< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نور معرفت در صراط

تنوير قرآني:

هذا[1] الصراط يظهر يوم القيامة للأبصار على قدر نور اليقين للمارين عليه إلى الآخرة و بحسب شدة نور يقينهم يكون قوة سلوكهم و سرعة مشيهم عليه فيتفاوت درجات السعداء بتفاوت نور معرفتهم و قوة يقينهم و إيمانهم لأن التقرب إلى الله لا يمكن إلا بالمعرفة و اليقين و المعارف أنوار و لا يسعى المؤمنون إلى لقاء الله إلا بقوة أنوارهم و أنظارهم كما قال تعالى‌: ﴿يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم﴾[2] ﴿ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا ﴾[3] الآية

و قد ورد في الخبر[4] :

     أن بعضهم يعطى نورا مثل الجبل العظيم يسعى بين يديه

     و منهم من يعطى أصغر من ذلك

     و منهم من يعطى نوره مثل النخلة بيمينه

     و منهم من يعطى نوره أصغر من ذلك حتى يكون آخرهم رجلا يعطى نورا على قدر إبهام قدمه فيضيئ مرة و يطفأ أخرى فإذا أضاء قدام قدمه مشى و إذا طفئ قام

و مرورهم على الصراط على قدر نورهم؛

     فمنهم‌ من يمرّ كطرف العين و وقوع الشعاع[5]

     و منهم كالبرق الخاطف[6]

     و منهم من يمرّ كشدِّ الفرس

     و الذي أعطي نورا على قدر إبهام قدمه يحثو على وجهه و يديه و رجليه تجريدا و يعلق أخرى و تصيب النار جوانبه فلا يزال كذلك حتى يخلص... الخبر

و بهذا يظهر تفاوت الناس في الإيمان فرب إيمان رجل بالقياس إلى إيمان رجل آخر إذا وزن معه و قيس إليه كان آلاف ألف مثله في القوة النورية و الرسوخ العلمي.

 

تنویر قرآنی:

صراط در حدیث نبوی ص از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر و از شب تاریکتر است و انسان باید از چنین مسیری بگذرد به دو وصف نخست در توصیف تاریکتر از شب اشاره ای شد حال در این تنویر قرآنی توضیح داده می شود که کمال حقیقی و وجودی که نوعی دارایی محسوب می شود و آن ثروتی که انسان بعد از مرگ می تواند با خود منتقل کند، این دارایی حقیقی منحصر در علم و معرفت و ایمان است ایمان هم از سنخ علم و معرفت می باشد زیرا به معنای تصدیق است و علم کمال حقیقی است زیرا ایمان نور و کشف و انکشاف و وجود می باشد نه دارایی ظاهر که نابود شونده و اعتباری است میرزای قمی در حمامی با پادشاهی از قاجار مصادف شد وقتی رخت از تن کندند میرزا به شاه گفت: اکنون که برهنه ایم من همان میرزای قمی هستم اما تو چطور؟

میرزا حبیب الله خراسانی می گوید:

گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس    خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس

سوی قاف نیستی پرواز کن بی پرّ و بال    بی مهابا صید عنقا کن کمال این است و بس

 

حقیقت انسان این تن و بدن ظاهری نیست حقیقت انسان روح و نفس است و نفس ادراک است در خواب که تا حدی تعلق روح و نفس با بدن کم می شود چیزی جز ادراک و فهم باقی نمی ماند لذا کمال حقیقی منحصر در علم است علم و روشنایی آن بدون غبار و شفاف می شود وقتی که در کنار عمل صالح باشد ولی بدون آن تیره و کدر است؛

إنارة العقل مکسوف بطوع هوی    و عقل عاصی الهوی یزداد تنویرا

 

شکوتُ الی وکیع سوء حفظی    فارشدنی الی ترک المعاصی

و علّله بأن العلم نور    و نور الله یا یُعطاه العاصی

 

«العلم نور بقذفه الله فی قلب مَن اراد أن یهدیه» یا «مَن أحبه» علم مثل خورشید است که نور و روشنایی است و اما در کسوف تاریک و تیره می شود اگر عمل بد باشد عقل و نور علم را تیره و تار می کند

آینه نفس به حسب فطرت شفاف و تمیزی است در این آینه که ادارک و فهم است و حقیقت نفس می باشد انسان در آن آینه خود محدود و ناقص و آلوده را نباید ببیند بلکه؛

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب    جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب

 

انسان باید ادراک و فهم خود را از همه موجودات محدود و امکانی و آلوده پاکیزه کند تا انوار اولیاء و خوبان در آن بتابد

چو تو بیرون می روی او اندر آید    به تو بی تو جمال خود نماید

 

قاف نیستی در شعر مبرزا حبیب الله اشاره به این دارد که عطار در منطق الطیر می گوید: مرغان جهان مجمعی را بوجود آوردند و هدهد به این مرغان گفت:

گفت: ای مرغان منم بی هیچ ریب    هم مرید حضرت و پیک غیب

چون بُوَد که اقلیم ما را شاه نیست    بیش از این بی شاه بودن راه نیست

 

پادشاهی هست ما را بی خلاف    در پس کوهی که هست آن کوه قاف

در حریم عزت است آرام او    نیست حد هر زفانی[7] نام او

دایما او پادشاه مطلق است    در کمال عز خود مستغرق است

او به سر نآید ز خود آنجا که اوست    کی رسد عقل وجود آنجا که اوست

 

قاف نیستی که انسان محدودیت وجود خود و ممکنات را در نوردد و از آن ها بگذرد تا در ورای کوه قاف برسد که قاف قلم یا قاف قلب است

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد    هزاران نقش بر لوح عدم زد

 

و هر به میزان نور علم و ایمان و معرفت در وجود انسان بیشتر شود قرب انسان به مبدأ هستی و وجود خدا بیشتر می شود این هم قرب صفاتی و تخلقی است نه مکانی و زمانی و رتبی زیرا قرب دو شیئ متحصل نمی باشد فناء و محو وجود انسان در وجود خدا بیشتر می شود زیرا فناء مراتبی دارد؛

     فنای افعالی در فعل حق تعالی است

     فنای صفاتی در صفات خداست

     فنای ذاتی در ذات حق است

البته نه فنای به معنای غلط است بلکه به تعبیر حکیم سبزواری؛

فناء؛

شهود کل ذی ظهور    مستهلکا بنور نور نور

 

هر چه در دنیا وجود انسان به نور معرفت روشن تر شود قربش به وجود مطلق بیشتر می شود

ما عدم هاییم و هستی ها نما    تو وجود مطلق و هستیِّ ما

 

این وجود انسان بیشتر از ظلمت و تاریکی رهایی می یابد و ادارک و فهمی که حقیقت انسان است روشن تر می شود و از عنوان فصل که تنویر قرآنی است از آیه ای استفاده می کند تا تاریکی صراط را روشن نماید و در قیامت و آخرت مسیری که انسان در دنیا طی کرده است به صورت پل صراط نمایان می شود و تجلی و تمثل می یابد تا انسان از آن عبور کند با نور معرفت در صراط فراروی انسان روشن می شود انسان با علم توحید به هر میزان که کسب کرده باشد نوری در قیامت بر صراط برایش متمثل می شود و به همین میزان هم سرعت عبورش از صراط بیشتر می شود؛

برخی فرا رویشان بر صراط به اندازه کوهی بزرگ روشن می شود که؛ ﴿ يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴾[8]

"نورهم" یعنی نور خودشان نه نور های عرضی و بیرونی و نور اعمال بلکه نور از درون خودش باید ساطع شود که نور معرفت است فرا رویشان نوری پیشاپیش و در اطرافشان در حرکت است

مرحوم فیض در علم الیقین در این باره که قرآن تعبیر به "یمین" و "شمال" می کند اذعان می دارد: گاه به راست و چپ انسان در قرآن "یمین" و "شمال" اطلاق می شود گاهی هم به آن "میمنة" و "مشئمة" گفته می شود زیرا سراسر وجود ایشان یمن و برکت است و هیچ شومی ندارند اما وجود اصحاب شمال بدبختی و شومی و نحوست است اما اصحاب یمین شمال آن ها هم یمین و میمنه است در آیه دیگری آمده است؛ ﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾ [9]

نور افراد در قیامت به چند گونه است؛

     برخی به اندازه یک کوه بزرگ

     برخی به اندازه درخت خرما و نخل

     برخی به اندازه پیش پا یا به اندازه انگشت ابهام پایشان روشن می شود

به لحاظ سرعت عبور افراد از صراط هم متفاوت است آن که کوهی از نور دارد یا به اندازه انگشت پایش روشن می باشد سرعت عبور از تاریکی هم متفاوت است؛

     به سرعت برق و برق آسا

     برخی به سرعت اسب

     برخی أُفتان و خیزان در حالی که اطرافش هم آتش است

بر طبق ایمان اشخاص که در برخی قوی تر از دیگران است و به میزان قوت نور معرفت و علم و ایمان میزان روشنایی صراط ایشان متفاوت است حکیم سبزواری در حاشیه می گوید: کسانی که برق آسا و به چشم بر هم زدنی از صراط عبور می کنند ایشان ارباب عالیه اند در مورد پیغمبر ص سروده شده است؛

له همم لا منتهی لکبارها    و همته الصغری اجلّ من الدهر

 

همت اصطلاحی عرفانی است و به معنای این است که «جعل الأمور هماً واحدا» حافظ می گوید:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه    که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

 

همت مانند ذره بین است که شعاع های خورشید را در یک نقطه جمع و متمرکز می کند تا قدرت سوزندگی بیابد و باید در کانون ذره بین این تمرکز باشد والا قدرت سوزندگی نخواهد داشت ارباب هِمَم عالیه کسانی هستند که یک دفعه فاتحه ممکنات و دنیا و ماسوی را خوانده و از همه قطع علاقه کرده و متوجه حق تعالی شده اند حافظ می گوید:

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق    چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

 

تعابیر عرفا از نظر عملی متفاوت است که به تناسب تفاوت افراد می باشد برخی می گویند:

از در دوست تا به منزل دل    عارفان را هزار و یک منزل

 

هزار منزل از یقظه تا توحید در منازل السایرین بیان شده است و گاهی اوقات به تعبیر شبستری گلشن راز؛

دو خطوه بیش نبوَد راه سالک    اگر چه دارد آن چندین مهالک

یک از های هویت در گذشتن    دوم صحرای هستی در نوشتن

 

ارباب همم عالیه که برق آسا از صراط می گذرند دو قدم هم ندارند بلکه به آنی وصال می یابند

یک قدم بر نفس خود نِه     دیگری در کوی دوست

 

ایشان به طرفة العین و برق آسا به مقصود می رسند و از صراط می گذرند.


[1] صراط دین و توحید.
[4] علم الیقین فیض کاشانی ج2 ص970.
[5] بنا بر نظریه ریاضیون در ابصار که به خروج شعاع از چشم و رسیدن به مرئی است.
[6] خاطف یعنی رباینده ودزد یعنی نوری که تا می خواهی آن را ببینی ناپدید می شود.
[7] . یعنی؛ زبان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo