< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: راه های اثبات قیامت کبری

(طریق شرع و قرآن) و مَن لم يذق هذا الشهد سواء كان؛

     من العلماء الناظرين غير الواصلين

     أو من المغرورين بعقولهم الناقصة العادية

     أو من المحجوبين العاكفين على باب الصور الظاهرة و الأصنام

فليصدق الأنبياء و الأولياء فيما قالوه و يؤمن به إيمانا بالغيب[1] كإيمان الأعمى بما يقوله و يهديه قائده و لا ينكر شيئا منه نعوذ بالله من ضعف الإيمان باليوم الآخر و الجحود لما أنبأ به أهل الإنباء- ع من النبإ العظيم الذي هم فيه مختلفون و عنه معرضون بل هم بلقاء ربهم كافرون

و قد تحقق بالبرهان و انكشف بلوامع آيات القرآن و بطلوع شمس العرفان من أفق البيان أن أعيان العالم متبدلة دائما و هوياتها و تشخصاتها متزايلة و طبائعها متجددة[2] كل آن كما قال تعالى:‌ « بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» و قوله تعالى:‌ «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب» هو سبحانه غاية هذه الحركات و التبدلات- «وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» «فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِ‌ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌»

 

فصل (17): في أن أي الأجسام يحشر في الآخرة و أيها لا يحشر

اعلم؛ أن الأرواح ما دامت أرواحا لا تخلو عن تدبير أجسام لها و الأجسام المتصرفة فيها قسمان؛

     قسم[3] يتصرف فيها النفوس تصرفا أوليا ذاتيا من غير واسطة

     و قسم[4] يتصرف فيها النفوس تصرفا ثانويا تدبيريا بواسطة جسم آخر قبله

و القسم الأول ليس محسوسا بهذه الحواس الظاهرة لأنه غائب عنها لأنها (حواس ظاهره) إنما تحس بالأجسام التي هي من جنس ما يحملها من هذه الأجرام التي هي كالقشور و تُؤثر (هذه الاجرام) فيها؛

سواء؛

     كانت بسيطة كالماء و الهواء و غيرهما

     أو مركبة كالحيوان و النبات و غيرهما

و سواء؛

     كانت لطيفة كالأرواح البخارية

     أو كثيفة كهذه الأبدان اللحمية الحيوانية و الأجساد النباتية

فإن جميعها ليست مما يستعملها النفوس و يتصرف فيها إلا بالواسطة.

و أما القسم الأول[5] المتصرف فيه فهو من الأجسام النورية[6] الحية بحياة ذاتية غير قابلة للموت و هي أعلى رتبة[7] من؛

     هذه الأجسام المُشَفَّة التي توجد هاهنا

     و من التي تسمى بالروح الحيواني[8]

فإنها من الدنيا و إن كانت شريفة لطيفة بالإضافة إلى غيرها و لهذا تستحيل و تضمحل سريعا و لا يمكن حشرها إلى الآخرة و الذي كلامنا فيه من أجسام الآخرة[9] و هي تحشر مع النفوس و تتحد معها و تبقى ببقائها.

 

4 طریق برای اثبات قیامت کبری بیان شده است؛

    1. طریق عقل و برهان

    2. طریق عرفان و کشف

    3. طریق توجه و تأمل در نفس و مراتب و قوای نفس که؛ «و فی انفسکم أفلا تُبصرون» هنگام مرگ همه قوا در نفس جمع شده و با وجود بالاتری تحقق می یابند

    4. طریق تأمل در شرع و قرآن

طریق قرآن و شرع: اگر کسی اهل کشف و شهود نمی باشد و شیرینی کشف را نچشیده است اعم از این که؛

     صاحب فکر و نظر و اهل تفکر و اندیشه و برهان و عقل اما غیر واصل باشد یعنی اهل حکمت بحثیه مشاء باشد که از راه مفاهیم و از راه عقل می خواهند به واقعیات اشیاء راه بیابند لکن واصل به حقیقت نمی باشند مانند اهل کشف و عارفان بلکه مشاء به مفاهیم واصل اند نه به حقیقت خارجی ایی که عرفا بدان دست می یابند

     یا مانند متکلمین اهل تعقل سطحی و در محدوده ظواهر دین باشند و از طرفی به خود و عقل سطحی خود غره هم باشند و دیدگاه و نظر حکما و عرفا را برنتابند و در مقابل ایشان گارد بگیرند

     یا اهل عبادت تهی از تعمق و تعقل و اندیشه و خردورزی در معارف باشند ایشان به قول ملاصدرا معتکف باب اصنام هستند زیرا پرستش بدون تفکر طبق روایات «کالحمار الطاحونة» است این افراد همچون دراز گوش چشم بسته در آسیاب اند و چون چشمش را باز کنند می بیند که هیچ پیشرفتی ندارد.

به گفته شبستری؛

تو تا خود را به کلی در نبازی    کجا گردد نماز تو نمازی

و یا؛

مراد من ز نماز آن بود که پنهانی    حدیث درد فراق تو با تو بگذارم

و گرنه این چه نمازی بوَد که من با تو    نشسته روی به محراب و دل به بازارم

 

کسی که از زمره این 3 گروه باشد باید سرسپرده به شریعت گردد زیرا خودشان راه شهود به حقیقت را نمی دانند و نمی توانند و باید مانند نابینایی که دست در دست بینایی می دهد این افراد دست به دست انبیاء بدهند که مرتبط با غیب عالم و عالم غیب اند و به منبع وحی دسترسی دارند انبیاء و اولیایی که از نبأ عظیمی خبر داده اند و این افراد هر چه انبیاء از این رخداد بزرگ خبر داده اند را تبعیت کنند ﴿بسم الله الرحمن الرحيم عَمَّ يَتَسَاءلُونَ (1)﴾ [10] ﴿عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) ﴾[11] ﴿الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3)﴾[12] یا این که؛ ﴿قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67)﴾[13] ﴿أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68)﴾[14] عده ای از این خبر بزرگ انبیاء از جانب خداوند در باره قیامت کبری و رستاخیز عظیم، اعراض دارند ﴿وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِي الأَرْضِ أَئِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ كَافِرُونَ (10)﴾[15] ایشان باید این خبر عظیم را بپذیرند زیرا خود اهل شهود واقعیت و حقیقت نمی باشند پس باید از کسی بشنوند که از حقیقت خبر می دهد و این خبری صادق است.

بعد ملاصدرا می افزاید: در آیات قرآن خمیر مایه راه برهان و عقل که همان اثبات حرکت جوهری است و همان هم مورد کشف و شهود عرفا قرار گرفته است و نیز در آیات قرآن هم بدان اشاره شده است؛ ﴿ أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (15)﴾[16] این آیه را ملاصدرا نازل به حرکت جوهری در مورد انسان بلکه در مورد سایر موجودات طبیعی و مادی می داند یعنی انسان ها در مورد خلق جدیدی در اشتباه اند که هر لحظه برای موجودات عالم اجسام صورت می گیرد و جسم در هر لحظه وجود جدیدی دارد که قبلا آن را نداشته بعد هم آن وجود را نخواهد داشت و آیه؛ ﴿وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (88)﴾[17] به قول مولوی؛

کُه و دشت روان اند شما بسته چرایید؟    زمین ها همه پر گنج شما از چه گدایید

 

همان طور که ابر حرکت می کند کوهها هم حرکت دارند ولو به نظر ساکن بیاید.

افزون بر این ها، در آیات به خود معاد و واقعه قیامت کبری هم تصریح شده است که؛ «و لله میراث السموات و الارض» ارث وجودی همه موجودات به حق تعالی می رسد و این اشاره به واقعه قیامت کبری دارد یعنی همه موجودات بازگشت به حق تعالی می یابند و اثری از آن ها باقی نمی ماند و بعد برای پاداش و جزاء اعاده می شوند و یا؛ «الا الی الله تصیر الامور» در روایتی از امام صادق ع آمده است: قرآنی در دریا افتاد و همه آیاتش پاک شد بجز همین آیه شریفه که ثابت و بی تغییر ماند. رجوع و بازگشت همه اشیاء به آن مرتبه ای است که صیرورت بدان می یابند و اثری از موجودات باقی نمی ماند و دامنه و سفره وجودی موجودات جمع می شود و فقط ذات احدیت باقی می ماند و بعد اعاده می شود. و ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)﴾[18] بطون و غیب موجودات به دست حق تعالی است همان طور که ظاهرشان هم به دست خداوند است الان هم که ظهور دارند «تبارک الذی بیده المُلک» بعد هم که به بطون و خفاء می روند و غایب می شوند باز هم غیب بطونشان در دست خداوند است.

 

فصل 17: چه اجسامی محشور می شوند و چه اجسامی محشور نمی شوند

با توجه به حشر عمومی که برای همه موجودات ثابت شده این عنوان بحث چه معنایی دارد؟

جواب: مقصود از این بحث این است که، چه اجسامی مستقیما محشور می شوند و چه اجسامی با واسطه محشور می شوند

خلاصه بحث: اجسام مثالی که اشراف و احاطه به اجسام طبیعی دارند به طور مستقیم محشور می شوند و خودشان در حشر حضور دارند اما اجسام طبیعی از کانال اجسام مثالی و با صور مثالی و اجسام مثالی خود محشور می شوند هر جسمی یک صورت مثالی دارد که عقل و روح تصرف کننده در این جسم طبیعی به واسطه همین جسم مثالی است پس صورت مثالی واسطه در این بین است لذا همه اجسام به واسطه صور مثالی در آخرت محشور شده و وجود می یابند اما نه به طور مستقیم و خود جسم مثالی بدون واسطه حشر می یابد.

تفصیل: ملا صدرا می گوید:

اولا: روح هیچ گاه بدون جسم نیست این که برخی درباره حکماء این گمان را دارند که ایشان در معاد، جسمی را قبول ندارند و فقط به معاد روحانی قایل اند و معاد را فقط برای روح می دانند، این ادعا تهمت به حکما است روح مادامی که روح است نمی تواند بدون بدن باشد اما اگر روح ارتقاء به عالم عقل بیابد و عقل و فرشته شود حسابش دیگر است ولی تا روح باقی در دنیا یا در برزخ و آخرت باشد بدون جسم و بدون تصرف در جسم نمی باشد منتهی آن جسمی که روح در آن تصرف می کند به دو صورت است؛

    1. بدون واسطه تصرف می کند که این جسم مثالی و قالب مثالی است اکنون هم تصرف روح در جسم طبیعی ما با واسطه قالب مثالی است تصرف در قالب و جسم مثالی اولا و بالذات است

    2. با واسطه جسم دیگری تصرف می کند مانند بدن طبیعی ما

ملاصدرا می گوید: حشر قسم اول بدون واسطه است و خودشان در نشأه آخرت و در برزخ حضور و تحقق دارند اما قسم دوم حشرشان مستقیم نیست و خودشان در نشأه أخری حضور ندارند بلکه از کانال جسم مثالی حشر می یابند جسم مثالی هم مرگ و نابودی ندارد الان هم تعلق و تصرف نفس در بدن ما به واسطه آن جسم مثالی است در خواب یا در بیداری باشیم اما در خواب روشن تر است در بیداری هم مثلا وقتی کسی راه می رود این خیال اوست که او را راه می برد و تا تصور راه رفتن نکند روح او را به حرکت در نمی آورد

     جسم مثالی مرگ ندارد برخلاف جسم طبیعی

     در ثانی حیات برای جسم مثالی ذاتی و از آن خودش است برخلاف جسم طبیعی که حیات برای او اجاره ای است و بدن در اجاره روح می باشد

در نتیجه جسم مثالی متحد با روح و باقی به بقای روح می باشد و چون روح از بین نمی رود بلکه از جایی و نشأه ای به نشأه دیگر منتقل می شود بدن مثالی هم متحد با روح و نفس است لذا حشر بدن مثالی بالذات و مستقیم است.

جسم نوع دوم که طبیعی است خود انواعی دارد؛

     گاهی جسم طبیعی بسیط است مانند عناصر اربعه یا عناصر جدول تناوبی مندلیف

     گاهی هم جسم طبیعی مرکب است مانند معدن و نبات و حیوان که جسم مرکب تام هستند

تقسیم دیگر جسم طبیعی؛

     گاه لطیف و شفاف است مانند روح بخاری که از گردش خون در بدن متصاعد می شود و در همه اعضاء و جوارح و منافذ بدن نفوذ می یابد و شأن مهمی در طب قدیم داشته است

     گاهی هم کثیف و متراکم و چگال است مانند بدن انسان و حیوان و درخت و... است.


[1] . إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (37).
[2] . هر زمان نو می شود دنیا و ما    بی خبر از نو شدن اندر بقاء.
[3] . ابدان مثالی برزخی.
[4] . جسم مثالی که بالاتر از مرتبه جسم طبیعی قرار دارد زیرا مجرد به تجرد خیالی می باشد.
[5] . جسم مثالی.
[6] . یعنی مجرد است.
[7] . این سخن ملاصدرا تعریضی به استادشان میر داماد می باشد که ایشان منکر عالم مثال است و بر این باور است که موجودات مثالی اجسام لطیفه اند اما ملاصدرا می گوید: بلکه مرتبه اجسام مثالی از اجسام لطیفه در عالم طبیعت بلند مرتبه تر است.
[8] . مراد روح بخاری است زیرا روح حیوانی دو اطلاق دارد؛نفس حیوانیروح بخاری.
[9] . اجسام مثالی و برزخی مراد است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo