< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه سخن ابن عربی در حشر ها و صورت پذیری نفس انسان

و لو تفطنت لعرفت‌ أنك الآن كذلك[1] تحشر في كل نفَس في صورة الحال التي أنت عليها[2] و لكن يحجبك عن ذلك رؤيتك المعهودة و إن كنت تحسّ بانتقالك في أحوالك التي عنها تنصرف في ظاهرك و باطنك، و لكن لا تعلم أنها صورة لروحك تدخل فيها في كل آن و تحشر فيها و يبصرها العارفون صورا صحيحة ثابتة ظاهرة العين (أی؛ الوجود)، فالعارف يقدم قيامته في موطن التكليف الذي يئول إليها جميع الناس فيزن على نفسه أعماله و يحاسب نفسه هاهنا قبل الانتقال (به قیامت) كما حرص الشرع عليه فقال حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا.

و لنا فيه مشهد (کشف) عظيم عايناه و انتفعنا بهذه المحاسبة انتهت عبارته.

‌و إنما نقلنا بطوله؛

     لما فيها من الفوائد النفيسة

     و للاتفاق في كثير من وجوه الحشر المذكورة فيها لما ذكرناه

و إن وقعت المخالفة في البعض[3] لأن من عادة الصوفية الاقتصار على مجرد الذوق و الوجدان فيما حكموه عليه و أما نحن فلا نعتمد كل الاعتماد[4] على ما لا برهان عليه قطعيا و لا نذكره في كتبنا الحكمية.‌

 

ملاصدرا در فصل 10 گفت: برای نفس انسانی انحاء کثیره ای از حشر است برخی قبل از حدوث بدن طبیعی و برخی هم بعد از حدوث بدن طبیعی ومؤیدی از محیی الدین از فتوحات مکیه بر این مطلب بیان کردند. در ادامه نقل سخن ابن عربی می افزاید: نفس انسان هیچگاه بدون صورت و بدن نمی باشد وهمواره از صورتی به صورت دیگر منتقل می شود که به ترتیب عبارتند از؛

    1. صورت ذریه: در عالم ذر وموطن میثاق

    2. صورت دنیویه: جنین تا 4 ماهگی که خلقت تمام می شود تا زمان مرگ

    3. صورت برزخی: از مرگ تا زمان سؤال

    4. صورت دنیوی: در هنگام سؤال

    5. صورت دنیوی در قیامت: اگر سؤالی از وی باقی مانده باشد

    6. صورت متناسب با بهشت و جهنم: در بهشت و دوزخ

    7. صورت الهیه: برای بهشتیانی که به لقاء الله دعوت می شوند

    8. صورت بهشتی: در بازگشت از دیدار خدا به بهشت وجایگاه خودشان

    9. صورت پذیری های در بازار صورت هایی بهشتی

لذا نفس با صورت های گوناگونی حشر و نشر دارد واین از مغز ها ولباب ومطالب ژرف معارف الهی بوده ومعرفت سطحی نیست در ادامه این ادعا را محیی الدین توضیح می دهد که؛ اگر کسی به این مطلب متفطن شود و آن را به خوبی در یابد می فهمد که در هر نفَسی نفس انسان به صورت حالتی که آن حالت پیدا می کند به آن صورت محشور می شود وبدان منتقل می شود هر حالی که انسان که در هر لحظه ای دارد نفس انسان به صورت همان حالت غالب بر او در می آید و به آن منتقل می شود چه حالت خوشی باشد یا ناخوش

این مطلب مهمی است وابن عربی می گوید: این صورت را انسان های معمولی نمی توانند ببینند زیرا مانع رؤیت وکشف این صورت رؤیت معهود و متعاهد انسان است ملای رومی گوید:

این دهان بستی دهانی باز شد    وآن خورنده لقمه های راز شد

 

درباره رؤیت ودیگر حواس انسان هم چنین می شود به قول کلیم کاشانی؛

بی دیده گر نتوان راه رفت پس چرا     چشم از جهان چو بستی از آن می توان گذشت

 

این چشم باید بسته شود تا چشم جان وبصیرتش باز گردد هر دو با هم نمی شود «الدنیا والآخرة کالمشرق و المغرب فإذا قرُبتَ عن احدهما بعُدت عن الآخر» این که کسی هر دو جانب را داشته باشد کار دشواری است واز عهده هر کسی بر نمی آید این همچون پیامبر اکرم ص می خواهد که فرمود: «أنا ذو العینین» که مظهر «لا یشغله شأن عن شأن» است البته نگاه ایشان به دنیا هم با نگاه ما متفاوت است اگر کسی بخواهد به رؤیت باطن نایل شود باید رؤیت ظاهری را سد کند و باید نفس را از این سو رها و آزاد سازد تا راه نفس بدان سو باز شود

چشم دل باز کن که جان بینی    آنچه نادیدنی است آن بینی

 

این رؤیت مادی و جسمانی و دنیوی مانع درک و دیدن نشانه های آخرت وصورت های حقیقی می باشد

ابن عربی می افزاید: انسان های عادی تغییر احوال ظاهری و باطنی را احساس می کنند احوال انسان در ظاهر و باطن غیر می کند نوزاد به طفل و کودک ونوجوان بدل می شود زیبا و زشت می شوند وهمین طور حالات باطنی انسان ها هم ثابت نیست شادی و ناخوشی و قبض و بسط و گرفتگی و... را همه می فهمند اما فارق بین فرد عامی و عارف این است که عارف می فهمد این حالات متغیر ظاهری و باطنی هویت ساز و شخصیت ساز انسان است یعنی حقیقت انسان با همین حالات متغیر ظاهری ساخته می شود وشاکله می گیرد ابن عربی هم در درس قبل گفت: هر حالتی که نفس دارد با صورت همان حالت محشور می باشد عارف این را می فهمد و ما درک نمی کنیم. لذا عارف قیامت وحسابرسی خود را جلو می اندازد برخلاف بقیه که قیامت را برای حسابرسی گذاشته اند اما شخص عارف که این نکته را می یابد که حالات متغیر هویت وشخصیت انسان و سرنوشت او را به لحاظ سعادت وشقاوت رقم می زند وعارف این را می داند قیامت خود را جلو انداخته به حکم شرع که؛ «حاسبوا قبل أن تحاسبوا» عمل می کند «لیس منا مَن لم یحاسب نفسه کل یومٍ مرةً» شیعه هر روز باید از خود حساب بکشد منتظر قیامت نماند حکیم سبزواری در مقصد 7 در شطر اخلاق شرح منظومه حکمت می گوید: 4 مقام اخلاقی وجود دارد به ترتیب؛

    1. مشارطه: در بامداد با خود شرط کند که معصیت خدا را در روز نکند

    2. مراقبه: در طول روز مراقب باشد که نفس سرکشی نکند

    3. محاسبه: در لحظه خواب از خود حساب بکشد

    4. معاتبه: اگر گناهی مرتکب شده خود را سرزنش کند

صونک عن زلاتک المراقبة    وحزوها طاعتک المحاسبة

إن زدت طاعة فزن بنعمه    ترجع کلیلا واثقا بکرمه

بل هی منها أنها بمُنّته    فلله المنّة فی هدایته

کم من محاسبٍ مضیف خاطرا    فی لیله تدارک التعسرا

 

سنجیدن طاعات با لغزش ها واین که کدام کفه می چربد محاسبه است اگر طاعت افزون بود نباید گرفتار غرور شود بلکه با نعمت های الهی که؛ «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً» مقایسه کند که غرق در نعمت های خداوند است و در این صورت انسان وا مانده می شود باز می گردد از این رویکه نتوانسته نعمتهای الهی را بشمرد در این حال به کرم خدا امید دارد نه به عمل خود بلکه خود طاعت از نعمت های خداوند است زیرا استطاعت بر طاعت از منت های الهی و از جانب اوست خدا طلبکار است که توفیق هدایت و نعمت طاعت داده است « يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لاَّ تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (17)»

بالاتر از محاسبه اعمال محاسبه خطورات ذهنی است زیرا 4 قسم خواطر وجود دارد؛

    1. ربانی

    2. ملکی یا الهام

    3. نفسانی: انسان را به حظوظ ولذات حلال دعوت می کند

    4. شیطانی: انسان را به بهره ها وخوشی های حرام می خواند

ابن عربی گوید: در این زمینه کشف عظیمی دارم و فایده های عظیمی از این محاسبه و حشر انسان از صورت مستولی بجهت حالات نفس برده ایم

ملاصدرا بعد از نقل عبارت طولانی ابن عربی که مفید برای معرفت نفس است وقسمت زیادی هم موافق با بحث ملاصدرا است که انسان حشر های زیادی دارد ملاصدرا در بخش هایی موافق با ابن عربی است اما در جاهایی که ابن عربی به اقتضای حنبلی بودن به ظواهر سطحی اخبار اعتماد بیش از حد کرده با ایشان مخالف است مانند؛

     حشر نفس به صورت ذره در عالم ذر

     اگر سوالی در قیامت باقی مانده باشد نفس به بدن دنیوی باز می گردد وبه صورت نفس دنیوی حشر می یابد

راز مخالفت این است که عرفا تابع مشهودات ومکاشفات خود هستند ولی ملاصدرا به برهان نظر می کند وبه دلیل اعتماد دارد حتی در اخر تمهید القواعد میزان کشف را عقل ومنطق معرفی شده است مانند کتاب و سنت که معیار کشف صحیحی می باشند.

تذکرة فیها تبصرة:

ملا صدرا در اینجا مطلبی عرفانی درباره تطابق عوالم را خاطر نشان می سازد یعنی در عوالم طولی هر عالم ومرتبه پایین تر مثال و مظهر برای مرتبه بالاتر است وعوالم متطابق اند یعنی؛

     هر موجودی که در عالم بالا تحقق دارد در مرتبه پایین ظهور می یابد

     و هر موجودی که در عالم پایین ظهور می یابد حقیقتش در عالم بالا است ومثال و مظهری از آن است

بنابر تطابق عوالم؛

     عالم ماده و اجسام وموجودات آن مثال ها ومظاهری از موجودات مثالی هستند

     موجودات مثالی خود مظاهر موجودات عقلی اند

     موجودات عقلی مظاهر و مثال های اسماء صفات الهی اند

هر آن چیزی که در عالم عیان است    چو عکسی ز آفتاب آن جهان است

 

البته مظاهر اسماء الهی تغایر مصداقی با هم وبا ذات حق تعالی ندارند بلکه فقط اختلاف مفهومی دارند برخلاف عالم عقل ومثال وطبیعت که تغایر مصداقی در موردشان با ذات وبا هم اعتبار می شود لذا در یک تقسیم بندی کلی در عرفان مراتب وجود به دو قسم است؛

     مراتب ذات: که خود 3 مرتبه دارد؛

    1. مرتبه غیب الغیوب یا هویت غیبیه

    2. مرتبه احدیت

    3. مرتبه واحدیت: موجودات این مرتبه عبارت اند از؛

     اسماء وصفات

     اعیان ثابته

     استعدادات آنها

که تغایر این ها با ذات وبا خودشان مفهومی است نه مصداقی

     مراتب خارج از ذات: تغایر این موجودات با ذات وبا یکدیگر مصداقی است

اسماء و صفات؛

     اولا تنزل به نحو تجلی وظهور در مرتبه عقل می یابند

     و ثانیا به واسطه موجودات مرتبه عقل در مرتبه مثال

     و ثالثا به واسطه موجودات مثالی در موجودات مادی تنزل به نحو تجلی و ظهور در قوس نزول پیدا کرده و این مراتب تحقق ووجود می یابد

خلق را چون آب دان صاف و زلال    و اندر آن تابان صفات ذو الجلال

 

رجوع الی الله هم باید با همین مدارج باشد قوس صعود هم بر عکس ترتیب در قوس نزول است وارتقاء و ترقی الی الله با طی همین مدارج از عالم طبیعت به مثال و بعد به عالم عقل واعیان ثابته تا اسماء وصفات خواد بود.


[1] . نفس از صورتی به صورت دیگر منتقل می شود ومدام حشر به صورت های متناسب در هر لحظه دارد.
[2] . چون گرسنه می شوی سگ می شوی    تند و بد پیوندو بد رگ می شوی.
[3] . مخالفت در عالم ذر وسؤال و در مورد قیامت داشتند.
[4] . پس بعض اعتماد را دارند زیرا یکی از پایه های حکمت متعالیه کشف است اما کشف تنها کافی نیست همراهی عقل و قرآن لازم است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo