< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب شبهه مکان داری بهشت و دوزخ

ثم على سبيل التنزل عن هذا،

لو سأل سائل: هل الدار الآخرة مع هذه الدار منتظمتان في سلك واحد و المجموع عالم واحد فحينئذ يكون طلب المكان لهما صحيحا أو كل منهما عالم بتمامه مباين الجوهر و الذات للآخر غير منسلك معها (ذات) في سلك واحد لا يجمعهما دار واحدة فحينئذ طلب المكان لهما غير صحيح،

و أنت تعلم أن الحق هو الثاني؛

إلا أن يراد بكونهما واحدا ضربا آخر من الوحدة فإن العوالم و النشئات متداخلة في المعنى و القوام لا في الوضع و الامتداد مع كون كل منهما عالم تام؛

     أو لا ترى أن أهل العالم متفقون على قولهم هذا العالم و ذلك العالم حسبما ورثوه من أسلافهم و مقدميهم و لو كان المجموع عالما واحدا كان هذا القول باطلا و لا يصح أن يقال: هذا الإطلاق من قبيل قولهم عالم العناصر و عالم الأفلاك و عالم الحيوان لأن هذه أقوال مجازية على سبيل التشبيه فإن الدنيا و الآخرة لو لم يكونا عالمين تامين- فلا يكون في الوجود عالم تام لأن المجموع ليس منتظما في سلك واحد إلا بأن يكون أحدهما باطن الآخر و الآخر ظاهره كما أشرنا إليه و هذا كلام آخر فيه غموض فإذا لم يكونا مع مباينة [1] كل منهما للآخر في الوجود مما يشملهما عالم آخر فلا محالة كل منهما عالم تام

     كما أطلق القول عليه في ألسنة الشريعة إن لله سبحانه عالمين الدنيا و الآخرة

     و مما يوضح أيضا القول؛ بأن الآخرة ليست من جنس هذا العالم إن الآخرة نشأة باقية يتكلم‌ الإنسان فيها مع الله و هذه نشأة داثرة بائدة أهلها هالكة الذوات و لا ينظر إليهم و اختلاف اللوازم يدل على اختلاف الملزومات

و أما مكالمة الأنبياء مع الله تعالى و مخاطبة سيد الرسل ص معه تعالى ليلة المعراج فهي من ظهور سلطان الآخرة على قلوبهم

     و مما يدل على ذلك قوله تعالى:‌« وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ»‌ فإنه صريح في أن نشأة الآخرة غير نشأة الدنيا و بالجملة فنحو وجود الآخرة غير نحو وجود الدنيا

     و لو كانت الآخرة من جوهر الدنيا لم يصح أن يقال: إن الدنيا يخرب و الآخرة دار القرار لأن؛

    1. الدنيا إنما هي دنيا بالجوهر و الوجود لا بالعوارض الشخصية و المخصصات الخارجية و إلا لكان كل سنة بل كل يوم دنيا أخرى لتبدل الأشكال و الهيئات و التشخصات

    2. و لكان القول بالآخرة تناسخا

    3. و لكان المعاد عبارة عن عمارة الدنيا بعد خرابها و إجماع العقلاء على أن الدنيا تضمحل و تفنى ثم لا تعود و لا تعمر أبدا

فقد ثبت و تحقق أن الدنيا و الآخرة مختلفتان‌ في الجوهر الوجود غير منسلكين في سلك واحد فلا وجه لطلب المكان للآخرة و صاحب الذوق السليم يتفطن بهذا على أن من نظر إلى مواضع هذا الكتاب لا يحتاج إلى زيادة مئونة و تفتيش.

و إنما بسطنا القول في زيادة الكشف و التوضيح شفقة على الظاهريين الذين قصدهم في النسك و العبادات طلب قضاء شهوة البطن و الفرج في الآخرة على وجه ألذ و أدوم فهم في الحقيقة طلاب الدنيا و عند أنفسهم أنهم يطلبون ثواب الآخرة و التقرب إلى الله تعالى.

 

بحث در شبهه مطالبه مکان برای بهشت و دوزخ جسمانی بود که ملاصدرا جواب داد: عالم آخرت عالم تام ومجرد است وهیچ چیزی که از جنس آن عالم باشد بیرون از آن عالم نیست تا بتوان طلب مکان برای آن کرد

اکنون از این جواب، کوتاه آمده و تنزل می کنند اگر چه جواب درست همین است و جای تردیدی نیست که عالم آخرت تام ومجرد است و مکان ندارد اما بر فرض کوتاه آمدن بحث را به صورت سوالی و تردید طرح می کینم واین طور می پرسیم؛

این جا دو صورت ممکن است فرض شود؛

    1. عالم دنیا و آخرت مجموعشان عالم واحدی باشد وهر کدام از این ها اجزاء این عالم واحدی باشند که مجموع آنها است

در این فرض می توان برای عالم آخرت طلب مکان کرد مثل دنیا مثلا در عالم عناصر عوالم حیوان و نبات و جماد که از اجزای عالم طبیعت و عناصر اند می توان از آنها مطالبه مکان کرد که مکان نبات و حیوان و ... کجاست

    2. اگر دنیا و آخرت دو عالم مباین از هم ومستقل از هم باشند یعنی سنخ و جوهره آنها ونحوه وجودشان با هم متفاوت باشد در این صورت نمی شود برای هیچ کدام مطالبه مکان کرد؛ نه مجموع عالم دنیا یا آخرت

بنابر یک صوت طلب مکان برای دنیا و آخرت درست است اما بنا بر یک فرض طلب مکان برای دنیا و آخرت صحیح نمی باشد. حق هم صورت دوم است یعنی عالم واحدی نیست که جامع عالم دنیا و اخرت هر دو باشد و این ها اجزای آن عالم واحد باشند بلکه این ها دو عالم مباین و جدای از هم هستند که سنخ و جنس ونحوه وجودشان با هم فرق می کند و هر کدام یک عالم کامل و تام می باشند این طور هم نیست که یک عالم واحدی جامع هر دو وشامل هر دو باشد در غیر این صورت باید متلزم شد که اصلا در دار وجود عالم تامی نخواهد بود زیرا عالم واحدی که مشتمل و جامع هر دو باشد وجود ندارد مگر این که یک قسم خاصی از وحدت را برای عالم دنیا و آخرت قایل بشویم

اگر این بحث را کسی با سوال و تردید مطرح کند جواب این است که حق صورت و شق دوم است زیرا عالم دنیا و آخرت متداخل در معنا و قوام هستند نه متداخل در وضع وامتداد عالم آخرت محیط بر دنیا است ودنیا مُحاط است اما به حسب حقیقت و دوام یعنی آخرت حقیقت دنیا و دنیا رقیقه و مظهر آخرت است نه این که تو در تو در وضع و امتداد باشند یعنی آن گونه که عالم عناصر داخل در عالم افلاک است به حسب وضع و تداخل است یعنی عالم افلاک در امتداد جسمانی عالم دنیا است یعنی در ادامه عالم عناصر در عالم اجسام است وضع هم به معنی نسبت اجزای شیئ برخی به برخی و کل آن به خارج می باشد

بنابرین عالم دنیا و آخرت عالمی مباین و تام وکامل می باشند ووحدت با هم ندارند وعالم واحدی که شامل و جامع هر دو باشد وجود ندارد مگر این که کسی به قسم خاصی از وحدت قایل شود ملاصدرا می گوید: فهم این نوع وحدت دشوار است و کار هر کسی نیست

این قسم خاص از وحدت عبارت است از؛ اتحاد ظاهر و مظهر ویا اتحاد حقیقه ورقیقه که البته این مقصود سایل از شبهه نیست در قرآن آیاتی دارد که نشانگر تباین بین دنیا و آخرت است مثل؛ «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ (14)» و مانند؛ «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ (5)» در این دنیا نفس نمی داند که چه برای آخرت آماده و مهیا نموده و پیش فرستاده است در آخرت به این معنا علم دارد پس دنیا وآخرت با هم تباین دارند

بعد ملاصدرا 5 شاهد ومؤید و دلیل بر مباینت دنیا وعالم آخرت بیان می کند؛

شاهد نخست: مردم از گذشتگان وآیندگان وخلفا عن سلف این سخن را به ارث برده اند ومی گویند: این عالم، آن عالم که از باب اطلاق عالم عناصر و نبات و حیوان وافلاک نیست که همه اجزای عالم واحد اند زیرا این که گفته می شود عالم عناصر وعالم حیوان مجاز و از باب تشبیه است وعوالم عناصر و حیوان و... جداگانه از هم نیستند بلکه مجازا این طور گفته می شود

شاهد دوم: در شریعت و آموزه های دینی آمده، خدا دو عالم دارد؛ دنیا و آخرت

روایت هایی مثل ؛« الدنیا و الآخره کالمشرق و المغرب کل ما قربت من احدهما بعدت عن الآخر» ویا مثل «الدنیا والآخرة ضرّتان» این دو هوی هم هستند دلالت بر مباینت دنیا وآخرت می کند

شاهد سوم: لوازم عالم دنیا با لوازم آخرت فرق می کند واختلاف لوازم دلالت بر اختلاف ملزومات دارد از این روی که در دنیا نمی شود با خدا حرف زد اما در آخرت با خدا سخن گفته می شود « قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا »

ان قلتَ: در دنیا انبیاء با خدا سخن گفته اند مثل حضرت موسی کلیم الله که در کوه طور گفت: « وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى (17) قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى (18) » ومانند سخن گفتن رسول خاتم ص در معراج با خداوند

قلتُ: این سخن گفتن ها از باب غلبه احکام آخرت بر قلوب ایشان بوده است زیرا هنگام تکلم ایشان وجودشان وجود آخرتی شده است

شاهد چهارم: در قرآن می فرماید: «ولقد علمتم النشأة الاولی» اما در مورد آخرت می فرماید: «ونُنشأکم فیما لا تعلمون» یعنی نشأه دنیا معلوم است اما آخرت معلوم نیست و«غیر المعلوم غیر المعلوم»

شاهد پنجم: عالم دنیا فانی است و خراب می شود ولی آخرد دارالقرار والبقاء است این هم که عالم دنیا خراب می شود وجودش خراب می شود نه به حسب عوارض و تشخصات و تشکلات

به 3 دلیل وجود دنیا خراب می شود؛

دلیل نخست: اگر خرابی دنیا به شکل وهیأت باشدنه به وجو، هر سال بلکه هر روز باید یک دنیای جدیدی باشد در حالی که دنیایی که در آن هستیم همان دنیای سال های قبل است

دلیل دوم: در این صورت لازم می آید معاد به تناسخ باشد زیرا بنا نیست دنیا خراب شود ولذا آخرت ومعاد در همین دنیا خواهد بود و در نتیجه روح به همین بدن باز می گردد منتهی با یک شکل جدید واین تناسخ است پس باید دنیا خراب شود و عالم دیگری که دارالقرار است بر پا گردد.

دلیل سوم: اگر وجود دنیا خراب نشود آخرت باید آبادانی مجدد دنیا باشد در حالی که همه بر این اتفاق نظر دارند که دنیا فانی می شود ودیگر آبادان و تعمیر نخواهد شد

بعد ملاصدرا می گوید: این که برای آخرت نمی توان طلب مکان کرد را ذوق سلیم در می یابد و هر کس که به هرجای اسفار اربعه عقلیه ما نظر کند در می یابد که عالم آخرت مجرد است ومکان ندارد

سپس اعتذاری می آورد که ایشان قبل تر معاد جسمانی را بحث کرده است پس چرا دوباره با شاخ و برگ و توضیح زیادی تکرار کرده است؟

می گوید: این از باب شفقت و مهربانی بر عامه مردم است زیرا ایشان در عبادات قصد قربت می کنند اما در واقع در پی لذت های جسمانی و اکل و شرب و نکاح هستند و حور و قصور برایشان اهمیت و اولویت دارد واز این باب بحث معاد جسمانی را تکرار کرده ایم.


[1] . به گفته استاد انصاری شیرازی علامه احتمال می دادند که "مع المباینة" در اینجا "مع المناسبة" باشد وعالم مثال مناسبتی که با عام دنیا دارد یعنی شبیه به دنیا از جهتی و شبیه به آخرت از جهت دیگر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo