< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

98/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال بر فخر رازی و نقل سخن ابن عربی

أقول: قد علمت أن المعنى الأول للآية لا يمكن حمله على الظاهر و الخبر أيضا يدل على ذلك كما مر ثم قال و في قوله تعالى:‌ «ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى»‌ دلالة على أنه ليس المراد نفخ الروح و الإحياء لأن ذلك لا يتكرر انتهى.

أقول: النفخ من قِبل الله تعالى لا يكون إلا إحياء و إفاضة للروح و إنشاء للحياة- لكن إنشاء الحياة في نشأة عالية يلزمها الموت عن نشأة سافلة؛

     فبالنفخة الأولى، تموت الأجساد و تحيی الأرواح (بذواتها)

     و بالنفخة الثانية، تقوم الأرواح قياما بالحق لا بذواتها

و اعلم[1] : أن جميع المواد الكونية بصورها الطبيعية قابلة للاستنارة بالأرواح كالفحم في استعداده للاشتعال من جهة نارية كامنة فيه فالصور البرزخية كامنة فيها كلُّها كمون الحرارة و الحمرة في الفحم و الأرواح كامنة في الصور البرزخية كلها كمون الاشتعال و الإنارة في الحرارة؛ ففي النفخة الأولى زالت الصور الطبيعية بالإماتة كزوال هيئة السواد و البرودة للفحم بحصول الحمرة و الحرارة و استعدت الصور البرزخية لقبول الاستنارة بالأرواح استعداد الفحم المحمر المتسخن لقبول الاشتعال فإذا نفخ إسرافيل و هو المنشئ للأرواح في الصور نفخة ثانية تستنير (صوَر برزخیة) بالأرواح البارزة القائمة بذاتها كما قال تعالى:‌« فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»‌.

 

بحث درباره معنای نفخ صور بود فخر رازی در تفسیر کبیر در آیه؛ «فنفخ فی الصور فصعق منفی السموات و الارض الا من شاء الله ثم نفخ فیه أخری فإذا هم قیام ینظرون» 3 قول درباره معنای نفخ صور مطرح کرده است؛

قول نخست: مراد از صور همان معنای ظاهری است یعنی یک وسیله و بوق و شیپوری که به امر سلطان در آن دمیده می شود و به علامت بعث و برانگیختن جنود بلد و سربازان شهر می باشد یا غیر بعث جنود بلد است.

منتهی فخر رازی می گوید: این معنای ظاهری به روشنی معلوم است که در آیه مراد نمی باشد ملا صدرا هم بر این نظر صحه می گذارند و صور را به معنای شیپور نمی داند بلکه این از باب تشبیه است که بعث و نشر ارواح و انسان ها می باشند و خلقت دوم مانند خلقت اولی است در آغاز خلقت هم شیپوری در کار نبوده است که حال در بعث و نشور شیپوری بیاورند و در آن بدمند

تایید: در روایتی آمده است؛ این شیپور نوری و از جنس نور می باشد و نور هم که صدا ندارد

قول دوم: این صوَر یا صِوَر و جمع صورت باشد و به معنای جمع ارواح و صورت های نوعیه در ابدان است

قول سوم: نفخ صور استعاره تبعیه است و مراد از آن هم بعث و نشر است

در پایان فخر رازی گفت: قول نخست اولی است و اختیار خود ایشان است به دلیل روایتی که می گوید که شیپور نوری است اما ملاصدرا بر ایشان چند اشکال وارد می کند؛

اشکال نخست ملاصدرا: معنای ظاهری را خود فخر رازی قبول نکرد و گفت: معلوم است که قول اول مراد از آیه نیست و مقصود تشبیه است در نتیجه باید قول دوم یا سوم مراد از آیه باشد

بعد فخز در ادامه گفت: « ثم نفخ فیه أخری فإذا هم قیام ینظرون» که در آیه آمده است دلیل بر این است که؛ نفخه ای که در ابتدای آیه آمده به معنای احیاء نمی باشد زیرا در این بخش از آیه به معنای نفخ روح و احیاء است و اگر بخش اول هم به معنای نفخ روح و احیاء باشد تکرار خواهد بود در حالی که نفخ روح دو بار تکرار نمی شود بنابرین "نُفخ" اولی به معنای "اماتة" است یعنی خدا همه موجودات را می میراند و در نفخه دوم احیاء صورت می گیرد و همه قیام می کنند و می نگرند.

اشکال دوم ملا صدرا: بر این بخش از سخن فخر رازی هم ایراد می کنند که؛ نفخ روح در هر جا باشد فقط یک معنا دارد که همان احیاء است در نفخ اول باشد یا دوم اما لازمه احیای در نشأه بالاتر اماته در نشأه پایین تر است یعنی اگر این ابدان بخواهند در نشأه برزخ احیاء شوند باید در نشأه دنیا اماته شوند و اگر بخواهند در نشأه آخرت احیاء شوند باید در نشأه برزخ اماته بیابند یا به تعبیر دیگر؛ اگر بنا باشد انسان ها در قیامت صغری و یا در قیامت کبری احیاء شوند باید در مراتب قبلی اماته بیابند آخرت قوی تر از برزخ است.

پیش تر تفاوت بین حیات برزخی و اخروی را در حاشیه ای از حکیم سبزورای خاطر نشان کردیم که به شدت و ضعف می باشد لذا ملاصدرا می گوید: مراد از "نُفخ" اول اماته اجسام و احیای به حیات ذاتی ارواح در قیامت صغری یا در برزخ می باشد لازمه حیات ذاتی اماته اجسام مادی و دنیوی است مراد از نفخ اول اماته اجساد و حیات ذاتی در برزخ یا قیامت صغری می باشد.

"نُفخ" دوم یا أُخری قیامی است که ارواح به حق تعالی در قیامت کبری پیدا می کنند و آن مربوط به نشأه آخرت و قیامت کبری و بعد از برزخ است قیامی که ارواح و نفوس به حق تعالی می یابند نه به خودشان یعنی احیای ارواح اما به حیاتی که قایم به حق است نه به ذات خودشان و این اشاره به فنای در قیامت کبری دارد که همه موجودات در ذات حق تعالی فانی می شوند و در فصل 16 بحث می شود.

این بیانی اجمالی است و با "واعلم" توضیح داده می شود و ملاصدرا از فتوحات محیی الدین کلامی را نقل می کنند در این توضیح ملا صدرا هم در نفخه دوم سخن از احیای ارواح به حیات ذاتی است نه حیاتی که قایم به حق باشد مطرح می شود، در ظاهر تهافت است اما در حقیقت تهافتی نیست که بعد توضیحش خواهد آمد

در آخرت و قیامت کبری که "نُفخ" دوم به آن ناظر است به معنای احیای ارواح به حیاتی است که قایم به حق است نه قایم به ذوات آن ارواح این هم اشاره به فنای در قیامت کبری است که خدا به اسمای احد و واحد و قهار تجلی می کند و همه کثرات و موجودات در جنب ذات احدیت مضمحل و فانی می شوند.

واعلم: ملاصدرا همان بیان اجمالی را بییشتر توضیح داده و 2 کلام هم از فتوحات مکیه نقل می کنند و فصل تمام می شود

ملاصدرا می گوید: ابدان قابلیت استناره به ارواح را دارند مثل ذغالی که قابلیت اشتعال را به وسیله آتشی که در نهاد ذغال است را دارا می باشد بدن مادی هم که تاریک و ظلمانی است مانند ذغال، به این جهت که مادی است اما این قابلیت و استعداد را دارد که با ارواح و نفوسی که در نهان و کمون این بدن هستند مستنیر بشود و کسب نور کرده و منوّر و مجرد گردد و وجود ظلمانی بدن به وجود نورانی مجرد بدل شود منتهی ذغال اگر بخواهد شعله ور شود اول باید حرارت و سرخی بیابد و این طور نیست که یکباره و بدون مقدمه شعله ور شود اول باید داغ و بعد شعله ور شود و همه این ها هم در نهان و کمون ذغال است سرخی و حرارت در کمون ذغال و اشتعال در کمون و نهان سرخی و حرارت است بعد از سرخ و داغ شدن ذغال یکباره از دورن حرارت می گیرد و مشتعل می شود

ملا صدرا می گوید:

     مَثل ابدان طبیعی مادی مَثل ذغال است

     و مَثل صوَر برزخی مانند مَثل سرخی و حرارت است

     و مَثل ارواح و نفوس مثَل آتش و شعله وری است

صوَر برزخی در کمون ابدان طبیعی است و ارواح و نفوس در کمون صور برزخی اند و با نفخه اولی صوَر برزخی در ابدان پیدا می شوند مانند همان سرخی و حرارتی که در ذغال حادث می شود و با نفخه دوم ارواح با حیات ذاتی پیدا می شوند –این جا در ظاهر بین بیان اجمالی و توضیحی ملاصدرا تهافت است- با نفخه اولی صوَر برزخیه در ابدان پیدا می شود و برزخ و یا همان قیامت صغری برپا می شود با نفخه دوم که مربوط به قیامت کبری و آخرت است ارواح با حیات ذاتی یعنی حیاتی که قایم به ذاتشن است تحقق می یابند این تهافت است که در بیان اجمالی گفت: در قیامت کبری ارواح قیام به حق دارند و فانی در ذات حق تعالی می شوند اما الان می گوید: با نفخ دوم در آخرت و قیامت کبری ارواح حیات ذاتی می یابند که به ذات خودشان قایم است

رفع تهافت: پس از آن که در قیامت کبری همه موجودات فانی در حق تعالی و در ذات می شوند طبق روایت و خبری که در فصل 16 می آید موجودات برای فصل و قضاء برگردانیده می شود تا بین آنها داوری شده و به حساب و کتابشان رسیدگی شود و هر کسی در جایگاه خودش قرار بگیرند بهشتیان به بهشت و دوزخیان به جهنم بروند که در فصل بعد به تفصیل بیان می شود.

لذا بین این دو مطلب تهافتی نیست که در قیامت کبری حیات ارواح قایم به حق یا به ذوات خود باشند.

سخنی از ابن عربی: این بیان در راستای توضیح ملا صدرا است اما با مطالبی اضافه که فقط همین مطالب افزوده و تفاوت ها را بیان می داریم، این تفاوت ها 4 مطلب است؛

مطلب نخست: نفخه و دمیدن به دو صورت است؛

     گاهی با فوت کردن آتش خاموش می شود مثل نفخه اولی که برای اماته است به معنای آن چه ملا صدرا گفته نه بنا بر نظر فخر رازی بود بلکه نفخه اولی به معنای اماته اجساد و احیای ارواح به حیات ذاتی در برزخ است که لازمه احیای در عالم بالاتر اماته در عالم پایین تر است

     گاهی با فوت و دمیدن، آتش شعله ور تر می شود مانند آنچه در نفخه دوم است که به منظور به پا خاستن ارواح است تا قیام کرده و حیات ذاتی و قایم به ذاتشان بیابند

مطلب دوم: به جای تمثیل به ذغال، محیی الدین حشیش یا گیاه را ذکر می کند که قابلت اشتعال دارد با همان آتشی که کمون و نهانش هست که با نفخه اولی اماته اجساد رخ می دهد مثل از بین رفتن سیاهی ذغال که مثَل موت اجسادو ابدان طبیعی است که با از بین رفتن آن سیاهی و سرخی و حرارت در آن حادث می شود

ابن عربی مثال به گیاه می زند و مَثل صوَر برزخیه را هم مانند سراج ها و چراغ هایی می داند که به واسطه آتشی که در آنها است اشتعال می یابند یعنی در قیامت کبری صور برزخی با ارواحی که در کمون و نهانشان است استناره می یابند و روشن می شوند و ارواح با حیات ذاتی در قیامت کبری به پا می خیزند

مطلب سوم: در قیامت کبری ارواحی که به حیات ذاتی قیام می کنند دو دسته اند؛

    1. ناطق به حق تعالی اند یعنی خدا را حمد و سپاس می گویند از این روی که آنها را زنده کرده است و حشر و نشری که به پات کرده است

    2. دیگران فریاد؛ «یا ویلنا مَن بعثنا من مرقدنا» سر می دهند و بر سر می کوبند

مطلب چهارم: ابن عربی می گوید: در قیامت انسان ها حال و وضع خود در برزخ را فراموش می کنند و در قیامت کبری و در محشر کبری دیگر مردم و انسان ها گذشته و برزخ خود را از یاد می برند و برزخ برایشان مانند خوابی است که از آن بیدار شده اند همان طور که در برزخ دنیا به نظر انسان مثل خوابی است که از آن بیدار شده است

برزخ که به پا شود مَثل دنیا خوابی است که دیده است در قیامت نسبت به برزخ همین حالت است که در قرآن می فرماید: وقتی از مردم می پرسند چقدر در دنیا و برزخ درنگ داشته اید؟ در پاسخ می گویند: «یوماً أو بعض یومٍ»

دنیا در قیامت همچون خوابی است که در خواب دیده است گاه در شب خوابیده است و در خواب می بیند که در خواب فلان کار کرده است مثَل دنیا در برزخ خواب دیدن است و در قیامت خواب دیدن در خواب است.


[1] . بیان توضیحی برای بیان اجمالی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo