< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حشر وغایت نفسانیات اشرار

فكما (فأذا) علمت هذا في الجسمانيات[1] فقس عليه نظائره في النفسانيات؛

     ‌ فإن غاية الجبن و الجهل و البلادة و أشباهها إلى الهلاك و البطلان من غير تعذيب و إيلام إن كانت بسيطة غير ممزوجة بشرِّ وجودي

     و إن كانت ممزوجة بعناد و استكبار و نفاق كان مع عذاب شديد و عقاب أليم

و قد مرّ في مباحث العلة و المعلول من‌ العلم الكلي و الفلسفة الأولى؛ أن هاهنا (دنیا) غايات وهمية زينت لطوائف من الناس مبادئها أغاليط وهمية و أماني باطلة و أهوية رديئة و لكل نوع من الهوى و الشهوات الذميمة طاغوت يؤدي بصاحبه إلى غاية جزئية في هذا العالم

و قد علمت؛ أن هذه الغايات الجزئية و الأغراض الوهمية مضمحلة فاسدة؛ فمن كان وليه الطاغوت و إضلاله و الهوى و اتباعه و كل هذه الأمور من لوازم هذه النشأة الفانية فكلَّما أمعنت هذه النشأة في الدثور ازداد الطاغوت و جنوده اضمحلالا فيذهب به ممعنا في وروده العدم متقلبا به في الدركات حتى يُحله دار البوار و مرجع الأشرار.

 

معاد هیولی و صورت جسمیه و حرکت و زمان به نیستی و نابودی است کما این که مبدأ و نقطه شروعشان عدم است از عدم پیدا می شوند و مآل و غایتشان هم در عدم است زیرا؛

     هیولی اولی منبعش امکان یا قوه است که در مقابل فعلیت وجود منحازی ندارد

     حرکت هم منبع و مبدأ آن استعداد است که آن هم در برابر فعلیت چیزی نیست

     زمان هم ذات و وجودش سیلان و گذران و انقضاء است و ثباتی ندارد

     صور جسمی هم بخودی خود قابلیت انقسام و تفرق دارد و اجزایش از هم بُعد وجودی دارند و یکپارچگی خود را از صورت نوعیه می گیرد

بنابرین همان طور که مبادی و نقطه آغاز این ها عدم است غایت آنها هم عدم و نابودی است اما بنا شد معاد و مآل همه موجودات الی الله باشد اکنون پاسخ این تهافت ظاهری داده می شود که؛

     هیولای اولی متحد با صورت جسمیه است و هر دو متحد با صورت نوعیه است بنابرین که هیولای اولی با صورت جسمیه با هم هیولای ثانیه برای صورت نوعیه می شود.

مرکز عالم ماده هم هیولای اولی است که مآلش به عدم است وقتی که صحبت از دثور و فنای عالم ماده می شود مرکز عالم ماده هم هیولی می باشد والا طبایعی که در عالم طبیعت هستند به عوالم غیب و بالا ارتباط دارند و حشر به عوالم بالا دارند و از این عالم هجرت می کنند و به برزخ می روند

     اما حرکت و زمان هم با جسم در وجود متحد اند بنابر نظریه ملا صدرا حرکت و زمان از عوارض تحلیلیه جسم اند یعنی عارض بودن آنها به جسم در مقام تحلیل عقلی است اما در خارج بر حسب مصداق و وجود، بنابر حرکت جوهر اتحاد وجودی با جسم دارند و هر چه سرنوشت اجسام باشد سرنوشت حرکت و زمان هم همان خواهد بود و با آن حشر خواهد داشت اما این که می گویند مآل حرکت و زمان عدم است این با قطع نظر از اتحاد با جسم می باشد لذا در این مورد هم تهافتی وجود ندارد

بخش دوم: غایت نفسانیات اشرار

صفات و اخلاق و ملکاتی که انسان های بد و شریر دارا می باشند به گفته ملا صدرا دو دسته هستند؛

    1. عدمی: یعنی ممزوج و آمیخته با شر وجودی هم نمی باشند ماند جُبن و ترس که به معنای عدم شجاعت است و صفتی عدمی است برفرض انسان ترسو اهل عناد و کفر و تکذیب نباشد اما به هر روی ترس از صفات رذیله است و جهل بسیط که عدم العلم است

    2. وجودی: یا ممزوج با یک شر وجودی می باشند مثل حرص و آز و طمع

غایت دسته اول: مانند هیولی و حرکت و زمان و صورت جسمیه به نیستی و عدم است

غایت دسته دوم: به عذاب و جهنم است ملاصدرا در توضیح این دسته به علت و معلول ارجاع می دهد و می افزاید: غایات وهمی و موهوم و خیالی و جزئی و دنیوی همه در یک وزان اند و همه در نظر اهل دنیا تزیین شده است و ایشان دنبال این دسته از لذات اند؛ «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (14)» این حب و زینت های دنیوی در نظر اهل دنیا زیبا جلوه داده شده است و این متاع دنیا است

ملکات رذیله مانند حرص و طمع و... که با پیر شدن انسان بیشتر در وجود او ریشه می دواند و تعلقات افزون می گردد

آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد    خواب در وقت سحرگاه گران می گردد

 

ملکات رذیله طاغوت هایی هستند که اهل دنیا را به سوی غایات جزئی می برند «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (257)» سرپرست کافران طاغوت و بت صفات و ملکات رذیله است که ایشان را به سوی اهداف دنیوی می کشاند دنیا وقتی تمام شد غایات و اهداف جزئی که پوچ است با تمام شدن دنیا هر کسی پوچی دنیا اش را در می یابد «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (39)» باطن طبیعت و دنیا جهنم است و این فرد با دنبال کردن غایات وهمی به طرف جهنم می رفته است و با تمام شدن دنیا به قعر جهنم می رسد که دار البوار است «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (28) جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (29)

 


[1] . هیولای اولی و صورت جسمیه و حرکت و زمان که معادشان به عدم و نیستی است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo