< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حشر وخصوصیات بدن مثالی

فحشر الخلائق مختلفة الأنحاء حسب الأعمال و الملكات و الآراء؛

     فلقوم على سبيل الوفود «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً»

     و لقوم على سبيل التعذيب‌ «وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ»

     و لقوم كما قال تعالى‌ «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‌»

     و لقوم كما قال:‌« وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً»

     و لقوم‌ «إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ‌»

     و لقوم على سبيل التعظيم و التكريم كقوله: ‌«سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ‌» و قوله‌: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ»‌

     و لقوم و هم الأسارى كما قال تعالى‌: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ‌صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ»

و بالجملة: حشر كلُّ أحد؛

     إلى غاية سعيه و عمله

     و إلى ما يحبه و يهواه

حتى أنه لو أحب أحد حجرا لحشر معه لقوله تعالى‌: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»‌ و قوله تعالى‌: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ‌» فإن تكرر الأفاعيل كما مرّ[1] يوجب حدوث الملكات.

و كل ملكة تغلب على نفس الإنسان تتصور في القيامة بصورة تناسبها «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ‌» و لا شك أن أفاعيل الأشقياء المردودين أنما هي بحسب هممهم القاصرة النازلة في مراتب البرازخ الحيوانية و تصوراتهم مقصورة على الأغراض الشهوية البهيمية و الغضبية السبعية الغالبة على نفوسهم فلا جرم يكون حشرهم في القيامة على صور تلك الحيوانات و هيئاتها فإن الأبدان سيما الأخروية بهيئاتها و أشكالها المحسوسة قوالب للنفوس بهيئاتها و صفاتها المعنوية و أشير إليه بقوله تعالى:‌« وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» و قوله‌: «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ»

و في الحديث‌ قوله ص: «يحشر الناس على صور نياتهم‌»

و قوله ص: «يحشر بعض الناس على صورة تحسن عندها القردة و الخنازير»

تبصرة أخروية:

إن في داخل بدن كل إنسان و مكمن جوفه حيوانا صوريا بجميع أعضائه و أشكاله و قواه‌ و حواسه هو موجود قائم بالفعل‌ لا يموت بموت هذا البدن و هو المحشور يوم القيامة بصورته المناسبة لمعناه و هو الذي يثاب و يعاقب و ليست حياته كحياة هذا البدن المركب عرضية واردة عليه من الخارج و إنما حياته كحياة النفس ذاتية و هو حيوان متوسط بين الحيوان العقلي و الحيوان الحسي يحشر في القيامة على صورة هيئات‌ «1» و ملكات كسبتها النفس بيدها العمالة و بهذا يرجع و يأول معنى التناسخ المنقول عن الحكماء الأقدمين كأفلاطون و من سبقه مثل سقراط و فيثاغورس- و غيرهما من الأساطين كما مرت الإشارة إليه و كذا ما ورد في لسان النبوات و عليه يحمل الآيات المشيرة إلى التناسخ و كذا قوله تعالى:‌ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»‌ و قوله تعالى‌: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ‌» و قوله تعالى‌: «يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ‌ كل ذلك إشارة إلى انقلاب النفوس في جوهرها و صيرورتها من أفواج الأمم الصامتة- و خروجها يوم النشور إذا بعثر ما في القبور و حصل ما في الصدور على صورة أنواع الحيوانات من السباع و المؤذيات و البهائم و الوحوش و الشياطين‌

 

در ادامه بحث 3 مطلب بیان می شود؛

مطلب نخست:

     برخی از انسان ها در آخرت و حشر وقیامت به صورت هیأتی محشور می شوند که گویا بر امیری وارد می شوند وبه عنوان ضیوف الرحمان و میهمانان حق تعالی به سوی او محشور می شوند ایشان متقین هستند؛ ««يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» » "وفد" یعنی به صورت هیآتی که بر امیر وارد می شوند ومیهمان اویند حضرت علی ع در تجهیز وتدفین سلمان فارسی از کوفه به مداین آمدند این دو بیت را بر قبر سلمان نوشتند که همین ابیات بر قبر شیخ عبدالکریم حایری هم نگاشته شده است؛

وفدتُ علی الکریم بغیر زاد    من الحسنات والقلب السلیم

وحمل زادٍ اقبح کل شیئ    اذا کان الوفود علی کریمٍ

 

ایشان با سلام و صلوات وارد بهشت می شوند وملایک به ایشان سلام می کنند و می گویند: «سلام لکم طبتم فادخلواها خالدین» و «ادخلواها بسلام آمنین»

     عده ای حشرشان با گرفتاری و عقوبت است ««وَ يَوْمَ يُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ» ایشان را با ذلت و خواری به جهنم می برند «و لقوم‌ إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ‌» با غل و زنجیر و کشاندن در آب سوزان وبه ملایک خطاب می شود؛ ««خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ‌صَلُّوهُ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ»

مطلب دوم: حشر هر کسی به سوی نتیجه سعی و عمل دنیوی اوست «وأن لیس للانسان الا ما سعی» یعنی با اخلاق و ملکاتی که در دنیا کسب کرده و با عقاید و محبوب ها و معشوق های خود محشور می گردد اگر سنگی را دوست می داشته با همان محشور می شود ««إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»‌ بت پرستان هیمه و هیزم دوزخ هستند و«احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ‌» زوج انسان همان اخلاق و ملکات او در دنیا می باشد که با همان هم محشور می شود

انسان بعد از مرگ بر سر سفره اعمال و ملکات و عقاید خود می نشیند.

مطلب سوم: هر خُلقی که بر انسان غالب باشد با همان محشور می شود مرحوم بهاء الدینی به شاگردان می گفتند: سعی کنید یک اخلاق نیک را در خود ملکه راسخه کنید که حشر انسان با همان خلق غالب است اگر خلق غالب حرص است انسان مورچه واگر شهوت است خنزیر واگر خشم است به صورت سبع ودرنده محشور می گردد ملاصدرا از این آیه بهره می برد که؛ «قل کلٌ یعمل علی شاکلته» هر کس طبق شاکله وجودی خود عمل می کند وساختار وجودی هر کس رفتار او را تشکیل می دهد که در ضرب العسلی گفته شده: «از کوزه همان برون تراود که در اوست»

نتیجه: حشر انسان به همان صورتی است که متناسب با آن خلق غالب او می باشد با این بیان که هرکسی فعلش مطابق با شاکله روحی او است اگر ساختار روحی انسان وفکر وهمّ وغم انسان، حیوانی باشد یعنی شهوت و غضب باشد فعلی هم که از او سر می زند فعل حیوانی وغضبی و شهوانی است از طرفی بدن – به خصوص بدن مثالی که متعلق اول روح و نفس است وبه واسطه بدن مثالی است که روح و نفس به بدن دنیوی و طبیعی تعلق می یابد- به طور کلی و مطلق؛ چه مثالی و چه دنیوی باشد روح در قالب بدن ظهور می یابد وروح به صورت قالب بدن است یعنی روح قالَب وبدن قالِب می باشد یعنی بدن با ویژگی هایی که دارد حاکی از روح وخصوصیات روح است «الظاهر یدلّ علی الباطن»

بنابرین صورتی که بدن مثالی در حشر می یابد متناسب با آن خلقی است که بر روح سیطره وغلبه دارد اگر شهوت باشد قالب او به صورت خنزیر می شود و...

تبصرة اخرویة: در باطن هر انسان یک بدن مثالی وجود دارد که متعلق اول نفس است واین بدن مثالی خصوصیاتی دارد؛

    1. کاملا در صورت و اعضاء وقوا وحواس شبیه این بدن عنصری می باشد مثل این بدن چشم و گوش ودست و پا دارد به گفته حکیم سبزواری؛

پنج حسی هست جز این پنج حس    آن چو زر سرخ و این چو مس

صحت این حس بجویید از طبیب    صحت آن حس بخواهید از حبیب

صحت این حس ز معموری تن    صحت آن حس ز ویرانی بدن

کی به بازاری که اهل محشرند    حس مس را همچو حس زر خرند؟

 

    1. بدن مثالی وابسته به فعل ما است وافعال ما است که بدن مثالی را می سازد یعنی افعال و اعمال ما در دنیا مصالح ساخت بدن مثالی است

    2. بدن مثالی نمی میرد زیرا مانند نفس حیات ذاتی آن است برخلاف بدن عنصری که حیات (مجموع علم و قدرت) از خارج به آن افاضه می شود بلکه ادراک از بیرون به واسطه نفس به بدن عنصری افاضه می شود اما بدن مثالی تار وپودش ادراک است وحیات ذاتی آن است «أن الدار الآخرة لهی الحیَوان» نفوس در نشأه آخرت خود زنده اند وحیات ذاتی دارند وحی بالذات است و لذا نمی میرد

    3. آن بدن مثالی برزخ بین انسان عنصری طبیعی وانسان عقلی است

    4. حشر انسان در آخرت و قیامت با بدن مثالی است

    5. ثواب و عقاب با بدن مثالی می باشد

    6. صورتی که بدن مثالی دارد متناسب با اخلاق و ملکاتی است که نفس در دنیا با قوه عماله که عقل عملی است کسب کرده است.


[1] . همین جا ص45 «بل هی صورُ...».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo