< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حشر حیوانات در کلام ابن عربی

تنبيه:

اعلم؛ أن من الناس من زعم أن الأرواح الإنسية أيضا كالأرواح الجزئية[1] للحيوانات الدنية و النباتات تتحد بعد خراب أجسادها و شبهها بالمياه الواقعة في الكيزان (کوزه ها) و الجرّات (خمره ها) إذا انكسرت الأوعية و صارت هي متصلة واحدة و واصلة إلى الحوض العظيم.

و هذا زعم باطل و وهم فاسد و قياس تلك الأرواح بهذه الأرواح الجزئية السارية في الأجسام قياس مغالطي وهمي مبناه عدم الفرق بين الانقسام و التعدد الحاصل بسبب القوابل و بين الانفصال و التكثر الذي بسبب المبادي الذاتية

و ذلك[2] لأنه ذكر الشيخ العربي في الباب الثاني و ثلاثمائة من الفتوحات بقوله: اعلم أن الناس اختلفوا في هذه المسألة يعني في أرواح صور (اجسام) العالم هل هي موجودة؛

     عن الصور

     أو قبلها

     أو معها

و أن منزلة الأرواح‌ من صور العالم كمنزلة أرواح‌ صور أعضاء الإنسان الصغير كالقدرة روح اليد و السمع روح الأذن و البصر روح العين

و التحقيق في ذلك عندنا؛ أن الأرواح المدبرة للصور كانت موجودة في حضرة الإجمال غير مفصلة بأعيانها مفصلة عند الله في علمه فكانت في حضرة الإجمال كالحروف الموجودة بالقوة في المداد فلم يتميز لأنفسها و إن كانت متميزة عند الله مفصلة في حال إجمالها

فإذا كتب‌ القلم في اللوح ظهرت صور الحروف مفصلة بعد ما كانت مجملة في المداد[3] فقيل: هذا ألف و دال و جيم في البسائط و هي أرواح البسائط و قيل: هذا قام و هذا زيد و هذا خرج و هذا عمرو... و هي أرواح الأجسام المركبة[4] و لما سوى الله صور العالم أي عالم شاء و أراد ؛

     كان روح الكل كالقلم في اليمين‌ الكاتبة

     و الأرواح كالمداد في‌ القلم

     و الصور كمنازل الحروف في اللوح

فنفخ الروح في صور العالم‌ فظهرت الأرواح متميزة بصورها فقيل هذا زيد و هذا عمر و هذا فرس و هذا فيل و هذه حية... و كل ذي روح و ما ثَمَّ إلا ذو روح لكنه مدرك و غير مدرك

    1. فمن الناس من قال: إن الأرواح في أصل وجودها متولدة من مزاج الصور

    2. و من الناس من منع ذلك و لكل واحد وجه يستند إليه في ذلك

    3. و الطريق المثلى الوسطى‌ ما ذهبنا إليه و هو قوله تعالى‌: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»

 

تنبیه:

گمان برخی درباره حشر دسته دوم حیوانات به عنوان تنبیهی مطرح شده است: ارواح انسان ها هم مثل ارواح حیوانات دسته دوم که دنیه اند و مانند نباتات بعد از مرگ و خراب اجسادشان با هم اتحاد می یابند بدون این که امتیاز و شخصیتشان محفوظ بماند مانند آب هایی که داخل کوزه ها و ظرف های متعدد و متکثر است وقتی این ظروف بشکند و آب همه کوزه ها داخل حوض بزرگی ریخته شود

ملا صدرا می گوید: این گمان باطل و ناشی از یک وهم غلط و فاسد و یک قیاس مغالطه ای می باشد مراد از قیاس هم تمثیل منطقی است از جمله مبادی قیاس مغالطه قضایای وهمیات هستند با قیاس غلط ایشان به این گفتار قایل شده اند که امتیاز نفوس انسانی یا نفوس حیوانی دسته اول که به حد خیال بالفعل رسیده اند را به آب های کوزه های متعدد قیاس کرده و حکم کرده اند: همان طور که وقتی کوزه ها شکستند امتیاز بین آن آب ها از بین می رود و همه متحد می شود. کوزه ها به مثابه اجساد اند و آب ها هم به منزله نفوس آن ها است

این تشبیه غلط است زیرا سبب امتیاز آب های کوزه های گوناگون بیرونی است که همان کوزه ها است و غیر از آب است لکن امتیاز بین نفوس انسانی و حیوانات دسته اول سببش ذاتی و درونی و وجودی است امتیاز نفس انسانی از دیگری ذاتی و درونی است لذا هر یک وجود مجردی برای خودش شده که ممتاز از دیگری شده است و هر کدام برای خودش خیال بالفعلی می باشد.

ملاصدرا به عنوان شاهد و دلیل سخن خود متنی را از محیی الدین از فتوحات مکیه نقل می کند که در رد همین قیاس باطل می باشد؛

محیی الدین می گوید: مردم و علماء اختلاف در این کرده اند که ارواح اجسام (صور) عالم آیا موجود عن الاجسام اند یا موجود قبل از اجسام اند یا موجود مع الاجسام اند عبارت ایشان کلی است و همه موجودات را شامل می شود اما در مورد انسان؛ روح انسان؛

     موجود عن الجسم است؛ این رویکرد بنا بر نظریه جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است طبق نظریه ملا صدرا که نفس موجود عن الجسم می شود

     موجود قبل از اجسام است؛ این رویکرد بنا بر نظریه افلاطون که نفس را قدیم زمانی و موجود پیش از بدن می داند

     نفس موجود مع الاجسام؛ این رویکرد بنا بر نظریه مشاء که قایل به روحانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس است و نفس با جسم وجود پیدا می کند وقتی بدن در 4 ماهگی خلقتش تمام شد نفس به عنوان یک موجود مجرد از طرف حق تعالی ایجاد شده و به بدن تعلق می گیرد

عرفا بین عالم صغیر و کبیر تطبیقی قایل شده اند و در موارد گوناگون این تطبیق را انجام می دهند محیی الدین هم می گوید: ارواح اجسام عالم که دارای اختلاف در آن ها است نسبت به اجسام مانند نسبت قوای اعضای بدن به اعضای بدن است مثلا قوه ابصاری که در عضو چشم است یا سمعی که در گوش است یا قدرتی که در ید انسان است

تحقیق: بعد محیی الدین تحقیقی را بیان می کند که؛ این ارواح ابتدا به وجود اجمالی و جمعی و بسیط و واحد در مرتبه ذات احدیت موجود بودند و با مفاهیم و ماهیاتشان -که عرفا در اصطلاح به آن ها اعیان ثابته می گویند- به نحو تفصیل و ممتاز از هم در مرتبه ذات واحدیت برای ذات حق تعالی معلوم بودند و خدا به آن ها علم داشته است این وجه اجمالی است در ذات احدیت و در مرتبه ذات واحدیت با اعیان ثابته برای حق تعالی به نحو تفصیلی و ممتاز از یکدیگر برای حق تعالی معلوم بوده اند

تشبیه: محیی الدین یک تشبیه معقول به محسوسی انجام می دهد که مَثل این ارواح که به وجود جمعی در ذات موجود بودند مثل حروفی است که قبل از آن که این حروف به رشته تحریر در بیایند و نوشته شوند در قوه و نیروی مداد و مرکب سر قلم به وجود واحد جمعی موجود می باشند.

بعد محیی الدین می گوید:

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد    هزاران نقش بر لوح عدم زد

 

بعد خداوند قلم روح کلی که فرشته ای است با مداد و مرکب این ارواح در لوح صور و اجسام نگاشت یعنی کتابت تکوینی که به معنای ایجاد می باشد و این بعد از تسویه اجسام و به پایان رسیدن خلقت اجسام خدا با قلم روح کلی با وساطت فرشته روح مقدس این ها را ایجاد نمود مانند مرکب سر قلم که حروفی را بر صفحه کاغذ می نویسند که گاهی مقطعه است مثل ب ت ث ... و گاهی هم حروف مرکبه مانند اسماء و افعال است مثل (زید قام)

     حروف مقطعه مانند ارواح بسایط و اجسام بسیط اند

     حروف مرکبه به منزله ارواح مرکبات مانند نبات و حیوان و انسان است

سپس محیی الدین می گوید: به این ترتیب ارواح در اجسام دمیده شدند که خدا با قلم روح کلی مداد و مرکب ارواح را در لوح صور و اجسام نگاشت بدین ترتیب ارواح در صور و اجسام دمیده شدند و ارواح با صور و اجسام شان متمایز شدند یعنی یکی روح عنصر شد و یکی روح جماد و روح انسان و... شد ارواح حیوانات و انسان ها از هم امتیاز یافتند

و می افزاید: همه اجسام دارای روح اند به گفته ملای رومی؛

گر نبودی واقف از حق جان باد    فرق کی کردی میان قوم عاد

 

اما در مقایسه اجسام با یکدیگر برخی از این ارواح مدرک اند و برخی هم غیر مدرک اند زیرا ادراکی که انسان دارد حیوان ندارد و در قیاس به انسان حیوان و جماد غیر مدرک اند

و می افزاید: برخی معتقد اند که ارواح به نحو تکوّن یک موجود مادی از ماده و از اجسام و صوَر متولد می شوند بعضی ها این را قبول ندارند «هر یک دلیل آرند اثبات مدعا را» محیی الدین می گوید: طریق مُثلای وسطی نظریه ما است طریق امثل و اوسط که؛

الیمین والشمال مضله    و الجادة هی الطریق الوسطی

 

این که قرآن فرموده: «ثم انشأناه خلقات آخر» که نظر ما است یعنی روح با حرکت جوهری به عنوان یک موجود مجرد از همان جسم تولد می یابد با حرکت جوهری که در حرکت اتصال است بدون این که وقفه و انقطاعی پیدا شود یعنی جسم به تدریج با حرکت جوهری تکامل می یابد تا این که به موجود مجرد تبدیل می شود و به کمال تجرد نایل می شود این با اتصال و پیوستگی می باشد و گسستی ندارد.


[1] . مراد "جزئیه" در عرفان است یعنی سعه وجودی ندارد بلکه کمالاتش اندک و ضیق است.
[2] . دلیل بطان وهم.
[3] . به گفته مولوی؛از الف تا یاء است در قوه مداد    کاتبی کو تا نویسد صاد و ضادسیف و سکین و سنان و سلسله    خفته در آهن چو در هامون گله.
[4] . مرکبات مانند معادن و نبات و حیوان و انسان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo