< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

97/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهات معاد جسمانی

فصل (3): في دفع شُبه المنكرين و شكوك الجاحدين لحشر الأجساد

إن هذه المقدمات و الأصول المذكورة كما أفادت هذا المطلوب على وجه التحقيق- كذلك هي وافية بدفع تلك الشُبَه و الشكوك و لا بأس بذكرها على التفصيل و الإشارة إلى دفعها.

منها: ما سبق[1] من أنه؛ إذا صار إنسان غذاء لإنسان آخر فالأجزاء المأكولة إما أن يعاد في بدن الآكل أو في بدن المأكول و أيًّا ما كان لا يكون أحدهما بعينه معادا بتمامه

و أيضا[2] : إذا كان الآكل كافرا و المأكول مؤمنا يلزم؛

     إما تعذيب المطيع

     و تنعيم الكافر

     أو أن يكون شخص واحد كافرا معذبا و مؤمنا منعما لكونهما جسما واحدا

و اندفاعه ظاهر بما مرّ[3] من؛

     أنّ تشخص‌ كل إنسان إنما يكون بنفسه لا ببدنه

     و إن البدن المعتبر فيه أمر مبهم لا تحصل له إلا بنفسه

     و ليس له من هذه الحيثية تعين و لا ذات ثابتة

و لا يلزم من كون بدن زيد مثلا محشورا أن يكون الجسم الذي منه صار مأكولا لسبع أو إنسان آخر محشورا بل كلُّ ما (بدن مثالی) يتعلق به نفسه هو بعينه بدنه الذي كان فالاعتقاد بحشر الأبدان يوم القيامة هو أن يبعث أبدان من القبور إذا رأى أحد كل واحد واحد منها يقول هذا فلان بعينه و هذا بهمان بعينه أو هذا بدن فلان و هذا بدن بهمان على ما مرّ[4] تحقيقه و لا يلزم من ذلك أن يكون غير مبدل الوجود و الهوية كما لا يلزم أن يكون مُشوَّه الخلق- و الأقطع و الأعمى و الهَرم محشورا على ما كان من نقصان الخلقة و تشويه البنية كما ورد الأحاديث.

و المتكلمون عن آخرهم (أی؛ کلهم) أجابوا عن هذه الشبهة بما لا حاجة إلى ذكره لركاكته.

و منها: أن جرم الأرض مقدار محصور محدود ممسوح بالفراسخ و الأميال و الذراع- و عدد النفوس غير متناه‌ فلا يفي مقدار الأرض و لا يسع لأن تحصل منه ولا فیه ایضاً، الأبدان الغير المتناهية.

 

در باب 11 از سفر نفس بحث معاد جسمانی مطرح می شود که 43 فصل دارد البته در باب 10 که معاد روحانی بود وکلیات بحث شد هم راجع به معاد جسمانی و اقول ومذاهب درباره معاد جسمانی هم مطرح شد در این باب ملاصدرا معاد جسمانی را به روش ونظریه مختار خود بحث می کند در پایان باب قبلی از این روی که در حد توان همه اقول ومذاهب درباب معاد جسمانی را استیفاء کنیم متن برخی از روایات را از بحارالانوار را بیان داشتیم و نظریه ابتکاری آقا علی مدرس را با تکیه بر رساله مختصر مرحوم کمپانی بیان کردیم استاد انصاری شیرازی به نقل از علامه طباطبایی می گوید: مرحوم کمپانی این 11 اصل را به 3 اصل ارجاع داده اند اما دیدیم که مرحوم کمپانی 5 اصل تقریر کردند در حاشیه استاد انصاری شیرازی آمده که رساله مرحوم کمپانی طبع نشده است خلاصه این بحث ما در شماره 90 مجله نقد و نظر چاپ شده که شرحی بر رساله ایشان می باشد.

فصل سوم:

در فصل نخست ملاصدرا 11 اصل اساسی را تبیین کردند ومبانی ایشان در سرتاسر حکمت برای اثبات معاد جسمانی را در همان 11 اصل خاطر نشان شدند در فصل دوم هم نتیجه 11 اصل را بیان داشتند ونظریه خودشان را در قبال متکلمین ومشاء واشراقیون وآقا علی حکیم تبیین کردند در این فصل به دفع شبهات و شک هایی درباره معاد جسمانی می پردازند لذا می گوید: همان طور که آن 11 اصل برای اثبات معاد جسمانی طبق نظریه ملاصدرا وافی و کافی بود برای دفع شبهات هم کافی است و با همان اصول می توان شبهات معاد جسمانی را دفع نمود

ملاصدرا در معاد جسمانی بر این باور بود که؛ حشر نفس با بدن مثالی مُنشأ نفس است و نفس آن بدن مثالی را بر طبق هیئآت و اخلاق و ملکات انشاء می کند همان صفاتی که نفس با تکرار افعال اختیاری در عالم طبیعت آنها را پیدا کرده است.

شبهه نخست: شبهه آکل ومأکول

حکیم سبزورای در بحث شبهات معاد جسمانی گفته؛

وشبهة الآکل و المأکول     یدفعها من کان من فحول

 

این شبهه قبلا نیز گذشته است[5] واین گونه تقریر می شود؛

اگر انسانی خوراک انسان یا حیوان درنده ای بشود در این صورت حشر آکل در کجاست؟ آیا در بدن خودش است یا در بدن مأکول؟

در بدن مأکول باشد یا در آکل باشد به عینه حشر نخواهند داشت زیرا؛

     اگر بدن آکل حشر یابد: عین بدن خودش به تمامه محشور نخواهد بود

     اگر دربدن خودش محشور شود عین مأکول به تمامه محشور نخواهد بود وبخشی از بدن آن نا تمام است

از جهت دیگر؛ تکلیف عقاب وثواب این مأکول چه می شود؟ خاصه زمانی که یکی از آکل و مأکول کافر و دیگری مؤمن باشد که در نتیجه؛

     تعذیب مطیع در عقاب

     ویا تنعیم عاصی در ثواب لازم می آید

که هر دو فرض محذور دارد و باطل است.

     واگر هم ثواب و هم عقاب بکنند لازم می آید شخص واحد هم معذب باشد وهم متنعم که باز هم باطل است

ملا صدرا طبق نظریه خود این گونه جواب می دهند؛

جواب ملاصدرا: حشر هر انسانی در بدن خود وبا بدن خودش است و محذورات فوق هم لازم هم نمی آید بلکه حشر هر انسانی با عین همان بدنی است که در دنیا داشته است حشر مأکول با عین بدنی است که خورده شده وحشر آکل هم با عین بدنی است که خورده است به گونه ای که اگر در صحرای محشر و در عالم آخرت کسی آکل و مأکول را ببیند حکم می کند که این همان بدن آکل و دیگری همان بدن مأکول است

تفصیل جواب: تشخص وتحصل وتحقق هر انسانی به نفس اوست نه به بدنش چنانچه در اصل 7 در فصل اول هم گذشته است.

از سوی دیگر؛ بدنی که معتبر در تحصل وتحقق انسان هست -زیرا انسان در مُعاد در معاد جسمانی بدون بدن نیست- وآن بدن امر مبهمی است که عرض عریضی دارد وتعین وذات ثابته ای ندراد بلکه دامنه آن بدن از دوران جنینی تا وقتی که این بدن به بدن مثالی تبدیل می شود را شامل است این بدن ارتقاء وجودی می یابد وبا تبدّل هویت ووجود، وجود مادی آن به وجود مجرد تبدیل می شود

از سوی سوم؛ بدن آن جسمی است که متعلق نفس می باشد یعنی در معاد جسمانی و در عالم مثال آن بدن و جسمی که نفس بدان تعلق دارد جسم مثالی می باشد نه این بدنی که خورده شده ویا زیر خاک مدفون گشته است این دیگر جماد است نه بدن. میت جماد است تا زمانی بدن بود که نفس به آن تعلق داشت ولی به محض مرگ دیگر بدن نیست جماد است وتبدّل هویت ووجود یافته است همان طور که بدن در سنین مختلف تبدل هویت ووجود می یابد با انتقال به نشأه آخرت هم از مادیت به تجرد تبدل یافته ووجود مادی آن به وجود مجرد تبدیل می شود شخص با بدنی که در جوانی دارد عین همان بدنی است که در کودکی ونوزادی داشته است به همین وجه، انسانی که در معاد جسمانی با بدن مثالی محشور می شود عین همان انسانی است که با بدن دنیوی در دنیا می زیسته است زیرا آن بدن مثالی صفوه وزبده وخلاصه و حاصل و عصاره و چکیده وتکامل یافته همین بدن دنیوی است ولازم نیست کسی که بدنش خوراک دیگری شده با همان بدن خورده شده در آخرت محشور شود

با این شاهد که اگر مؤمنی در دنیا صورت زیبایی ندارد یا نقص عضوی دارد در معاد جسمانی و بهشت موعود زیبا وبدون عیب و نقص محشور می شود پیامبر فرمود: «اهل الجنة جُردٌ مُردٌ» پیرزنی از پیامبر ص درباره بهشت سوال کرد پیامبر صبه او فرمودند: بهشت جای پیر زن ها نیست! او گریان بیرون رفت بلال حبشی او را دید وحال وروز او را به پیامبر ص عرضه داشت پیامبر ص به او فرمود: بهشت جای سیه چردگان نیز نمی باشد او نیز گریان شد وگریه او را عباس عموی پیامبر ص به محضرشان نقل کرد پیامبر ص به او فرمود: بهشت جای پیران هم نمی باشد وبعد به هر سه فرمود: آنها جوان و زیبا و سپید روی وارد بهشت می شوند

بعد ملاصدرا می گوید: متکلمین جملگی جوابی به شبهه آکل ومأکول داده اند که همان بقای اجزای اصلیه وجوهر فرد است یعنی اگر کسی خورده شود اجزای اصلی و جوهر فرد او جزء بدن آکل نمی شود ملاصدرا این جواب را به دلیل رکاکت وسستی نقل نمی کند زیرا جوهر فرد و جزء لایتجزی باطل است.

شبهه دوم: مسافت زمین محدود است با توجه به محدودیت این مقدار 2 اشکال در معاد جسمانی پیدا می شود؛

    1. این مقدار زمین برای ساخت نفوس غیر متناهیه انسان ها کفایت نمی کند

    2. این تعداد نا متناهی انسان ها در زمین جا نمی شوند

غیر متناهی بودن نفوس مبتنی بر 3 مطلب است؛

    1. نفوس مجرد است و مجرد زوال پذیر نیست وجاودانه است «یا ابن آدم خُلقتم للبقاء لا للفناء»

    2. بنا بر بطلان تناسخ واین که هر بدنی نفس جدیدی دارد

    3. قِدَم زمانی عالم ودوام فیض که حکما می گویند مجموع عالم قدیم زمانی است فیض حق تعالی هم دایمی است

بنابرین نفوس غیر متناهی است وماده زمانی وافی به خلقت بدن آنها در معاد جسمانی می شود و نه هم در زمین جا می شوند.


[1] . اسفار اربعه عقلیه ج9 باب10 فصل 9 ص167.
[2] . از باب ثواب و عقاب.
[3] . در اصل 7 از اصول 11 گانه فصل اول باب11 ج9.
[4] . اصول 11 گانه فصل اول.
[5] . فصل 9 باب10 اسفار ج9 در ص167.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo