< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراتب عوالم وحشر

تذكرة فيها تبصرة:

اعلم؛ أيها السالك إلى الله تعالى و الراغب في دار كرامته أن هذه الأمور الجسمانية و الصور المادية جعلها الله كلها مثالات‌ دالّات على الأمور الروحانية القدرية كما أنها مثالات دالات على الأمور الرحمانية القضائية التي هي عالم الجبروت و حضرة الربوبية؛

     دلالة المعلول على العلة

     و ذي الغاية على الغاية

     و دلالة الناقص على كماله

     و الصورة على حقيقتها و معناها

لأن العوالم كما علمت متطابقة متحاذية حذو النعل بالنعل و جميعا منازل و مراحل إلى الله تعالى- و هي[1] أيضا صورة[2] الأسماء الإلهية فإن الأسماء على كثرتها و تفصيلها باعتبار مفهوماتها لا باعتبار حقيقتها و وجودها الذي هو أحدي محض لا اختلاف فيه أصلا كما سبق[3] بيانه- فهي إنما تنزلت؛

     أولا[4] إلى عالم العقول المقدسة و الأنوار المجردة الإلهية و العلوم التفصيلية الإلهية

     ثم تنزلت إلى عالم الصور النفسانية (مثالیه) و المثل المقدارية

     ثم إلى عالم الصور المادية و هي ذوات الجهات و الأوضاع المكانية

فكما أن النزول و الصدور من المبدإ الأعلى على هذا المنوال بهذا الترتيب فكذلك الرجوع و الحشر إليه و الورود عليه لابدُّ أن يكون بتلك الدرج و المراقي على عكس الترتيب النزولى.

 

در توضیح تذکره لازم است چند نکته را خاطر نشان سازیم؛

نکته نخست: ابن عربی؛

     به موجودات مثالی و عالم مثال را امور روحانیه قدریه اطلاق می کند

     وبه موجودات عالم عقل امور رحمانی قضایی وهمین طور حضرت ربوبی می گوید

از این روی که؛

امور روحانی از موجودات عالم مثال ومجرد غیر تام هستند یعنی تجرد تام ندارند و فقط از ماده تجرد دارد ونه عوارض ماده

امور قدری گفته می شود از این روی که عالم مثال عالم ومرتبه قدر است بجهت تقدُّر و مقداری که موجودات مثالی دارد ووجود هنگام نزول و تنزل به نحو تجلی در مرتبه عالم مثال تقدُّر ومقدار پیدا می کند و جزئی می شود وبه همین خاطر به این عالم مرتبه قدر اطلاق می شود

اما به موجودات عقلی که رحمانی وقضایی می گویند از این باب است که موجودات عالم عقل برخلاف موجودات مثالی تشکل و تقدُّر ندارند لذا احکام سوائیت در آنها مغلوب است یعنی موجودات مثالی از ماسوای الله محسوب می شوند اما موجودات عقلی به واسطه تجرد تامی که از ماده و شکل مقدار دارند لذا احکام ماسوی در ایشان مغلوب است ملاصدرا هم آنها از زمره عالم به حساب نمی آورد به صقع و مرتبه ربوبی ملحق می کند ولذا به آنها حضرت ربوبی می گویند.

وامور قضایی از جهت کلیتی است که این موجودات دارا هستند زیرا قضا یعنی حکم کلی و در اینجا حکم تکوینی کلی مراد است لذا تجرد تام دارند ومجرد از ماده و مقدار و شکل هستند وقضا هم مرتبه حکم کلی است یعنی وجود هنگامی که از ذات به واسطه اسماء وصفات تنزل به نحو تجلی می یابد در عالم عقل کلیت دارد و در مرتبه مثال تشکل و تنزل وجزئیت وتقدُّر می یابد

نکته دوم: طبق مطلبی که در تذکره گفته شد که موجودات مادی مثال و مظهر موجودات مثالی و آن مثال و مظهر موجودات عقلی و عقلی ها هم مثال و مظهر اسماء و صفات الهی می باشند، بر این مبنا هر مرتبه پایین تری دلالت بر مرتبه بالاتر می کند و انسان را به مرتبه بالاتر رهنمون می شود

برگ درختان سبز در نظر هوشیار    هر ورقش فتری است معرفت کردگار

 

البته با وسایطی که هست انسان را دلالت به موجودات مثالی و بعد به موجودات عقلی و بعد به اسماء و صفات وکمالات الهی می رساند روایتی از امام رضا ع حکیم سبزواری در منظومه حکمت می آورد که؛ «کُلُّ ما هناک لا یعرف الا بما ههنا» یعنی موجودات مرتبه بالاتر معلوم نمی شوند مگر به وسیله موجودات عالم طبیعت که راه شناخت عوالم بالا وموجودات برتر همین موجودات پایین تر یعنی عالم ماده و طبیعت است زیرا اینها مثال و مظهر عوام بالاتر اند و دلیل و راهنمای موجودات عالم برتر هستند ودلات هم از نوع دلالت ذی الغایة بر غایه و دلالت ناقص بر کامل ودلالت صورت بر حقیقت و معنا می باشد. زیرا غایت وهدف موجود مادی موجودات مجرد و عقلی هستند تا با حرکت جوهری موجودات غیر انسان از کانال وجود انسان وانسان خودش با حرکت جوهری وجودش به بار و ثمری بنشیند تا به مرتبه تجرد برسد ابتدا تجرد مثالی وبعد عقلی تا به فنای در مرتبه اسماء و صفات الهی برسد که به آن "حضرت الهیة" می گویند موجودات مادی ناقص وموجودات مجرد به کمال رسیده موجودات مادی اند این ها صورت و ظاهر اند و عقلی ها معنا و حقیقت واصل هستند

نکته سوم: قبل تر هم در اسفار اربعه عقلیه گذشته است که ملاصدرا به عقول وموجودات عقلی علوم تفصیلیه الهیه گفته می شود یعنی موجود عقلی علم تفصیلی خداوند است از این روی که صور موجودات طبیعیه ومادی در موجود عقلی متحقق ومنتقش است زیرا موجود عقلی جامع موجود مادی هستند لذا حضور موجود عقلی در پیشگاه ذات و حق تعالی حضور صور موجودات مادی به تفصیل حضور این ها هم هست ووجود مجرد علم به موجودات مادی دارد و جامع آنها می باشد.

یک رویکرد در بین اقوالی که در علم حق تعالی به ماسوی در بحث علم گذشته است این بود که؛ حق تعالی علم ذات به ذات او علم اجمالی به خود و علم تفصیلی به عقل اول است که این درست نیست اما علم ذات به عقل اول که تفصیلی است خدا از راه عقل اول علم تفصیلی به غیر آن هم دارد

نکته چهارم: تفاوت بین قوس نزول و صعود در این است که؛ وجود در قوس نزول از مرتبه ای به مرتبه دیگر منتقل نمی شود ومرتبه بالا را رها نمی کند تا به مرتبه پایین تر برسد بلکه با حفظ مرتبه بالاتر تجلی و ظهور در مرتبه پایین تر می یابد اما در قوس صعود موجود مرتبه پایین تر به مرتبه بالاتر انتقال می یابد وبا حفظ مرتبه پایین به بالاتر نمی رسد

حاشیه ای از علامه طباطبایی این مطلب را خاطر نشان کرده است که تنزل به نحو تجلی وتشؤن است نه به نحو تجافی زیرا در قوس نزول علت که مرتبه بالاتر است معلول را که در مرتبه پایین تر است به نحو تجلی افاضه می کند اما در قوس صعود افاضه موجود مجرد در مرتبه بالاتر نمی کند بلکه ذات متبدل به مرتبه بالاتر می شود.

 

فصل 11: حشر های کثیر وبی پایان انسان

ملاصدرا این فصل در معاد را به عنوان تتمه تذکره قبلی قرار داده است زیرا مطلب این فصل تعقیب مطلب تذکره می باشد ودر اینجا بحثی می کند که برای انسان حشرهای کثیر غیر قابل احساس دارد در فصل قبل گفت: نفس انسان انحاء کثیره ای از حشر دارد

فرق بحث دو فصل در این است که؛ در فصل قبلی ملاصدرا حشر های کلی را بیان کردند یعنی بطور کلی اقسام حشری برای انسان قبل از ورود به دنیا وقسامی کلی دیگری در دنیا و اقسام کلی دیگری هم از حشر برای انسان بعد از انتقال از دنیا بیان شد اما در این فصل بحث در مراتب این اقسام کلی حشر می باشد یعنی انسان حشر هایی در این میان دارد مثلا در دنیا بین مرتبه جمادی که نباتی که معدنی است خود به صورت تشکیکی مراتبی از حشر را دارد واندک اندک بنا بر حرکت جوهری در هر لحظه و نفسی فاصله بین جمادی و نباتی را طی می کند واز مرتبه جمادی مرتب دور شده به مرتبه نباتی نزدیک می شود

وقتی بحث قبلی حشر در مراتب کلی و ودر این فصل بحث در مراتب جزئی است در نتیجه مراتب حشر کلی متناهی ومحدود می شود زیرا اقسام کلی محدود اند اما مراتب حشر جزئی غیر متناهی و غیر قابل احصاء می باشد که به لحاظ تعدد افراد است والا مراتب بالفعل بین جمادی و نباتی خود متناهی است وقتی که فعلیت بیابد متناهی می شود هر جسمی در این حرکت جوهری برای خود خط سیری باز می کند ولذا این افراد جزئی در سیر غیر قابل احصاء خواهد شد.


[1] . امور رحمانی قضائی.
[2] . صورت چندین معنا دارد که اینجا مراد مظهر می باشد.
[3] . در جلد 6.
[4] . ز عشقت سرفرازان کامیابند    که خور اول به کُهساران بر آیداول در عالم عقل تجلی می کند وبعد به مراتب پایین تر می رسد مانند خورشید که اول بر قله کوه می تابد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo