< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زهد حقیقی وانواع حشر نفس

و ليُعلَم؛ أن الزهد الحقيقي و النية الخالصة عن شوب الأغراض النفسانية لا يمكن أن يتيسر إلا للطائفة الأخيرة و هم العرفاء الكاملون دون الجهال الناسكين‌ مع أن الغرض الأصلي من النسك هو تخليص القلب عن الشواغل و التوجه التام إلى المبدإ الأصلي- و الاشتياق إلى رضوان الله تعالى و ليت شعري كيف يشتاق و يتوجه نحو المبدإ الأول و دار كرامته من لا يعرفهما و لا يتصورهما؟

فإن قلت: فيلزم الدور مما ذكرتَ؛

     لأن الاشتياق و السلوك إليه تعالى يتوقف على العلم به

     و العلم به يتوقف على السلوك نحوه و الاشتياق نحوه لأن العلم هو الغاية القصوى

قلت: نعم العلم هو الأول و الآخر و المبدأ و المنتهى و لكن لا يلزم الدور المستحيل لتفاوت مراتب العلم بالقوة و الضعف؛

     فالذي هو مبدأ أصل العمل نحو من العلم الحاصل بالتصديق الظني أو الاعتقاد التقليدي لساكن النفس[1] فإن ذلك مما يصلح لأن يصير مبدأ لعمل الخير

     والذي هو الغاية القصوى للعمل و السلوك على الصراط المستقيم هو نحو آخر من العلم و هو المشاهدة الحضورية و الاتصال العلمي المسمى بالفناء في التوحيد عند الصوفية.

فصل (10): انحاء الحشر

في أن للنفس الإنسانية أنحاء كثيرة من الحشر؛

     بعضها قبل حدوث هذا البدن الطبيعي

     و بعضها بعده‌

قد سبق[2] أن للنفس الإنسانية كينونة سابقة على هذا الكون النفساني كما دلت عليه الأحاديث[3] النبوية من طريق أهل بيته ع و ذهب إليه (کینونت سابقه) أفلاطون كما هو المشهور- و من قدح على مذهبه من أتباع المشائيين بما هو مذكور في الكتب المشهورة لم يعرف مذهبه و زعم أن مراده أن النفس من حيث نفسيتها و نحو وجودها النفسي متقدمة على هذا البدن ليلزم؛

     إما التناسخ

     و إما وحدة النفوس

     و إما تكثر أفراد نوع واحد من غير عوارض مخصصة خارجية و مادة متخصصة بها حاملة لها

و قد مرّت الإشارة إلى أن مقصوده ليس كما زعموه بل الحق أن للنفس قبل صيرورتها نفسا ناطقة أنحاء أخرى من الكون؛

     بعضها في هذه النشأة الدنيوية

     و بعضها قبل هذه النشأة

     و بعضها بعد هذه النشأة-

أما التي في هذه النشأة؛

     فبعضها حيوانية

     و بعضها طبيعية؛

     نباتية

     و غير نباتية

و الانتقالات التي تقع من بعضها إلى بعض لا تكون إلا بحركة و زمان و مادة مستحيلة كائنة فاسدة

و أما التي قبل هذه النشأة؛

     فبعضها مثالية (عالم ذر)

     و بعضها عقلية

     و بعضها قضائية إلهية (علم ربوبی و اعیان ثابته)

و الانتقالات الواقعة هناك- على سبيل النزول الوجودي بالإفاضة و الإبداع من غير زمان و حركة

و أما التي بعدها؛

     فبعضها حيوانية حسية (حس برزخی و أخروی)

     و بعضها نفسانية خيالية

     و بعضها عقلية قدسية

فظهر لمن تدبر و تأمل فيما ذكرناه سابقا و لاحقا بالنهج البرهاني أن للإنسان أنواعا من الحشر.

 

ملاصدرا در پایان فصل 9 می فرماید: زهد حقیقی این است که دلمشغولی انسان فقط به حق تعالی باشد جز خداوند باطن و قلب او را به خود مشغول نکند حتی در عبادت توجه به نعمت های بهشتی ورهایی از عذاب دوزخ هم نداشته باشد زبان حالش این باشد که؛

دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم    سودا چنان خوش است که یکجا کند کسی

حتی اگر نعمت های بهشتی نبود آتش ودوزخی هم نبود باز هم عبادت خدا را دوست بدارند وانجام دهند کما این که حضرت علی ع فرمود: «ما عبدتک خوفا لنارک ولا طمعا لجنتک بل وجدتُک اهلا للعبادة فعبدتُک» عبادت نه برای ترس از آتش است و نه برای طمع در بهشت بلکه برای خود خداوند است که در مناجات خمسه عشر آمده؛ «یا نعیمی وجنتی»

بهشت من روی دلبر من    خیال او حور در سر من    حلال زاهد بهشت وحورا

 

البته این زهد حقیقی کار هر کسی نیست اما سجاد ع فرمود: «إن قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید وآخرین عبدوا الله رهبةً وتلک عبادة التجار وآخرین عبدوا الله شکرا وتلک عبادة الاحرار» این مرتبه فقط برای دسته خاصی است که عرفای کامل و مقربان واحرار و آزادمردان اند کسی که عارف بالله باشد وبه درستی خدا را بشناسد واو را اهل عبادت بیابد نه کار جهال نسّاک ونوع عبادت کنندگان بی معرفت

معرفت دُرّ گرانی است به هر کس ندهندش    پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش

 

بعد ملاصدرا می گوید: غرض از عبادت همین است که خانه قلب ودل دربست در اختیار خداوند قرار بگیرد پس نوع عباد بدون معرفت لازم وافراد عوام چگونه عبادت می کنند؟ وچطور بدون معرفت لازم به حق تعالی اقدام به عبادت می کنند؟

در عبادت غیر عارفان، معبود خود شخص است وهوای نفس خود را می پرستد ودر پی خدا نیست ودنبال رهایی از آلام خود وخوشی ها و التذاذات خود است حکیم سبزواری می گوید: برخی از قدمای فقهاء مثل سید ابن طاووس قربت محضه را در صحت عبادت شرط می دانند که فرد فقط دنبال قرب الهی باشد وعبادت معمولی فیه ما فیه نیست اما عبادت این افراد هم صحیح است

توضیح: این وصول به نعیم بهشتی یا خلاصی از نار در عبادات نوع عباد معمولی دواعی اند نه اعواض وفرقشان؛

     دواعی در جانب فاعل است برای ما عبادت خدا داعیه ای است

     اعواض در جانب غایت و غرض است آمده:«»«»که برای بهشت و رهایی از دوزخ عبادت شود

یا به تعبیر دیگر؛ داعی بر داعی است یعنی رسیدن به بهشت داعی می شود برای داعیه ای که عبادت خدا است مثل صوم استیجاری که براییش پول می گیرد درحالی در صحت نماز وروزه قصد قربت شرط است واین اجرت داعی بر داعی می شود یعنی شخص نماز می خواند قربة الی الله با اجرتی که می گیرد.

پیروی همین سخن ملاصدرا استفاده می شود که شرط لازم برای عبادت معرفت است و حال اشکالی مطرح می شود؛

ان قلتَ: اگر شرط لازم عبادت حق تعالی معرفت است از طرفی معرفت غایت القصوی عبادت است وقرآن می فرماید: «واعبد ربک حتی یأتیک الیقین» برای علم ویقین و معرفت عبادت بکنی اینجا اشکال دور لازم می آید

حکیم سبزواری در حاشیه شرح منظومه در مراتب عقل عملی- که تجلیه و تخلیه و تحلیه وفنا است- فنا را تعریف می کند؛

شهود کل ذی ظهور    مستهلکا بنور نور نور

 

در آنجا می گوید:« انظر الی شرف العلم ...»که نهایت عمل به علم منتهی می شود زیرا آخرین مرتبه عمل باز به علم منتهی می شود که آخرین مرتبه عقل عملی فنا است که آن هم معرفت وعلم است

قلتُ: علم مراتب و قوه وضعف و انواع و اقسام دارد؛

     آن علمی که شرط عبادت است علم حصولی می باشد چه یقینی باشد یا تقلیدی برای مبتدئین ومتوسطین در عبادت است

     اما علمی که غایة القصوی عبادت و عمل است علم حضوری وشهودی است که برای افراد کامل و مقربان حاصل می شود

وشبیه همین جواب را مرحوم فیض کاشانی در شرح حدیث؛ «من عمل بما علم ورّثه الله علم ما لم یعلم» می گوید؛ هر که به آموخته های خود عمل کند خدا علمی که نمی داند را به او ارزانی می دارد. علم مقدمه عمل ونتیجه عمل چگونه می تواند باشد جواب می دهد: به مراتب مختلف علم می باشد.

 

فصل 10: انحاء حشر نفس

ملاصدرا می گوید: نفس انسان انحاء کثیره ای از حشر دارد؛

    1. حشر فلسفی یا حشر اکبر: که گستره اش از ابتدای قوس نزول تا مرتبه عالم عقل در قوس صعود شامل می شود.

    2. حشر شرعی: که نسبت به ما بعد موت است

ملاصدرا حشر فلسفی را قصد نموده است که انحاء کثیره دارد وعبارتند از؛

     حشر های قبل از تولد

     حشر های در دنیا

     حشر های بعد از مرگ

بیان حشر قبل از دنیا: انسان قبل از دنیا هم کینونیت ها وتحقق هایی داشته که سابق بر نشأه دنیا است چنان که در روایات عالم ذر هم وارد شده است یا؛ «خلق الله الارواح قبل الاجساد بالفی عام» 2000 سال کنایه از نشأه عقل و مثال است که در جلد 8 اسفار وقتی روایت را بیان کرددند حکیم سبزورای وجه تعبیر را بیان نمود

پیشتر ز افلاک شور عشق در سر داشتیم    بیشتر ز املاک تسبیح تو از بر داشتیم

 

افلاطون هم که مشهور است که نفس را قدیم زمانی می داند ومشاء به او اشکال کرده اند ملاصدرا می گوید: مراد افلاطون هم همین کینونت هایی است که نفس انسان پیش از نشأه دنیا داشته است افلاطون هم نمی خواهد بگوید نفس با وجود نفسی آن قدیم زمانی است خیر نفس به وجود عقل در عالم عقل موجود بوده است و به وجود موجودات مثالی در عالم ذر موجود بوده است

اشکال بر افلاطون: در جلد 8 باب 7 فصل سفر نفس مطرح شده که افلاطون گوید: نفسی که قدیم زمانی است؛

     اگر نفس با بدن است: تناسخ لازم می آید زیرا نفس باید بدنی را که قبل از دنیا داشته را رها کند وبه بدنی که در دنیا است تعلق بگیرد که این تناسخ می شود

     نفس بدون بدن بوده است؛

     نفس وحدت داشته است: وهمان نفس واحد به این بدن های کثیر دنیوی تعلق گرفته است در این صورت همه بدن ها یک نفس دارد و هرچه یک نفر می داند را همه باید بدانند که چنین نیست

     نفس کثرت داشته است: این کثرت باید با ابدان محقق شود باید با ماده واوصاف بدنی تحقق بیابد در حالی که در آنجا بدنی در کار نبوده است

ملاصدرا گوید: در سخن مقصود افلاطون این است که کینونت های سابقی که نفس قبل از دنیا داشته است و در این صورت نفس حشر هایی قبل تر داشته است؛

     در نشأه مثال یا در عالم ذر محشور بوده است

     قبلش در عالم عقل محشور بوده است

     قبل از آن در عالم قضاء الهی محشور بوده که علم ربوبی واعیان ثابته است -که از این جا به بعد عرفانی است-

حشرهای انسان در دنیا: این حشرها بنا بر اثبات حرکت جوهری است

هر زمان نو می شود دنیا و ما    بی خبر از نو شدن اندر بقاء

پس تو را هر لحظه مرگ ورجعتی است    مصطفی فرمود: دنیا ساعتی است

 

ساعت در روایات به معنی لحظه است «الدنیا ساعة فجعلها طاعة»

حشرهای دنیا عبارت اند از؛

     حشر جمادی

     حشر نباتی

     حشر حیوانی

حشرهای بعد از مرگ: که؛

     حشر در برزخ و مثال

     و حشر در عالم عقل

تفاوت حشر های قبل از دنیا با حشر های در دنیا: اولی به نحو نزول علی سبیل التجلی لا علی سبیل التجافی است وبه نحو ابداع می باشد یعنی بدون زمان وحرکت است اما حشر های دنیوی در محدوده ماده وبه نحو حرکت وبا زمان می باشد که به نحو نزول علی التجلی است یعنی با حفظ مرتبه بالاتر ظهور در مرتبه پایین تر پیدا می کند نه به نحو تجافی.


[1] . افراد متوسط که نفس ساکن و راکدی دارند.
[2] . در فصل 8.
[3] . اخبار عالم ذر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo