< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب شبهات معاد جسمانی

أقول: قد عرفت[1] ؛

     الفرق بين الغرض و الضروري و أن للأفعال غايات طبيعية و لوازم ضرورية

     و أن الموت هو الانتقال من هذه النشأة إلى نشأة أخرى فوقها

     و أن اللذات الأخروية و مقابلها من الآلام هي مما كسبته أو اكتسبته أيدي النفوس إرادة أو عادة- فلحقته اللوازم و التبعات

     و الله تعالى منزه عن حسن طاعة المطيعين و قبح سيئة المسيئين-

     و ليس فعل الله في عباده من إثابة أهل الثواب و عقوبة أهل العقاب يضاهي أفعال الملوك و السلاطين لأنهم ذوي أغراض و حاجات فينفعلون من أفعال أصدقائهم و أعدائهم؛

     فيكرمون صديقهم طلبا للكرامة و تخلصا من الدناءة

     و ينتقمون من عدوهم تشفيا من الغيظ

     و إنما يضاهي فعله تعالى فعل الطبيب في المرضى أمر بالاحتماء و تناول الدواء- و نهى عن ترك الاحتماء و فعل ما يزيد في الداء فمن أطاع أمره خلص و نجا و من تمرد هلك و هوى و هو فارغ من إطاعة المريض و تعصيه فكذلك النفوس في هذا العالم بمنزلة المرضى و الأرض دار المرض و الأنبياء هم الأطباء المبعوثون من قبل الله- فمنهم من أطاع و منهم من عصى و الله بري‌ء من المشركين و رسوله‌ «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»

     ثم نقول: لذات الآخرة و آلامها ليست من مقولة لذات الدنيا و آلامها حتى يكون لذاتها دفع الآلام كما في الدنيا فإن هذه اللذات الدنيوية كلها انفعالات للنفس بما يرد عليها من الخارج و يؤثر فيها بخلاف اللذات الأخروية فإنها ابتهاجات للنفس‌ بذاتها و بلوازمها و أفعالها من حيث‌ إنها أفعالها و لما كان الفعل و الانفعال مقولتان مختلفتان لا اشتراك لهما في أمر ذاتي- فكذا اللذة الفعلية غير اللذة الانفعالية في الجنس و الحد فلا مجانسة بينهما فلا يقاس إحداهما بالأخرى

     ففي الجنة جميع الملاذ النفسانية على وجه الكمال فللمشاعر الحسية كلها لذات على وجه أعلى و أتم و أشرف مبناها على ترك هذه اللذات الفانية- التي إذا أمعن فيها ينقلب هناك بعينها آلام و مؤذيات فينبغي للإنسان أن يلطف نفسه و يصفي جوهرة و يزهد في الدنيا و يحصل هاهنا قوة إدراك الخيرات و الشوق إلى نيل السعادات الباقيات حتى إذا خرج من القوة إلى الفعل و انتقل من النقص إلى الكمال- و برز من الأغشية و القشور و الأجداث و القبور و يحصل له ما في الصدور كان جميع ما يتمنّاه و يهواه حاضرا لديه و متمثلا بين يديه بل ليس في القيامة للنفوس إلا ما قصدته و نوته فإن كان مقصودها و مناها أمورا صحيحة حقة فازت بها فوزا عظيما- و إن كانت أمورا زائلة مستحيلة من باب المقاصد الدنيوية و المطالب الشهوية و الغضبية و العقائد الوهمية الشيطانية فأتتها فانفسخت صورتها و اضمحلت مادتها و بقيت الحسرة و الندامة و الغصة و العذاب الأليم لأجل الركون إليها و الاعتياد بها.

 

یکی از شبهات معاد جسمانی این است که ثبوت معاد جسمانی مستلزم یکی از این 4 محذور می باشد؛

     عبث: در صورتی که غرضی در کار نباشد

     یا نقص: اگر غرض راجع به خدا باشد

     یا عجز: در صورتی که ایصال لذت بدون ایلام باشد

     یا خلاف حکمت وعدل: اگر ایصال الم ویا لذت مسبوق به الم باشد

اشاعره ومعتزله جواب هایی داده بودند اکنون ملاصدرا پاسخ خود را ایراد می کند در این جواب ایشان مطالب گوناگونی مطرح می کند از این روی که همه این ها نکات بسیار ارزنده ای است اما بخاطر تراکم بی رویه سخنان ایشان را در 8 مطلب بیان می داریم؛

مطلب نخست: ملاصدرا ناظر به جواب اول اشاعره می گوید: این که خدا از افعال خود غرضی دارد یا خیر؟ هر کس در این بحث دیدگاهی دارد و این که افعال خدا غایات طبیعی و لوازم ضروری دارند بحث دیگری است که در این شبهه این مطلب باید مورد توجه قرار بگیرد افعال خداوند از جمله خلقت انسان کارهایی که انسان دردنیا ودر زندگی انجام می دهد مبحثی دیگر است که نباید بین دو دو بحث خلط کرد

غایت فعل انسان به کجا منتهی می شود؟ وصول به لذت یا به الم؟

مطلب دوم: در نگاه اول این مطلب بی ربط به نظر می رسد اما با توجه به مطالب لاحق ربطش روشن می شود؛ موت انتقال از نشأه ای به نشأه دیگر است وانسان را از دار مادی به نشأه تجرد و آخرت منتقل می کند

مطلب سوم: ثواب وعقاب لوازم ضروری افعال ارادی و عادی ایی هستند که انسان در دنیا انجام می دهد حال چه افعالی که در ابتدا با اراده از انسان سر می زند و چه افعالی که عادت شده و به طور خودکار از انسان صادر می شود «الدنیا مزرعة الاآخرة» افعال ما در دنیا مانند بذری است که می کاریم

از مکافات عمل غافل مشو    گندم از گندم بروید جو ز جو

 

ثواب و عقاب از لوازم ضروری وقهری برای افعال ارادی و عادی است که انسان در دنیا انجام می دهد

ای که بد کردی برو ایمن مباش    چون که بذر است و برویاند خداش

 

مطلب چهارم: از طاعت انسان سودی به خدا نمی رسد و از معصیت هم ضرری دامن گیر خدا نمی شود

گر جمله کاینات کافر گردند    بر دامن کبریاش نشیند گَرد

 

مطلب پنجم: افعال خداوند مثل افعال ملوک وسلاطین نمی باشد پادشاهان وحکام به دوستانشان محبت می کنند از این روی که کمال کرامت را بیابند «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» واز دشمنانشان انتقام می گیرند تا غیظ قلبشان تشفی بیابد وآتش درونی خشمشان فرو نشیند ولی خداوند اگر به مطیعان ثواب بدهد برای این نیست که به یک کمالی برسد تا صاحب کرامت بشود واگر هم عاصیان را به دوزخ ببرد در پی فرو نشاندن خشم و غیظ خود نیست تا دلش خنک شود

مطلب ششم: فعل حق تعالی مانند فعل طبیب است طبیب اگر دستوری به بیمار می دهد به سود خود او است واز عمل به نسخه سود و نفعی عاید طبیب نمی شود یا ترک آن ضرری طبیب را در نمی گیرد لذا ملاصدرا می گوید: نفوس در دنیا بیماران هستند زمین بیمارستان است وپیامبران اطبای نفوس اند که از ناحیه خدا برای درمان نفوس بیمار انسان ها مبعوث شده اند به گفته مولوی؛

ما طبیبانیم و شاگردان حق    بحر قلزم دید ما را فانفلق

آن طبیبان طبیعت دیگر اند    که به دل از راه نبضی بنگرند

ما به دل بی واسطه خوش بنگریم    کاز فراست ما به عالی منظریم

 

در حدیث آمده؛ «اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله»

از کفر وشرک کسی ضرری به خدا نمی رسد «قل الحق فمن شاء فلیؤمون ومن شاء فلیکفر»

مطلب هفتم: لذات دنیوی با لذات اخروی قابل مقایسه نیست لذات دنیوی از مقوله انفعال اند و از خارج به انسان می رسد ولذات اخروی از مقوله فعل نفس است ودر درون نفس ووجود انسان شکوفا می شود «وحُصّل ما فی الصدور» حضور و تمثل در وجود انسان تمثل می یابد یعنی بهشت مومن در وجود خودش تحقق می یابد نه این که مانند باغی باشد که در آن برود و بعد از مدتی هم دلتنگ شود که؛

نه خرامیدن کبکی نه تماشای گلی    باید از باغ برون رفت که دلتنگ شدیم

 

اما بهشت اخروی از درون انسان می جوشد ووجود انسان خود بهشت ومتمثل می شود برای انسان حضور می یابد و سخن از علم حضوری واحاطه و ادراک است عرصه وجودی انسان به پهنای آسمان وزمین وسعت می یابد همین طور هم عذاب اخروی غیر از عقوبت دنیوی است آتش دنیا ظاهر را می سوزاند اما در دوزخ «التی تطلع علی الافئدة» است.

همان طور که فعل و انفعال دو مقوله متفاوت اند لذات اخروی ودنیوی همانند مقولات که تباین به تمام ذات دارند با هم تفاوت دارند

مطلب هشتم: مبنا لذات اخروی که غیر قابل وصف است زهد در دنیا است زهد که امری قلبی است وقطع تعلق می کند

تکلف گر نباشد خوش توان زیست    تعلق گر نباشد خوش توان مرد

 

گاهی بی چیز است اما به همان اندک هم تعلق دارد طلبه ی که به چند کتاب دلبسته باشد به معنای زهد نرسیده است حکیم سبزورای در حاشیه ای در شرح منظومه می گوید: اگر تعلق به دنیا در کسی آن قدر اندک باشد که کسی در بیابان سوزان سخت تشنه باشد وشدید مشتاق آب باشد در حالی که غذا وزن وثروت واستراحت و... به دردش نخورد به همین مقدار اگر تعلق به آب داشته باشد مایه حسرات او در آخرت خواهد شد باید رغبت به دنیا را نادیده گرفت و بی رغبت شد ودر مقابل شوق به معارف و حقایق وواقعیات بیابد زیرا اگر شوق به حقیقت و معارف داشت بعد از مرگ همان ها برایش متمثل و حاضر می شود ووجودش بر سر سفره همان معارف می نشیند ولذتی می برد که قابل قیاس با لذات دنیوی نیست اما اگر با رغبت به دنیا از دنیا برود «وحیل بینهم وبین ما یشتهون» دیگر دنیا با او به آخرت منتقل نمی شود

گذر کردم به قبرستان کم و بیش    بدیدم قبر ثروتمند و درویش

نه درویشی بدیدم بی کفن مُرد    نه ثروتمند بُرد از یک کفن بیش

 

ارتباط با دنیا با مرگ قطع می شود و با ظهور سلطان آخرت دنیا با همه عرض و طولی که دارد در مقابل آخرت رنگ می بازد ومانند برفی که در برایر خورشید ذوب می شود دنیا هم در برابر آخرت از بین می رود وکسی که نگاهش به شهوات و مطامع دنیوی باشد مثلش خفاش است به غلط، معروف به شب کور است بلکه خفاش روز کور است وبا شب و تاریکی انس دارد اهل دنیا و وشهوت انسشان با همین تاریکخانه طبیعت وظلمات دنیا است وقتی روز شد ویوم القیامة به پا شد با ظلوع خورشید قیامت اهل دنیا گرفتار وحشت می شوند مانند خفاش که از طلوع خورشید وحشت دارد.

زهد در سخن حضرت سید الشهدا ع در پاسخ به برادرشان محمد حنفیه ظاهر است که اصرار داشت امام به کربلا نرود ایشان فرمودند: «کأن ّ الدنیا لم تکن والآخرة لم تزل»

 


[1] . اسفار اربعة عقلیه جلد 2 بحث علت و معلول.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo