< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نتیجه اصول ثلاثه در حشر معادن و عناصر

ثم استحضر في ذهنك و تأمل إن كل صورة كمالية فهي مما يوجد فيها جميع الصور التي دونها على وجه ألطف و أشرف و أبسط[1] و إن كل صورة ناقصة لا يمكن وجودها إلا بصورة أخرى متممة لها محيطة بها حافظة إياها مخرجة لها من القوة إلى الفعل و من النقص إلى الكمال و لولاها لم يكن لهذه الناقصة وجود إذ؛

     الناقص لا يقوم بذاته إلا بكامل

     و القوة و الإمكان لا يتحققان إلا بفعل

     و وجوب فالكمال أبدا قبل النقص

     و الوجوب قبل الإمكان

     و الوجود قبل العدم

     و ما بالفعل قبل ما بالقوة

     و التعين قبل الإبهام

و الذي يوقع الناس في الغلط و الاشتباه ما يرون في هذا العالم من تقدم الأعدام و الإمكانات و الاستعدادات‌ بحسب الزمان على ما نُسبت إليها من مقابلاتها كالبذر على الثمرة و النطفة على الحيوان

     و لم يعلموا أن المتقدم بالزمان ليس من الأسباب الذاتية للمتأخر المعلول بل من المعدات و المهيئات للمادة

     و لم يعلموا أن تلك الأعدام و القوى و الإمكانات لا بُدَّ لها من أمر صوري (فعلی) وجودي يكون هي متعلقة به قائمة بذاته.

(نتیجه اصول) فإذا تحققت هذه الأصول و المباني ثبت و تبين؛ أنه لا بُدَّ لكل صورة من هذه الصور العنصرية و الجمادية من صورة أخرى كمالية متصلة بها قريبة المنزلة منها قائمة في باطنها غائبة عن حواسنا؛

     و ليست بعينها العقل الفعال بلا واسطة كما هو عند أتباع المشائيين‌

     و لا أيضا عقولا أخرى عرضية من أرباب الأنواع بلا وسائط كما عليه الإشراقيون

لما مرَّ[2] من؛

(راه نخست) أن الأدنى لا يصدر عن الأعلى إلا بتوسط مناسب للطرفين غير متباعد عنهما و إلا لوقع الاحتياج إلى متوسط آخر بين هذا المتوسط و كل من الطرفين و هكذا إلى أن ينتهي إلى التجاوز[3] ، في الارتباط و ضرب من الاتصال المعنوي في الوجود بين المقوم و ما يتقوم به فلكل من هذه الصور الطبيعية صورة غيبية هذه شاهدتها [شهادتها] و ثانية هذه أولاها و آخره هذه دنياها إلا أن منازل الآخرة كمنازل الدنيا متفاوتة في الشرافة و الدناءة و العلو و الدنو و ميعاد الخلائق في الآخرة على حسب مراتبها في الدنيا فالأشرف يعاد إلى الأشرف و الأخس إلى الأخس.

(راه دوم) و متى انتقلت صورة شي‌ء في هذا العالم من خسة إلى شرف و من نقص إلى كمال كما انتقلت صورة الجماد إلى صورة النبات أو صورة النبات إلى صورة الحيوان تبدلت في معادها إلى معاد ما انتقلت إليه كما إذا الرجل الكافر أسلم أو الرجل الفاسق تاب انتقل معاده الذي كان إلى بعض طبقات الجحيم و أبوابها منه إلى بعض طبقات الجنان و أبوابها على حسب مقامه و حاله في الدنيا.

فإذن، ما من موجود من الموجودات الطبيعية إلا و له صورة نفسانية في‌ الآخرة و لصورته النفسانية صورة عقلية في عالم آخر فوقها هي دار المقربين و مقعد العليين و كل من العالمين الآخرين مشتمل على تفاوت كثيرة بين الموجودات التي فيه لأنه كما أشرنا إليه ذو طبقات متفاوتة كهذا العالم و أعلى طبقة كل عالم متصل بأدنى طبقة العالم الذي هو فوقه و بالعكس و كل صورة في العالم الأدنى يكون هيولى في العالم الأعلى و بالعكس و قد علمت أن كل هيولى متحدة بصورتها و هي تمامها و كمالها و مرجعها و معادها فالصور الحسية إذا لطفت[4] صارت هيولى للصور النفسانية و هي للصور العقلية؛

     فبقاء الحس بالنفس

     و بقاء النفس بالعقل

     و بقاء العقل بالمبدع الحق.

 

در راه اول اثبات حشر جمادات، جمادات و عناصر یک صورت مثالی دارند که غیر از عقل فعال مشایی و غیر از رب النوع اشراقی است و حشر این معدن و عنصر با همان صورت مثالی است و به همان عود می کند وقتی معدنی یا عنصری از نظر ما نابود می شود و از بین می رود مثل آبی که خشک شود و یا آتشی که خاموش شود در واقع به همان وجود مثالی خود باز می گردد و حشرش با آن است؛

     این صورت طبیعی دنیای این معدن و عنصر است و آن صورت مثالی آخرت آن معدن است

     این صورت طبیعی شهادت این معدن و عنصر است و آن صورت مثالی غیب آن معدن است

راه دوم اثبات حشر معادن و عناصر: این راه با تکیه بر اصل نخست و دوم است که؛ معادن و عناصر با حرکت جوهری ترقی کنند و به انسان تبدیل شوند بعد هم معاد انسان را بیابد که عالم عقل است زیرا معاد نفس ناطقه عالم عقل است.

ملا صدرا مثالی می زند که؛ اگر کافری مسلمان شود یا فاسقی توبه کند معادش بهشت است و اگر بدون توبه و اسلام بمیرند مآل و معادش دوزخ خواهد بود حال معدن و عنصر اگر ارتقای وجودی نیابد معادش به همان صورت صورت مثالی خودش است البته این طور نیست که تمام صورت های مثالی همه موجودات در یک طبقه باشند بلکه عالم مثال هم مراتب و طبقات گوناگون دارند

اگر معدن و عنصری با حرکت جوهری ارتقاء نیافت و به مرتبه انسان و حیوان و نبات نرسید وقتی از بین برود یعنی در عالم ماده از بین برود معادش به صورت مثالی خودش است اما اگر به نبات تبدیل شد مثلا خاک به گیاه بدل شد در مرتبه وجود گیاه از بین رفت که گیاهی خشک و بریده و قطع شود حشرش به صورت مثالی نبات است

و اگر ادامه بیابد و نبات خوراک حیوان شد و بعد هم حیوان خوراک انسان شد در این صورت به مرتبه انسانیت می رسد و معاد همین معدن و عنصر معاد عقل خواهد بود که بالاترین مرتبه حشر و معاد است.

بار دیگر ملاصدرا به راه نخست بر می گردد و پیرو همان، یک مطلب کلی می گوید: هر صورت مادی و طبیعی که در عالم طبیعت است یک وجود مثالی و نفسانی دارد هر صورت مثالی در عالم عقل یک صورت عقلی دارد یعنی هر موجودی 3 وجود دارد؛

     وجودی در عالم طبیعت

     وجودی در عالم مثال

     وجودی در عالم عقل که فوق دو عالم قبلی است که دار مقربین و جایگاه علیین است

اما عالم مثال و عالم عقل طبقات و مراتبی دارند که مرتبه ادنای هر عالم بالاتری متصل به مرتبه اعلای عالم پایین تر است و برعکس.

بعد ملاصدرا می افزاید: هر صورتی که در عالم طبیعت است در عالم مثال هیولای صورت مثالی است و هر صورتی که در عالم مثال است هیولای صورت عقلی می باشد

هیولی که ملاصدرا می گوید شبیه این بیت حکیم سبزواری است که؛

إن الهیولی الاعم اعنی ما حمل    قوةَ شیئ اثبتت کلَّ الملل

 

هیولای به معنای عالم که عبارت از حامل قوه چیزی است را همگان قبول دارند مثلا نطفه حیوان حامل حیوان است و به آن حیوان تبدیل می شود بشرط عدم وجود آفت و مانع.

حال؛

     برخی بر این باور اند که حامل قوه همان هیولای اولی است مانند مشاء که جسم را مرکب از هیولای اولی و صورت جسمیه

     برخی دیگر مانند اشراقیون حامل قوه را همان صورت جسمیه می دانند زیرا ایشان را بسیط می دانند

     برخی دیگر مانند متکلمین حامل قوه را جواهر افراد و جوهر فرد و اجزای لایتجزی می دانند

     برخی مانند ذیمغراطیس حامل را اجزاء ریز و صغیر صَلِبه و سخت می دانند

اما به هر روی، همه هیولای عالم را همه قبول دارند و این هیولی شبیه همان هیولای عامی است که حکیم سبزورای اذعان بدان داشت که هر صورت طبیعی در عالم مثال هیولای صورت مثالی است و این قابلیت را دارد که به آن صورت مثالی باز گردد.

و خود صورت مثالی، هیولای صورت عقلی در عالم عقل است و قابلیت رجوع و عود به صورت عقلی را دارد. و در نتیجه که صورت مثالی هیولای صورت عقلی است هیولی متحد با صورت است بنابرین همین صورت طبیعی همان صورت مثالی در عالم مثال و در عالم عقل همان صورت عقلی می شود زیرا هیولی با صورت اتحاد دارد و تمام هیولی و کمال و معاد و مرجع آن همه صورت است زیرا صورت تمام و کمال هیولی و مرجع و مآل هیولی صورت است و قوام هیولی نیز به صورت است یعنی قوام و بقای صورت طبیعی به صورت مثالی و بقاء و کمال صورت مثالی هم به صورت عقلی است.


[1] . بنحو وحدت و بساطتت و بدون تمایز و کثرت.
[2] . در مانند 2 فصل آخر باب هشتم.
[3] . التجاوز عن العقولی الی الصور المثالیة.
[4] . یعنی مجرد شوند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo