< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وصف صراط

و وصفه [1] بأنه أدق من الشعر و أحد من السيف لأن كمال الإنسان منوط باستعمال قوتيه؛

     أما القوة النظرية: فلإصابة الحق و نور اليقين في سلوك الأنظار الدقيقة التي هي في الدقة و اللطافة أدق من الشعر إذا تمثلت بكثير

     و أما القوة العملية: فبتعديل القوى الثلاث التي هي؛

    1. الشهوية

    2. و الغضبية

    3. و الفكرية[2]

في أعمالها لتحصل للنفس حالة اعتدالية متوسطة بين الأطراف غاية التوسط لأن الأطراف كلها مذمومة يوجب السقوط في الجحيم و منزل البعداء و الأشقياء المردودين.

و قد علمت[3] ، أن التوسط الحقيقي بين الأطراف المتضادة بمنزلة الخلو عنها و الخلو عن هذه الأطراف المسمى بالعدالة منشأ الخلاص عن الجحيم و هي أحد من السيف

فإذن الصراط له وجهان؛

أحدهما؛ أدق من الشعر

و الآخر؛ أحد من السيف

     و الانحراف عن الوجه الأول، يوجب السقوط عن الفطرة «إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ»‌

     و الوقوف على الوجه الثاني، يوجب الشق و القطع كما قيل: « مَن وقف عليه شقَّه» و إليه الإشارة بقوله تعالى‌: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ» و بقوله:‌« يُسْحَبُونَ فِي الْحَمِيمِ»‌

و وجه ذلك[4] ؛

     أن هذه العدالة ليست كمالا حقيقيا[5] لأن ذلك (کمال حقیقی) منحصر في‌ نور العلم و قوة الإيمان و المعرفة بل هي أمر عدمي و صفة نفسانية عدمية اعتدالية من جنس أطرافها

     و الركون إليها و الاعتماد عليها يوجب الإخلاد إلى الدنيا لأنها من الدنيا أيضا و «حب الدنيا رأس كل خطيئة».

 

صفاتی برای صراط در روایات بیان شده است؛

     باریکتر از مو

     تیز تر از شمشیر

     و تاریکتر از شب است

با این اوصاف هر لحظه خطر سقوط در جهنم وجود دارد و اگر شخص به سلامت گذر کرد وارد بهشت می شود

ملا صدرا دو وصف نخست را پیشتر تبیین نمود و توضیح تاریکتر از شب در تنویر قرآنی می آید اما در دو وصف نخستین؛ کسی که در صراط مستقیم منتهی به جنت القاء قدم بردارد به گفته حکیم سبزواری؛

و جنة اللقاء و جنة الصفة    یُثمر للکُمّل غرس المعرفة

 

اهمیت معرفت در صراط مشخص است ثمره نشاندن درخت معرفت در وجود انسان رسیدن به جنة اللقاء و جنة الصفة می شود که « فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (110)» همه انسان ها به حسب فطرت اولیه که «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (30)» قابلیت قرار گرفتن در صراط مستقیم به مقصد لقاء الله را دارند البته فطرت نوع انسان ها بلکه کسی می تواند در صراط مستقیم قرار گیرد که انسان کامل باشد « إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ » کلمه پاک وجودی که انسان به کمال رسیده و از آلودگی نفس مبرا باشد در این مسیر قرار می گیرد و کمال انسان هم در دو شاخه عقل عملی و عقل نظری است؛

للنفس قوتان عقل نظری******و عملی إن تشأ فعبّر

 

در اعتقاد و عمل انسان به کمال می رسد و کمال انسان در «إن الحیاة عقیدة و جهاد» است و انسان باید به اصلاح عقیده و عمل بپردازد و سعی در تکامل رفتار و باور داشته باشد که «و أن لیس للإنسان الا ما سعی»

     اصلاح نظر: به تحصیل اعتقاد یقینی به معارف و یقینیات وحقایق و واقعیات و در دو کلمه اعتقاد به مبدأ و معاد یعنی به آغاز و پایان هستی معرفت بیابد

ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود******به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

حضرت علی ع فرمود: «رحم الله امرءاً علم من أین و فی أین و الی أین»

     اصلاح عمل: در قرآن همواره در کنار ایمان که همان معرفت یقینی است سخن از عمل صالح آورده شده است اصلاح عمل به تعدیل قوای سه گانه عملیه است؛

    1. قوه شهویه جذب منافع

    2. قوه غضبیه دفع مضار

    3. قوه فکریه که متعلق به امر معیشت و امور روزمره زندگی است

این قوای 3 گانه باید به تعدیدل برسد یعنی قوه شهویه که شاخه ای از قوه شوقیه است بین شره و خمود می باشد و حد وسط که عفت است را باید رعایت کند و بین اسراف و تقطیر حد وسط سخاوت را و در قوه غضبیه شجاعت را که حد وسط بین تهور و جبن را برگزیند در قوه فکریه هم جانب حکمت را داشته باشد که حد وسط جربزه و بلاهت و سفاهت می باشد و خُلق است نه دانشخلاصه بین 8 طرف افراط و تفریط که همه مذموم است حد وسط ها را بر گزیند که فرمودند: «خیر الأمور وسطها» از این روی اطراف مذموم است که سبب سقوط شخص در جهنم می شود ملکه عدالت مجموع حد وسط های 8 گانه در علم اخلاق توسط بین این افراط ها و تفریط ها است توسط بین این اطراف به معنای خلوّ از این اطراف متضاده است صراط مستقیم خود دو جاده می شود؛

     جاده نظر: این جاده از مو باریکتر است یعنی اگر کسی بخواهد اصلاح نظر کند و بخواهد به تحصیل حقایق و معارف و واقعیات برسد این راه از مو باریکتر است معارف یقینی از دقت زیاد و غموض بسیار برخوردار است

یعنی کوچکترین لغزش و انحراف در امر مبدأ و معاد سبب انحراف از صراط اصلاح نظر می شود مکاتب انحرافی در این روزگار توسط اهل نظر و اندیشه ابداع شده است اگر در مسیر عرفان انسان برای ارتقاء و صعود به اوج قله توحید حقیقی و خالص در مقام وجود حقیقی گام بر می دارند این توحید حقیقی را عرفا مطرح می کنند و اگر درست تلقی نشود و از یک عارف واصل برنگیرد سر از توحید جهله صوفیه در می آورد که کفر و زندقه ای در لباس توحید می باشد و انکار ذات خدا است ایشان می گویند: «هو الذی فی السماء سماء و فی الارض ارض» در حالی که در قرآن می فرماید: «هو الذی فی السماء الهٌ و فی الارض اله» خدا در مقام فعل و ظهور به صورت ممکنات تجلی نموده است اما برای خود ذاتی دارد که آن وجود، منطقه ممنوعه و عماء و قرقگاه می باشد و کسی بدان جا راه ندارد یا در معاد جسمانی فهمش به درستی، دشوار است انحراف از مسیر اصلاح نظر باعث سقوط از فطرت انسانی می شود انسان به حسب فطرت اصل نوع این صلاحیت و شایستگی را دارد تا در مسیر اصلاح نظر به کمال برسد و به جنت لقاء الهی نایل شود حال در اعتقاد به مبدأ و معاد که باید یقینی باشد تفاسیر مادی و کمونیزمی از آیات قرآن که شهید مطهری در مقدمه علل گرایش به مادی گرایی بدان به خوبی پرداخته است و خود شهید این تبیین حق شد کمونیزم ها آخرت را جامعه بی طبقه می دانستند و جبر تاریخ را منتهی به جامعه بی طبقه می شمردند و جامعه بی طبقه توحیدی نام می نهادند و ایمان به آخرت را ایمان به همان جامعه بی طبقه می دانستند

قرآن می فرماید: «و الذین لا یؤمنون بالآخرة عن الصراط لناکبون» آخرت یک نشأه و مرتبه دیگری جز دنیا است «إن علیه لَنشأة الأخری»

     جاده اصلاح عمل: این جاده از شمشیر باریکتر است که البته می تواند از مو هم باریکتر باشد

نکته چون تیغ پولادی است تیز******گر نداری اسپری وا پس گریز

 

خاصیت شمشیر این است که اگر کسی روی شمشیر وقوف کند او را دو شق می کند در مورد صراط وارد شده است؛ «مَن وقف علیه شقه» در عمل نباید توقف و درنگ باشد و کسی نباید در این راه در جا بزند بلکه عمل باید انسان را به معرفت برساند البته معرفتی بالاتر از معرفت اصل عمل که آن معرفتی ابتدایی است ولی هر چه عمل ادامه می یابد باید افق معرفت انسان را افزایش بدهد و الا عمل کارساز نیست و سودی جز تعب ندارد مَثل ایمان و عمل چون شخص چراغ به دستی است که در تاریکی راه می رود علم همان چراغ است که شعاعی را جلوی پا روشن می کند با هر قدم باید شعاع بیشتری روشن شود حضرت علی ع فرمودند: «بالإیمان یُستدل علی الصالحات و بالصالحات یُستدلّ علی الإیمان» علم و ایمان و عمل باید تأثیر متقابل داشته باشد و عمل باید منتهی به ایمان و معرفت بالاتر منتهی گردد که شهودی است و معرفت حصولی باید با عمل به معرفت حضوری و عینی و واقعی و حقیقی تبدیل گردد لذا مرتبه پایانی مراتب عقل عملی را فناء گفته اند عقل عملی 4 مرتبه دارد؛

    1. تجلیه

    2. تخلیه

    3. تحلیه

    4. فناء یعنی؛

شهود کل ذی ظهور******مستهلکا بنور نور النور

 

حکیم سبزورای در همان جا در حاشیه می گوید: «أنظر الی شرف المعرفة» زیرا منتهای مراتب عمل به معرفت است که البته معرفت در مرتبه بالاتر که معرفت شهودی است کسی که در عمل متوقف باشد و عمری در پی درست کردن مدّ والضآلین باشد این سبب نابودی وی می شود یعنی شخص را می سوزاند و تباه می کند از این روی که؛

اولا: اصلاح عمل به تحصیل ملکه عدالت در قوای 3 گانه عملی است که توسط بین افراط و تفریط و خلو از اطراف نکوهش بار امور 8 گانه می باشد پس عدالت امری عدمی است که اگر انسان را به معرفت نرساند و وی در عمل متوقف گردد در امری عدمی توقف کرده و در هیچ و پوچ در جا زده است.

ثانیا: عمل مربوط به دنیا و از جنس دنیا است «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل» توقف در عمل به معنای توقف درجا زدن در دنیا است و دلبستگی به دنیا است که «حب الدنیا رأس کل خطیئة» وابستگی به امر دنیا وزن وجودی انسان را به طرف دنیا سنگین می کند و جاذبه دنیا انسان را بیشتر جذب می کند و انسان «اثاقلتم الی الأرض» می شود مانند مرغی که بس آشغال و همه چیز خواری کرده است سنگین شده و دیگر قدرت پرواز ندارد و سبک بال نیست یا سبب اخلاد الی الأرض می شود و جا در دنیا خشک می کند مانند بلعم باعورا «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ» دنیا برایش غل و زنجیر می شود و وجود انسان را به دنیا می بندد شیخ بهایی می گوید:

نان و حلوا چیست فرزند و زنت******همچو غل افتاده اند بر گردنت

 

وقتی وجود انسان در بند دنیا و محبت آن قرار گرفت؛ «إِذِ الأَغْلالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ (71) فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ (72)» جهنم باطن دنیا است و گرفتار غل و زنجیر دنیا در آتش دوزخ و آب جوشان کشیده می شود و وجودش می سوزد و سرمایه وجودیش را به آتش تبدیل می کند و به لقاء الهی نمی رسد

لذا ذیل این توضیح به وصف سوم کشیده می شود که صراط از شب تاریکتر است ملا صدرا می گوید: کمال حقیقی که وجودی باشد و دارایی محسوب گردد اصلاح عمل کمال حقیقی نیست در صورت توقف در عمل بلکه آن کمال عدمی است زیرا توسط و خلو از اطراف افراط و تفریط است اما کمال حقیقی که وجودی و دارایی است و در آخرت هر کسی بر سر دارایی وجودی خود میهمان خواهد بود آن دارایی وجودی و حقیقی که انسان باید شبانروز در کسب آن تلاش کند همان کمال معرفت و ایمان است حکیم سبزواری در آغاز اخلاقیات در مقصد هفتم شروع سخنش با بحث ایمان و تعریف ایمان است که؛

قد عُرِّف الإیمان بالتصدیق******بما أتی النبی علی التحقیق

 

ایمان تصدیق است و تصدیق یعنی معرفت و علم و باور و اعتقاد است علم و معرفت کمال وجودی و حقیقی است زیرا نور است «العلم نور یقذف الله فی فلب من اراد أن یهدیه» علم کشف و انکشاف و روشنایی و بینش است صراطی که تاریک تر از شب است به اندازه نور معرفت شخص در جلوی پایش روشن می شود تنها نور ذاتی و درونی شخص است که در قیامت و صراط به کارش می آید «الإنسان آراؤه و افکاره لا اعضاءوه و بدنه» حقیقت انسان اعتقادات او است و به میزانی که اعتقادات او مطابق با واقع و حقیقت باشد وجود انسان به همان اندازه روشن می شود و همان روشنای راه بعد از مرگش می شود.

[2] قوه فکریه ای که مربوط به امور معاش است نه فکریه در مبدأ و معاد.
[3] همین جا ص259 اواسط فصل 13.
[4] توقف بر صراط موجب شقه شدن است.
[5] کمال وجودی نیست بلکه عدمی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo