< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حشر عمومی موجودات

فصل (13): في الإشارة[1] إلى حشر جميع الموجودات حتى الجماد و النبات إلى الله تعالى كما يدل عليه الآيات القرآنية

اعلم؛ أن الممكنات كما مر على طبقات‌؛

أوَّلها: المفارقات العقلية و هي صور علم الله

و ثانيها: هي الأرواح المدبرة تدبيرا كليا للأجرام العلوية و السفلية المتعلقة بها ضربا من التعلق.

و ثالثها: الأرواح المدبرة تدبيرا جزئيا و النفوس الخيالية المتعلقة بالأجسام السفلية البخارية و الدخانية أو النارية منها و ضرب من الجن و الشياطين.

و رابعها: هي النفوس النباتية.

و خامسها: الطبائع[2] السارية في الأجسام المنقسمة بانقسامها.

و سادسها: الأجسام الهيولوية و هي الغاية في الخسة و البعد عن المبدإ الأول.

و جميعها محشورة إليه تعالى و نحن بصدد إثبات هذا المطلب إجمالا و تفصيلا بتوفيق ربنا الأعلى.

فنقول:

     أما الوجه الإجمالي‌؛

فهو كما مرّ؛

    1. أنه تعالى لم يخلق شيئا إلا لغاية و ما من ممكن إلا و له فاعل و غاية و من الموجودات و هي المركبات ما له علل أربع الفاعل و الغاية و المادة و الصورة و لكل غاية غاية أخرى

    2. و لا يتسلسل إلى غير النهاية بل ينتهي إلى غاية أخيرة لا غاية لها كما أن لكل مبدإ مبدأ حتى ينتهي إلى مبدإ أول لا مبدأ له

    3. (در توضیح جابجا شده است)

    4. و قد ثبت بالبرهان أن بارئ الكل لا غاية في فعله سوى ذاته و أنه غاية الغايات كما أنه مبدأ المبادي

    5. و لا شك أن غاية الشي‌ء ما له أن يصل إليه‌ إلا لمانع خارجي- و كلُّ ما لا يمكن الوصول إليه لم يكن إطلاق الغاية عليه إلا بالمجاز فلم يكن غاية بالحقيقة و قد فرضناها غاية هذا خلف

    6. فثبت بما ذكرناه أن جميع الممكنات بحسب الطبائع و الغرائز طالبة إياه تعالى منساقة إليه متحركة نحوه انسياقا معنويا و حركة ذاتية و هذه الحركة و الرغبة لكونهما مرتكزين في ذاتها من الله لم تكونا هباء و عبثا و لا معطلا فلا محالة غايتها كائنة متحققة مترتبة عليها إلا لعائق قاصر

    7. و القسر لكونه خلاف الطبع لا يكون دائميا بل منقطع كما سبق بيانه فيزول القواسر و الموانع و لو بعد زمان طويل فتعود الأشياء كلها إلى غاياتها الأصلية

    1. و غاية الشي‌ء أشرف لا محالة من ذلك الشي‌ء فغاية كل جوهر هي أقوى جوهرية و أتم وجودا و أشرف مرتبة من ذلك الجوهر و هكذا ننقل الكلام إلى تلك الغاية حتى تنتهي إلى غاية أخيرة لا أشرف منها- و لا غاية بعدها دفعا للتسلسل و هي غاية الغايات و منتهى الحركات و الرغبات و مأوى العشاق الإلهيين و المشتاقين و ذوي الحاجات فالكل محشور إليه تعالى و هو المطلوب.

 

فصل 13: حشر عمومی

ملا صدرا در این فصل بحث حشر عمومی موجودات به سوی حق تعالی حتی جمادات و نباتات را مطرح می کنند برابر با مدلول آیات قرآنی که دلالت بر حشر همگانی موجودات دارد؛ «الیه یرجع الامر کله» امر موجودات رجوع به حق تعالی دارند و استثناء هم ندارد

ملا صدرا ابتدا طبقات و مراتب موجودات را به ترتیب از بالا به پایین ذکر می کند؛

    1. مفارقات عقلیه: و مجردات عقلی که حکماء به آنها عقول می گویند عقول مظاهر علم حق تعالی و صورت های علمی خدایند زیرا صورت همه موجودات مادون در مفارقات عقلیه وجود دارد اعم از؛

     عقول طولیه:

     عقول عرضیه:

    2. نفوس ناطقه کلیه: که تدبیر کلی اجسام را عهده دار هستند یعنی اجسامی که به آنها تعلق دارند که آن اجسام؛

     اجرام علوی: اجرام فلکی که قدما برای آنها نفوس ناطقه قایل بودند

     اجسام زمینی: بدن انسان ها است

    3. نفوس جزئیه: تدبیر اجسام جزئی را که بدان ها تعلق دارند را عهده دار می باشند اعم از؛

     اجسام انسان ها: البته؛

     نفس اول به روح بخاری و لطیف در مغز سر انسان ها تعلق می گیرد و بعد به نفس انسان

     و یا ابتدا تعلق به اجرام دخانی و ناری دارند چنانچه در جن و شیاطین این گونه است که از دخان و آتش تشکیل شده است و نفس جزئی این ها تعلق به دخان و نار دارد

     اجسام حیوانات

    4. صور نوعیه نباتی یا نفوس نباتی

    5. صور نوعیه جمادات و عناصر: که اعم از؛

     معدنیه

     عنصریه

    6. صور جسمیه و هیولی: که تعبیر به اجسام هیولویه می کنند و همان هیولای اولی می باشد و در پایین ترین و ضعیف ترین طبقات قرار دارند

مدعا این است که همه این طبقات حشر الی الله دارند و ملا صدرا برای اثبات این ادعا یک بیان کلی و اجمالی دارند و یک بیان تفصیلی برایی تک تک هر کدام از طبقات را ارایه می دهد؛

بیان اجمالی و کلی: برای اثبات این منظور لازم است 7 مطلب خاطر نشان نشود؛

مطلب نخست: هر ممکن الوجودی دو علت دارد که به آنها علل وجودی یا علل خارجی می گویند؛

    1. علت فاعلی

    2. علت غایی

برخی از ممکنات که مادیات اند افزون بر این دو علت دو علت دیگر به عنوان علل قوام یا علل داخلی نیز دارند؛

    1. علت مادی

    2. علت صوری

مطلب دوم: علت غایی خود از زمره ممکنات است مثلا غایت جماد نبات است و نبات خود از ممکنات است و غیات نبات هم حیوان است که خود ممکن است و برای این که تسلسل لازم نیاید باید سلسله این غایات به غایت اخیر و غایة الغیاتی که حق تعالی است منتهی گردد

مطلب سوم: غایت باید اشرف و کامل تر از ذی الغایة باشد والّا غایت نیست زیرا غایت شیئ کمال شیئ است و از آن روی که سلسله غایات به حق تعالی ختم می شود وجود حق شریف ترین و با کمال ترین این غیات است

مطلب چهارم: به نظر حکما و عرفا فعل حق تعالی معلل غرضی ورای ذات خود نیست و این غرض نفی شده از فعل حق از نظر ایشان غیر حق و ذات حق می باشد برخلاف اشاعره

این که فعل خدا غرضی ورای ذات ندارد از این روی است که موجودی بالاتر و کاملتر از خدا نیست تا غایت فعل خدا باشد

با توجه به این مطلب وجود حق تعالی غایت اخیر و غایة الغایات همه موجودات می باشد.

مطلب پنجم: غایت شیئ آن است که وصول به آن بیابد و به آن وصل شود والا غایت آن شیئ نخواهد بود و اگر هم اطلاق غایت به آن شود مجاز است نه حقیقت این وصول هم باید به نحو تحول و صیرورت باشد « الا الی الله تصیر الأمور» شیئ باید متحول و منقلب به غایت شود؛ «الیه تُقلبون» و «لا ضیر لنا انا الی ربنا لمُنقلبون» صیرورت به معنی شدن است یعنی شیئ به غایت متحول شود که از این مطلب تعبیر به "فناء" و گاهی به "حشر و جزاء" می شود

مطلب ششم: بر پایه حرکت جوهری ذات همه موجودات مادی و اجسام – مراد از ذات در اینجا وجودات است نه ماهیات زیرا حرکت جوهری اگر حرکت را به ماهیت اسناد می دهند از باب قاعده؛ «حکم احد المتحدین یسری الی الاخر» می باشد والا جوهر و ذات اجسام در اینجا مراد وجودشان است- چه اجسام فلکی یا عنصری باشد یا صورت جسمیه یا هیولای اولی باشد همه یکپارچه حرکت و نا آرامی است

یکی از 6 چیزی که در حرکت لازم است مقصد و غایت است به گفته حکیم سبزواری؛

دعت مقولةً و علتین    و الوقت ثم المتقابلین

 

در حرکت 6 چیز مورد نیاز است:

    1. مقوله ای که حرکت در آن واقع می شود مثل جوهر در حرکت جوهری

    2. علت فاعلی یا محرک

    3. علت قابلی یا متحرک

    4. زمانی که حرکت در آن واقع شود

    5. مبدأ

    6. مقصد یا غایت

حرکت جوهری که سراسر وجودات عالم اجسام را فرا گرفته است باید مقصد و غایتی داشته باشد و باید این اجسام وصول به آن غایت بیابند که وصول هم باید به نحو صیرورت و تحول باشد وغایت اخیرشان هم باید اشرف موجودات یعنی حق تعالی باشد مگر این که عایق و مانعی و قاسری سد راه حرکت جوهری وجودات اجسام قرار بگیرد و مانع رسیدن به غایت آن موجود شود.

مطلب هفتم: قسر دایمی و اکثری محال است حکیم سبزواری می گوید:

و القسر لا یکون دایما کما    لم یک بالاکثر فلینحسما (إی؛ فلیرتفعا)

اذ مقتضی الحکمة و العنایة    ایصال کل ممکن لغایة

 

قسر دایمی و اکثری خلاف حکمت حق و خلاف احکام در فعل حق تعالی و علم عنایی خدا است که علم به نظام احسن وجود می باشد.

نتیجه 7 مطلب فوق: هر ممکنی غایت دارد و تعطیل و بی غایتی در وجود نیست و خود غایت از ممکنات است و غایتی دارد تا به غایت نهایی که حق تعالی است می رسد و این غایة الغایات اشرف موجودات است که فعل خدا هم غرضی جز ذات خود ندارد زیرا موجودی بالاتر از خدا نیست لذا ذاتش غایت همه غایات است و شیئ باید وصول به غایت به نحو تحول وصیرورت با عنوان فنا یا حشر و جزاء بیابد که ذات همه موجودات عالم اجسام بنا بر حرکت جوهری، نهاد نا آرامی دارد و ذاتشان بی قراری است و تا مانع و قاسری نباشد رو به سوی غایت در حرکت اند و از آن جا که قسر دایمی و اکثری نیست بنابرین همه موجودات از عقول تا هیولای اولی همه طالب و مشتاق حق تعالی هستند و مقصد همه آنها ذات و وجود حق تعالی است که حکیم سبزورای در آغاز منظومه حکمت گفته؛

یا واهب العقل لک المحامد    الی جنابک انتهی المقاصد

در طلب هر که به سر می بری    آن طلب اوست اگر بنگری

همه هستند سرگردان چو پرگار    پدید آرنده خود را طلبکار


[1] . ملا صدرا یک رساله حشر موجودات هم دارد.
[2] . همان صور نوعیه که مادی اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo