< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراتب حواس وقوس صعودو نزول انسان

تذكرة توضيحية: إنّ أجناس العوالم و النشئات ثلاثة؛

احداها: عالم الطبيعيات و الماديات الحادثات و الكائنات الفاسدات.

و ثانيها: النشأة الوسطى‌؛ و هي عالم الصور المقداريات و المحسوسات الصوريات بلا مادة.

ثالثها: النشأة الثالثة؛ و هي عالم الصور العقليات و المثل المفارقات

فالنشأة الأولى بائدة داثرة متبدلة زائلة بخلاف الأخيرتين و خصوصا الثالثة و هي مأوى للكُمَّل و مرجع الكاملين و معاد المقربين.

و الإنسان؛

     (نکته اول) حقيقة مجتمعة بالقوة من هذه العوالم و النشئات بحسب مشاعره الثلاثة؛

    1. مشعر الحس و مبدؤه الطبع

    2. و مشعر التخيل و مبدؤه النفس

    3. و مشعر التعقل و مبدؤه العقل

و النفس الإنسانية في بداية تكونها و أول خلقتها هي بالقوة في نشئاتها الثلاث

     (نکته دوم) لأنها كانت قبل وجودها في مكمن الإمكان و كتم الخفاء كما قال تعالى‌: «وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً»[1] و قوله تعالى:‌ «هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ- لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»[2]

     (نکته سوم) و كلُّ ما كان وجوده أولا بالقوة فلا بد أن يكون متدرج الحصول- في أصل الوجود و كمالاته و يكون مترقيا من الأدنى إلى الأعلى و متدرجا من الأضعف إلى الأقوى

     (نکته چهارم) فلها (حقیقت انسانی) في كلّ من نشئاتها الثلاث مراتب و هي؛

    1. قوة

    2. و استعداد

    3. و كمال

     (نکته پنجم) مثال ذلك كالكتابة فلها؛

    1. قوة كما للطفل

    2. و استعداد كما للأمي المتعلم المحصل لأسباب الكتابة و آلاتها و لكن لم يتعلم بعد

    3. و الكمال للقادر على الكتابة متى شاء من غير كسب جديد- لأجل حصول ملكة راسخة في هذه الصناعة

و هو قد يكون محجوبا عن الكتابة ممنوعا عنها لا مانع داخلي بل لمانع و حجاب خارجي كما للعين الصحيحة إذا لم يبصر لأجل غطاء من خارج و قد لا يكون كذلك لزوال المانع و الحجب الخارجية

     (نکته ششم)

    1. فالقوة في الإحساس كما للجنين عند كونه في الرحم

    2. و الاستعداد له كما للطفل عند تولده تام الآلات للحواس

    3. و الكمال فيه كما للصبي حين ترعرعه

     (نکته هفتم:) و كذا قياس مراتب التخيل و مراتب التعقل و يقال لها:

    1. العقل الهيولاني

    2. و العقل بالملکة

    3. و العقل بالفعل

    4. و العقل الفعال؛

     فالأول: قوة

     و الثاني: استعداد

     و الثالث: كمال

     و الرابع: فوق كمال

فهذه كلها مراتب متعاقبة الحصول في الإنسان بحسب جوهره و ذاته.

 

ملاصدرا بعد از "تبصرة اخرویة" که درباره بدن مثالی بود و ظهور در نشأه آخرت ودر برزخ قیامت پیدا می کند لذا نامش را "تبصرة اخرویة" گذاشته بودند که تنویری درباره آخرت بود، اکنون عنوان دیگری دارند که یادآوری و توضیح می باشد

تذکرة توضیحیة:

یاد آوری تثلیث عوالم که قبلا در همین جلد بحث شده و اکنون یادآوری می شود با توضیحات اضافه که جدید است

نشآت 3 قسم اند؛

    1. عالم طبیعت: عالمی داثر و زایل ومتبدل برخلاف دو عالم دیگر بخصوص عالم عقل

    2. عالم مثال: در این عالم ماده نیست اما عوارض ماده مثل شکل و مقدار هست

    3. عالم عقل: این عالم مأوی و مرجع کاملان و معاد مقربان است در این عالم هیچ آثاری از ماده و عوارض ماده نیست

در مورد تقسیم عوالم، نکته ای درباره عالم ماده و طبیعت و2 نکته هم درباره عالم مثال بیان می کنیم؛

نکته1 عالم مثال: عالم مثال عالم صور مقداری ومحسوسات صوری مقداری می باشد موجودات طبیعی ومادی یک ذات وجوهری دارند که به گفته مشاء از دو جوهر مرکب است؛

     هیولای اولی

     صورت جسمیه

صورت نوعیه بر روی این دو بخش آمده وبعد مقدار به عنوان عارض وعرض برایشان پیدا می شود اما موجود مثالی ذات و جوهرش مقدار است ذات آن مقدار جوهر و مقدار ذاتی است صورت مقداری است آن هم صورت بدون ماده که این صورت فقط مقدار است

نکته 2 عالم مثال: اثبات عوالم این گونه است؛

     عالم طبیعت وماده مشهود است نیاز به اثبات ندارد

     عالم عقل هم با براهینی مثل برهان امکان اشرف اثبات می کنند که در اواخر جلد 7 این برهان ها بیان شد

     اما برهان برای عالم مثال و دلیل عقلی برای آن اقامه نشده و اثبات عالم مثال به واسطه دلیل نقلی است

روایتی را شیخ طوسی در کتاب تهذیب از امام صادق ع نقل کرده که ایشان به یونس ابن ضبیان فرمودند: «المؤمن اذا قبضه الله صیّر روحه فی قالب کقالبه فی الدنیا فیأکلون ویشربون واذا قدِم القادم عرفوه بتلک الصورة التی کانت فی الدنیا»

وجه این که امام صادق خصوص مؤمن را فرمودند این است که قالب اخروی تنها اهل ایمان است که به صورت انسانی می باشد ومثل همان صورتی است که در دنیا داشتند ولی همه انسان ها این قالب را دارند هر چند انسانی و شبیه قالب دنیوی نباشد

با این روایت عالم مثال وبرزخ را اثبات می کنند و دلیل وبرهان عقلی اقامه نشده است تنها یک تقسیم برای عالم می توان مطرح کرد که مبتنی بر حصر عقلی است و از آن می توان اثبات عالم مثال را نتیجه گرفت؛

عالم؛

     یا مادی است: عالم طبیعت وماده

     یا مجرد است وخود؛

     مجرد از ماده و مقدار است: عالم عقل است

     فقط مجرد از ماده است نه مقدار: عالم مثال و برزخ[3]

نکته عالم ماده: این عالم داثر و زایل وفانی است این دثور وفنا وتبدل عالم طبیعت به نسبت انسان است وبرای ما فانی و متبدل می شود «یوم تبدل الارض غیر الارض» نه این که خودش از بین برود مثل مورچه ای که در آب افتاده بود و داد می زد دنیا را آب برد گفتند: فقط تو را آب می برد! گفت: من نباشم می خواهم دنیا نباشد

فنای دنیا به نسبت انسان است زیرا؛

     وجود، مشکک است ودارای مراتب است

     ویک مرتبه وجود مشکک عالم طبیعت وماده است

     تشکیک ذاتی وجود است

     و «الذاتی لایختلف ولا یتخلف» نه عوض می شود نه تخلف از ذات می یابد

در نتیجه: رفع یک مرتبه از وجود که عالم ماده باشد محال است پس فنای دنیا به این معنا است که انسان از این مرتبه عالم ماده وطبیعت گذر می کند و این مرتبه را از دست می دهد

نکاتی درباره انسان وعوامل سه گانه:

نکته نخست: انسان بر حسب ادراکات 3 گانه اش در ابتدای وجودش بالقوه جامع این 3 عالم است ادراکات؛

     حسی: ادراک جزئی با حضور محسوس خارجی در پیشگاه حواس

     خیالی: ادراک جزئی با غیبت محسوس خارجی در پیشگاه حواس

     عقلی: ادراک کلی است

     وهم همان عقل مُنَزَّل است

انسان در آغاز خلقت در بدأ وجودش در عالم طبیعت که تازه به دنیا می آید بالقوه جامع این 3 عالم است؛

     با ادراک حسی که نقطه آغازش مرتبه طبع انسان

     وبا ادراک خیالی که نقطه آغازش تخیل انسان است

     و با ادراک عقلی که نقطه آغازش مرتبه تعقل انسان است

زیرا انسان یک موجود 3 طبقه ای مرتبه ای است؛

     مرتبه طبع: که مبدأ ادراک حسی است

     مرتبه تخیل: مبدأ ادراک خیالی است

     مرتبه تعقل: مرتبه ادراک عقلی انسان است

نکته دوم: وجود انسان در آغاز بالقوه جامع عوالم ثلاث بر اساس ادراکات 3 گانه می باشد از این روی که؛ انسان مراتبی را قبل از آفرینش طبیعی ومادی را از سر گذارانیده است این انسان آشکار وبارز وظاهر که خلقت طبیعی یافته است در آن مراتبی که قبل از خلق طبیعی او بوده در آن مراتب در کمون وخفاء بوده است یعنی ممکن الوجودی بوده که قبل از خلقت آشکار در مراحل قبلی مکتوم وپنهان بوده است آن مراتب عبارتند از؛

     «وقد خلقتک ولم تکُ شیئاً» در این مرتبه انسان هیچ نبوده است که همان مرحله تحقق انسان در ذات احدیت داشته و محو وگم بوده است زیرا ذات احدیت جامع جمیع وجودات و کمالات وجودات است

     مرتبه پایین تر را قرآن می فرماید: «هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا (1)» انسان شیئ قابل ذکری نبوده است اگر نفی بر مقید وارد شود قید را بر می دارد انسان شیئ بوده اما شیئ مذکور وقابل ذکری نبوده است در این مرتبه انسان وجود علمی برای حق تعالی داشته است یعنی عین ثابت انسان به تعبیر عرفا و ماهیت به تعبیر حکما بوده است و وجود خارجی خاص نداشته است

     مرتبه عقل

     مرتبه مثال

     مرتبه طبیعت

دوباره بنا است انسان همین مراتب را صعود کند زیرا؛«کما بدأکم تعودون» و«انا لله و انا الیه راجعون» بنابرین انسان بالقوه و در بدأ آفرینش طبیعی خودش جامع این مراتب باشد وقوه وصول ونیل به این مراتب را داشته باشد

نکته سوم: هر آنچه وجودش در ابتدا بالقوه باشد متدرج الحصول خواهد بود؛

     هم در اصل وجودش

     هم در کمالاتش

یعنی انسان به تدریج با حرکت جوهری ذاتی در عالم طبیعت وجودش کامل می شود این انسانی که در آغاز خلقت طبیعی بالقوه جامع عوامل 3 گانه است در آغاز وجود و کمالاتش در عالم طبیعت به تدریج خواهد بود وبا حرکت جوهری ذاتی وجودش کامل می شود واز مراتب پایین تر وضعیف تر به مرتبه بالا وشدید تر وقوی تر می رسد

نکته چهارم: نتیجه سه نکته قبل این است که؛ برای هر کدام از ادراکات 3 گانه انسان 3 مرتبه وجود دارد؛

    1. مرتبه قوه: مراد قوه بعیده است به تعبیر ملا صدرا

    2. مرتبه استعداد: مراد قوه قریبه من الفعل است

    3. مرتبه کمال: که مرتبه فعلیت است

نکته پنجم: ملاصدرا ابتدا یک تمثیل به کتابت برای 3 مرتبه داشتن ادراکات انسان می زند؛

توضیح تمثیل: کتابت 3 مرتبه دارد؛

     قوه: برای طفلی که به مدرسه نمی رود کتابت برای او بالقوه است

     استعداد: هنگامی که ایام تحصیل و تعلم فرا رسید ودفتر و قلمی برایش تهیه کردند تا بیاموزد

     کمال: وقتی کتابت یاد گرفت و ملکه نویسندگی یافت

گاهی برای کتابت مانعی هست مانند این که فضا تاریک است گاهی هم مانع خارجی در کار نیست ومی تواند بنویسد.

نکته ششم: بیان این 3 مرتبه برای ادراک حسی می باشد؛

     قوه ادراک حسی: در جنین در رحم این قوه ادراک حسی را دارد

     استعداد: برای نوزادی است که متولد شده و همه آلات و ابزار حسی را به طور کامل دارا شده است

     کمال: برای صبی و کودک در ظهورش می باشد و نشو ونما یافته است به کمال ادراک حسی رسیده است

مراتب تخیل هم همین گونه است زیرا فرق محسوس حسی و خیالی به حضور و غیبت محسوس در پیشگاه حس می باشد

نکته هفتم: ادراک عقلی هم 4 مرتبه دارد؛

    1. قوه: در عقل هیولانی

    2. استعداد: در عقل بالملکه

    3. کمال: در عقل بالفعل

    4. فوق کمال: در عقل مستفاد که نفس اتصال به تعبیر مشاء و اتحاد به تعبیر حکمت متعالیه با عقل فعال پیدا می کند.


[1] . در مرتبه احدیت.
[2] . در مرتبه واحدیت وعین ثابت در مقام علم ربوبی.
[3] . ر.ک. به مقدمه فاضل تونی بر مقدمه قیصری که عالم مثال را بحث کرده وحکم تز دکتری ایشان را دارد و به صورت امالی نگاشته شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo