< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: راه های اثبات قیامت کبری

فليتأمل[1] في الأصول التي سبق ذكرها[2] ؛

(طریق عقل و برهان)

     من توجَّه كل‌ سافل إلى عال و رجوع كل شي‌ء إلى أصله و عود كل صورة[3] إلى حقيقتها

     و من إثبات الحركات الجوهرية الطبيعية و النفسانية إلى غاياتها[4] و رجوع المعلولات إلى علاتها- و اتصال النفوس السماوية بنهاياتها العقلية

(طریق عرفان و کشف) و مَن تنور قلبه بنور اليقين لشاهد تبدُّل أجزاء العالم و أعيانها و طبائعها و نفوسها في كل لحظة[5] فالكل متبدلة و تعيناتها زائلة؛ فما من موجود إلا و يقع له الرجوع إلى الله و لو بعد أدوار و أحقاب كثيرة؛

     إما بموت

     أو فناء

     أو استحالة

     أو انقلاب

     أو صعق كما للأرواح

فكل حركة و تبدل لا بُدَّ له من غاية ينتهي إليها وقتا و لغايته أيضا غاية حتى ينتهي إلى غاية لا غاية لها و يجتمع فيها الغايات فلها؛

     يوم واحد إلهي

     بل لحظة واحدة

     أو أقرب[6] منها

حاوية لجميع الأوقات و الأزمنة و الآنات التي تقع فيها النهايات كما أن جميع البدايات ابتدأت من بداية واحدة و مبدإ واحد يتشعب منه كل مبدإ و تنبجس منه كل مؤثر و أثر و كذا من شاهد حشر جميع القوى الإنسانية مدركها و محركها مع تباينها و تباين مواضعها عددا و شخصا و تخالف ماهياتها نوعا و حقيقة إلى ذات واحدة بسيطة روحانية و رجوعها إليها و استهلاكها فيها ثم انبعاثها منها في الآخرة على نحو آخر أفضل و أرفع مما كانت عليه أولا في الدنيا هان عليه التصديق برجوع الخلائق كلها إلى الحق تعالى ثم وجودها و انتشاؤها منه تارة أخرى على وجه أكمل و أرفع من النشأة الأولى فكما أن الروح الإنساني منه انبساط أشعة القوى و المشاعر على مواضع البدن و إليه رجوع أنوارها من محابس مظاهرها بالموت ثم انبعاثها عنه في الآخرة تارة أخرى على نحو آخر فكذلك القياس في تكون هذا العالم و موجوداته من السماوات و الأرض و ما بينهما و ما فيها ثم رجوع الكل إليه بطي السماوات و انتثار الكواكب و اندكاك الجبال و قبض الأرض و ما فيها و موت الخلائق و نزع أرواحها و قبض نفوسها و فناء كل من عليها كما قال تعالى‌: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»‌ فإذا رجع إليه الكل استأنف لها الوجود تارة أخرى على وجه تقوم قياما يبقى أبدا من غير فناء و لا زوال قال تعالى: «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ، نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ‌»

 

در قیامت کبری همه موجودات بازگشت به حق تعالی می یابند و تنها حق تعالی می ماند هیچ موجودی اعم از مادیات و مجردات در جنب ذات حق تعالی باقی نمی ماند همه فانی و مضمحل می شوند بعد موجودات برای فصل و قضاء می اعاده شوند تا بین آن ها حکم و به حساب و کتابشان رسیدگی شود و اهل دوزخ و بهشت در جای خود قرار گیرند این روز نبأ عظیم است که انبیاء و اولیاء از چنین روز بزرگی خبر داده اند.

پیشتر گذشت که؛ مفتاح و کلید معرفت یوم القیامه معرفت به نفس و قوای نفس است یعنی اگر کسی می خواهد تصدیقش نسبت به یوم القیامه و قیامت کبری آسان شود باید در مراتب نفس و قوای نفس دقت و تأمل بکند و از این راه می تواند به شناخت و معرفت قیامت برسد

در نکته واپسین درس گذشته گفته شد: راه های اثبات قیامت کبری 3 طریق می باشد؛

    1. طریق برهان و عقل

    2. طریف عرفان و کشف

    3. طریق قرآن و شرع

طریق برهان و عقل: در این روش تکیه و تمرکز ملاصدرا بر حرکت جوهری می باشد که در همه اجسام و اشیاء مادی و در سراسر و شراشر جهان ماده ساری و جاری است در جلد 3 اسفار اربعه عقلیه حرکت را جوهری اثبات نموده اند

بیان: بنابر حرکت جوهری و ذاتی و وجودی، همه اشیاء بنابر جِبلت و فطرت و ذات و وجود خود متوجه به غایتی اند و رو به مقصدی می روند زیرا حرکت بدون غایت امکان پذیر نیست حکیم سبزورای می گوید: در هر حرکت وجود 6 چیز لازم است از آن جمله وجود غایت و مقصد حرکت است؛

دعت مقولةً و علتین    و والوقت ثم المتقابلین

 

متقابلین همان مبدأ و منتهی و غایت است بعلاوه مقوله مسافت و علت قابلی و علت فاعلی یا محرک و متحرک و زمانی که حرکت در آن واقع می شود بنابرین همه اشیاء و اجسام و موجودات این جهان مادی بر اساس حرکت جوهری و وجودات اشیائ مادی که سیال و ناآرام می باشند این 6 چیز را در حرکت لازم دارند وجود و ماهیت در هویت اتحاد دارند و «حکم احد المتحدین یسری الی الآخر» لذا این حرکتی که وصف وجود اجسام است به ماهیت آن ها نسبت داده می شود که جوهر است و به تبع جسم قافله اعراض هم در حرکت خواهد بود و حرکت های عرضی هم از مقوله حرکت در حرکت می شود غایت حرکت وجود مادی و جسم اگر ممکن باشد آن غایت هم باید غایتی داشته باشد زیرا موجودات مادی دارای 4 علت؛ فاعلی و غایی و مادی و صوری می باشد اما موجودات مجرده فقط علت فاعلی و غایی دارند. به هر روی، این علت ها باید علتی داشته باشند تا به حق تعالی برسد که غایت الغایات و علت فاعلی و مبدأ همه موجودات است زیرا علت فاعلی و غایی با هم اتحاد دارد حق تعالی هم مبدأ المبادی است و هم غایة الغایات «هو الاول و الآخر» خدا اول برای موجودات و هم آخر برای آن هاست باید همه موجودات به حق منتهی شوند و به او رجوع کنند و همین معنای قیامت کبری است همان طور که از حق تعالی وجود گرفته و سرچشمه یافته اند باید به حق تعالی هم بازگشت کنند که؛ «کل شیئ یرجع الی اصله» یعنی الی حقیقته و علته

ملاصدرا می گوید: برای همه این حرکات در وجودات اشیاء و اجسام یک روز و یوم واحدی است که همه در آن روز جمع می شوند منظور از این یوم "یوم ربوبی" است و احاطه بر یوم طبیعی 24 ساعته دارد این یوم ربوبی به تعبیر قرآن؛ ﴿ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (47)﴾[7] آن روز مانند 1000 سال دنیوی است بالاتر از آن یک یوم الهی است که برابر با 50000 سال از روز های دنیا است پس چند نوع یوم وجود دارد؛

    1. یوم طبیعی: که همین روز متعارف می باشد

    2. یوم ربوبی: ﴿وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (47)﴾[8] همه موجودات در مراتب متوسط بین عالم طبیعت و ذات حق تعالی که نشأه تجرد است جمع می شوند و این یوم ربوبی است

    3. یوم الهی: ﴿تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (4)﴾[9] بعد از یوم ربوبی در روز بالاتر و محیط تری است که روز الهی است که ملایکه و روح -که بالاتر از ملایک است- در نزد حق تعالی جمع می شوند

    4. همه موجودات در یک لحظه و در آن واحد جمع می شوند ﴿وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (77)﴾[10] همه موجودات در کمتر از آنی نابود و مضمحل و محو در ذات حق تعالی می شوند و فقط ذات حق می ماند حتی مجردات و ملایک و مقربان و روح که اعظم از ملایک است فانی در ذات حق می شوند در این صورت و در آن لحظه خود خداوند سایل و مُجیب خواهد بود ﴿لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (16)﴾[11] و بعد موجودات اعاده می شوند تا حسابرسی شوند.

طریق عرفان و کشف: ملاصدرا می گوید: این معنا را اهل کشف و عرفان مشاهده می کنند ایشان متوجه بودن وجودات به سوی حق تعالی را که سمت و سو و پویشی که به سوی خداوند است را اهل کشف شهود می کنند اولا حرکت و جنبش در موجودات را می بینند و این که سمت و سوی این حرکت به سوی خداوند است و همه موجودات ولو بعد از زمان های متمادی و بعد از دوران های طولانی یا با مرگ یا با استحاله یا با انقلاب یا با صعق به حق تعالی رجوع می یابند

    1. موت: در موجودات مادی و طبیعی است

    2. فناء: که مرگ ارادی است و برخی در حیات دنیوی رجوع به حق تعالی می یابند و به مرتبه «موتوا قبل أن تموتوا» می رسند

    3. استحالة: مانند چوبی که می سوزد و به خاکستر تبدیل می شود و حالتش تغییر می یابد و بلاخره روزی با گذر زمان های طولانی در چرخه طبیعت با حرکت جوهری به حق تعالی رجوع می کند

    4. انقلاب: که در سلسله ارضیه است مانند آب که بخار می شود و یا با میعان، بخار به آب تبدیل می شود و در نهایت به خدا راجع می یابند

    5. صعق: که در مجردات است زیرا ایشان مرگ به معنای موجودات مادی و طبیعی ندارند ولی؛ «فصعق من فی السموات و الارض» و این گونه، در ذات و جنب حق تعالی محو و فانی می شوند.

نکته: کلید معرفت و شناخت روز قیامت همان معرفت نفس و مراتب و قوای نفس است. با این روش تصدیق به قیامت آسان می شود در روایت هم آمده که خداوند همه موجودات را می میراند و سپس آن ها را اعاده می کند «للفصل و القضاء لینزل کلٌّ منزلته»

این قوای نفسانی مثل باصره و سامعه و قوای مدرکه و محرکه از جهاتی با هم اختلاف دارند؛

     به حسب نوع و ماهیت و حقیقت، مختلف اند

     و هم به حسب عدد وشخص اختلاف دارند

     و هم به حسب مواضع و محالی که در آن قرار دارند مختلف می باشند

فلاسفه مشاء برای قوا محل و حکمت متعالیه برای قوا مظهر قایل است اما به هر روی از این جهت هم اختلاف در قوا وجود دارد و انواع و ماهیات مختلف و ... مکان های جدا و گوناگونی که دارند اما همه در زمان مرگ در نفس جمع می شوند البته الان هم شعاع قوای نفس است که بر چشم و گوش می تابد و چشم می بیند و گوش می شنود و الان هم سرچشمه قوا نفس است و اگر شعاع نفس بر موضع قوه باصره که چشم باشد نتابد چشم هرگز نمی بیند و گوش نمی شنود اما در هنگام مرگ دامنه قوا و بساط آنها از عالم طبیعت برچیده شده و همه به نفس رجوع می کنند همان طور که موجودات در قیامت کبری به حق بازگشت می کنند و سپس که رجوع نمودند دوباره دامنه قوا و بساط این قوا در افق و نشأه دیگری که برزخ و آخرت است گسترده می شود بعد از مرگ نفس با چشم برزخی و با گوش برزخی می بیند و می شنود.

بعد ملاصدرا به آیاتی در این زمینه اشاره می کنند که همه قبض روح می شوند و زمین و آسمان در هم پیچیده شده و....


[1] . جواب شرط "من اراد".
[2] . مراد حرکت جوهری است که در جلد 3 بحث و اثبات شد.
[3] . اینجا صورت به معنای مظهر و رقیقه است.
[4] . غایات همان مبادی عالیه و مجردات و در نهایت حق تعالی می باشد.
[5] . عارفان هر دمی دو عید کنند    عنکبوتان مگس قدید کنند.
[6] . زیرا مجردات زمانی نمی باشند لذا تعبیر به "اقرب" نموده تا توهم زمانی بودن رجوع الی الله در مجردات را نفی بنماید.
[9] سوره معراج، آیه4.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo