی نیستند و برخی لباس و عمامه ندارند و روحانی اند

بعد ملا صدرا تقسیم را از سر می گیرد و دوباره اقسام را با تقلیل به دو قسم بیان می دارند؛

    1. اهل سعادت

    2. اهل شقاوت

با قطع نظر از آنان که با نور یقین و معرفت از زندان عالم طبیعت و دنیا رهایی یافتند که گروه 4 در تقسیم قبلی بود کسانی که از محدوده عمل صالح و سیئه که در عالم دنیا است گذشته اند غیر از ایشان بقیه در گرو عملشان هستند و به مثابه یک میزان و ترازوی دو کفه هستند و مَثل ایشان دو کفه در جانب یمین و شمال است در کفه راست کالای آخرت قرار می گیرد و در کفه شمال هم کالای دنیوی؛

     اگر کفه راست رجحان بیابد وجودشان به طرف بهشت تمایل می یابد و اهل سعادت اند

     و اگر کفه چپ رجحان بیابد به طرف دوزخ که باطن دنیا است تمایل می یابد که اهل شقاوت خواهند بود

     و اگر این دو کفه مساوی و معارض و متعارض با هم باشد که اگر خدا به ترجیح کفه حسنات حکم کند اهل سعادت و الا اهل شقاوت اند که در بیان قبلی گذشت که جانب رحمت حق تعالی رجحان دارد

استاد فقید از علامه طباطبایی و ایشان از مرحوم قاضی نقل شده است: از پیامبر ص پرسیدند: آیا خدا به زبان فارسی هم با شما تکلم کرده است؟ فرمود آری یک جمله در شب معراج که فرمود: «چه کنم با مشتی خاک جز آن که او را بیامرزم» آیت الله صدر زمانی در درس اسفار درباره شعری از حافظ گفته بودند که اشاره به همین جمله فارسی خداوند دارد:

ترکان پارسی گوی بخشندگان عمر اند    ساقی بشارتی ده رندان پارسا را

بعد از این بیان دو مطلب کوتاه را متذکر می شوند؛

مطلب نخست: کفه حسنات هر کسی در جانب یمین و راست است و این جانب مشرق است که عالم تجرد و معنا است و خورشید وجود از آنجا طلوع می کند و به عالم صورت و دنیا می رسد کفه حسنات و خوبی ها در سمت راست و میمنه و با یمن و برکت است و از جانب مشرق و از جانب بالا می باشد

در مقابل جانب سیئآت در شمال و غرب و در دنیا و در طرف مشئمه و شوم و نا میمون است

مطلب دوم: در باره ﴿مرجون لأمر الله﴾ کسانی که کفه حسات و سیئآت آنها مساوی است ایشان وقتی خدا حکم به ترجیح یکی از دو جانب آن نمود چه یمین و یا شمال در هر صورت اگر جانب یمین ترجیح شود دو دست و دو جانب و سراسر وجودشان با یمن و برکت می شود و اگر شمال و سیئآت ایشان ترجیح بیابد "کلتا یدیه شمال" و سراسر شوم و نحس می شود.


[1] . هم الکاملون المکملون کالأنبیاء و الأئمه ع.
[2] . نسبت به متوسطین در دو جانب.
[3] . که حکم تکوینی حق را با احکام اعتباری دنیا اشتباه نگیری.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo