< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عبارت دوم اثولوژیا و حشر معادن و عناصر

قال الفيلسوف الأعظم[1] : إن كل صورة طبيعية هي في ذلك العالم إلا أن هناك بنوع أفضل و أعلى و ذلك أنها هاهنا متعلقة بالهيولى و هي هناك بلا هيولى و كل صورة طبيعية هنا فهي صنم للصورة التي هناك الشبيهة بها فهناك سماء و أرض و هواء و نار و ماء- و إن كانت هناك هذه الصورة فلا محالة هناك نبات أيضا.

فإن قال قائل: إن كان في العالم الأعلى (عالم عقل) نبات فكيف هي هناك؟ و إن كانت ثمّةَ نار و أرض فكيف هما هناك فإنه لا يخلو من أن يكونا إما حيين أو ميتين؛

     فإن كانا ميتين مثل ما هاهنا فما الحاجة إليهما هناك

     و إن كانا حيين فكيف يحييان هناك.

قلنا: أما النبات فنقدر أن نقول: إنه هناك حي لأنه هاهنا أيضا حي و ذلك أن في النبات كلمة محمولة على حياة و إن كانت كلمة النبات الهيولاني حياة فهي إذن لا محالة نفسٌ ما أيضا فأحرى أن يكون في النبات الذي في العالم الأعلى و هو[2] النبات الأول إلا أنها فيه بنوع أعلى و أشرف انتهى كلامه.

و استفيد من كلامه في هذا الموضع و في غيره من المواضع؛ أن لهذا النبات الطبيعي صورتان آخرتان؛

     إحداهما موجودة في عالم النفوس أعني الصور المحسوسة بلا مادة

     و الأخرى و هي المراد بالنبات الأول

و سننقل[3] من كلامه ما يدلّ على أن لهذه الأرض و الماء و غيرهما من الصور الطبيعية كلمات نفسانية.

فقد ثبت و تحقق أن لصور هذه الأجسام الميتة هاهنا المقبورة في مقبرة الهيولى بعثا و حشرا في عالم و عودا إلى النشأة الثانية و منها إلى معاد النفوس و سنزيدك لهذا إيضاحا.

الدعوى الخامسة: في حشر الجماد و العناصر

يجب عليك أيها الحبيب الراغب- إلى إدراك هذه الغوامض و كشف هذه الخبايا (مستور) القاصرة عن دركها أذهان أكثر الحكماء و الكبار فضلا عن سائر النظار فكيف من دونهم من أسراء الوهم أن تستحضر في ذهنك القواعد الوجودية التي أكثرنا ذكرها في هذا الكتاب الذي فيه قرة أعين أولي الألباب فتذكر؛

أولا:

     أن للوجود في ذاته حقيقة واحدة بسيطة لا اختلاف فيها إلا بالتقدم و التأخر و الكمال و النقص

     و هي مع صفاتها الكمالية التي هي عين ذاتها من العلم و القدرة و الإرادة و غيرها موجودة في كل شي‌ء بحسبه

 

عبارت دوم اثولوژیا: تمام موجودات طبیعی از جمله نبات، صورتی مثالی در عالم مثال دارند که شبیه به همین موجودات طبیعی می باشد و این موجودات طبیعی مظهر آن وجودات مثالی در عالم مثال است بعد از وجود این ها در عالم عقل سخن می گوید در قالب سوال و جوابی

پرسش: اگر وجودات طبیعی از جمله نبات در عالم اعلی و عقل وجودی دارد آیا آن وجود زنده است یا مرده؟ حیات دارد یا ندارد؛

     میت است: در این صورت وجود موجود طبیعی مثل نبات در این عالم خود میت است دیگر نیازی به وجود دیگر در عالم عقل ندارد

     زنده است: این وجود جسم که در عالم طبیعت میت است چطور در عالم عقل حیات می یابد میت اینجا چگونه در عالم عقل حیات دارد

جواب: وجود نبات در عالم طبیعت حیات دارد اجسام از جمله نباتات که مورد بحث است، وجودشان در عالم طبیعت میت نیست و دارای نفس و روح می باشد لذا در عالم عقل که عالم اعلی است به طریق اولی باید حیات داشته و دارای نفس و روح باشد منتهی فلوطین از نبات در عالم عقل تعبیر به نبات اول می کند و نکته آن است که وجود جسم در عالم عقل به نوع اعلی و اشرف است یعنی به نحو بساطت و وحدت و عدم تمایز و جمعیت است نه این که نبات در عالم عقل به صورت کثرت در دنیا و عالم طبیعت مانند باغچه ای در مدرسه فیضیه باشد وجود نبات متناسب با عالم طبیعت است که با کثرت و تفصیل و تمایز است. وجود عقلی جامع وجود نبات است

بعد ملاصدار می گوید: از کلمات اثولوژیا در ادعای چهارم و یا در جاهای دیگر مثل ادعای پنجم که اجسام صورتی در عالم مثال دارند، استفاده می شود که موجودات طبیعی و اجسام 2 وجود دیگری هم در عالم مثال و عالم عقل دارند که عالم اعلی می باشد. از جمله نباتات که سخن در حشر گیاهان است نیز دو وجود در عالم مثال و در عالم افق اعلی دارد که عالم عقل است

حشر نبات در ابتدا به وجود مثالی آن است و از راه وجود مثالی به وجود عقلی آن حشر می یابد عقل هم محشور الی الله تعالی است و موجود مثالی با قیاس مساوات محشور الی الله می شود.

 

ادعای پنجم: حشر معادن (جمادات) و عناصر

در ابتدا اشاره به این می کند که حشر این موجودات داری صعوبت است همه موجودات اعم از طبیعی و غیر طبیعی حشر الی الله دارند این مباحث دشوار و سنگینی است که افکار حکما از رسیدن به این مباحث کوتاه است تا چه برسد به دیگر ناظرین و باحثین

برای تبین این مباحث و ادراک و فهم این ها توجه به مبانی حکمت متعالیه لازم است بعد از این مقدمه به حشر معادن و عناصر می پردازد و ابتدا 3 اصل را پی ریزی می کنند بعد از تمهید اصول سه گانه حشر معادن و عناصر را بحث می کند

اصل نخست: سریان صفات کمال در جمیع اشیاء

صفات کمال از قبیل علم و قدرت و اراده و عشق و اراده و حیات عمومیت و سریان در جمیع اشیاء دارد و هیچ جسمی را نمی توان یافت که خالی از یکی از صفات کمال باشد و برای اثبات سریان جمیع صفات کمال در جمیع موجودات توجه به دو مقدمه لازم است؛

    1. اوصاف کمال از سنخ وجود اند

    2. وجود حقیقت واحده بسیطه است

در نتیجه؛ هر وجودی داری همه اوصاف کمال هست و از هیچ صفت کمالی خالی نیست تا جایی که دامنه وجود کشیده شده دامنه همه صفات کمال هم کشیده شده است

نکته: وجود مشکک است و داری مراتب می باشد و همان طور که خود وجود ذو مراتب می باشد و به لحاظ شدت و ضعف و به جهت کمال و نقص متفاوت هستند به همان وزان اوصاف کمالی که در همه وجودات جاری است آن ها داری مراتب و داری شدت و ضعف می باشند. و در ذات احدیت و در عالم مجردات و در عالم طبیعت و ماده بیان می کند که این شدت و ضعف و کمال و نقص بیان می دارد که به چه صورت است.

مقدمه نخست:


[1] . کتاب اثولوژیا ص152 و 153.
[2] . نبات در عالم عقل نبات اول است نبات در عالم مثال نبات ثانی و نبات در عالم طبیعت نبات ثالث است.
[3] . در ادعای پنجم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo