< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دیدگاه ها در باره معاد جسمانی

و أما ما تزين به محققو المليين و أفاضل المسلمين فهو أن مع هذه الأجساد جواهر أخرى هي أشرف و أنور و ليست هي بأجسام كثيفة بل هي أرواح لطيفة تخرج عن هذه الأبدان عند الموت فلا يتصور عندهم أمر البعث و القيامة إلا برد تلك الأرواح إلى تلك الأجساد أو أجساد أخر مثلها يقوم مقامها يحشرون و يثابون أو يعاقبون بما عملوا من خير أو شر فهذا الرأي أجود و أقرب إلى الحق.

و أما من كان فوق هذه الطوائف في المعرفة و اليقين لرسوخه في العلم و شدة ارتياضه بالحكمة[1] فهو يرى و يعتقد في أمر المعاد شيئا لا يعرف كنهه إلا الله و الراسخون في العلم.

و اعلم: أن الكتب الإلهية المنزلة على الأنبياء ع مختلفة الظواهر في باب البعث و القيامة و إن كانت بواطنها متفقة الأصل و ذلك لدقة المطلب و غموضه كما مر ذكره؛

     ففي‌ التوراة أن أهل الجنة يمكثون في الجنة خمسة عشر ألف سنة ثم‌ يصيرون ملائكة و أن أهل النار يمكثون في الجحيم كذا أو أزيد ثم يصيرون شياطين-

     و في الإنجيل أن الناس يحشرون ملائكة لا يطعمون و لا يشربون و لا ينامون و لا يتوالدون

     و في القرآن من الآيات؛

    1. ما تدل على أن أفراد البشر يبعثون على صفة التجرد و الفردانية كقوله تعالى‌: «كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» و أن الناس يحشرون كما خلقهم الله أول مرة لقوله تعالى: ‌« كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ‌»[2]

    2. و في بعضها ما يدل على أنهم يكونون على صفة التجسم كقوله تعالى:‌« يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ‌» و قوله تعالى:‌ « يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ»‌ و كذلك سؤال إبراهيم ع عن الله تعالى: ‌« رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»‌ و الجواب بقوله تعالى:‌ « فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» الآية و قول عُزير كما حكى الله عنه: «أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ‌» الآية و مكث أصحاب الكهف في النوم ثلاثمائة و تسع سنين و قول الله فيهم: « وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ»‌

 

در اعتقاد به معاد جسمانی چندین قول مختلف مطرح شده است؛

    1. مشهور مشاء: معاد منحصر در معاد روحانی است

    2. اکثر اسلامیین: انسان را تنها همین اعضاء و جوارح با صورت نوعیه خاص می دانند ودر آخرت دوباره همین اعضاء وجوارح اعاده می شود

    3. محققان متدینین وافاضل مسلمین: انسان صرف بدن و صورت خاص نیست بلکه انسان مرکب از بدن مادی و روح مجرد است و در هنگام مرگ روح از بدن مادی مفارقت می کند ودر قیامت به عین یا به شبیه ومثل این بدن تعلق می گیرد و برحسب اعمال خیر و شرعی که انجام داده مثاب و معاقب می شود

ملاصدرا این نظریه را به حق و صواب نزدیک تر می داند زیرا؛

     در این رویکرد انسان فقط بدن مادی نیست وبه روح مجرد قایل شده است

     به حق وصواب نزدیک تر است از این روی که نظر درست در باب معاد روحانی و جسمانی این جسم عنصری ومادی نیست بلکه معاد با بدن مثالی مُنشأ نفس خواهد بود

علامه در تدریس خصوصی خود در بحث معاد از استادشان نقل کرده اند: وجه 2 بهتر از این وجه 3 ونزدیک تر به حقیقت است زیرا عموم مسلمانان بر این باوراند که بدن همین بدن است ولذات وآلام هم همین ها است ولی در آخرت وقیامت ومعاد عینیت بدن دنیوی واخروی می باشد با قید "در معاد و قیامت" که ایشان می آورند می توان با یک الحاقیه نظر ایشان را عین حق و صواب دانست با این قید فی الآخرة که می آورند تفاوتش این می شود که در آخرت بدن مجرد مثالی است و در دنیا بدن مادی است و این همان نظریه حق و صواب می شود که برحسب نظریه درست بدن محشور یوم النشور عین بدن دنیوی می باشد.

    4. راسخان در علم: ایشان کاملان می باشند ونظریه ایشان الحاقیه نظریه عوام است علم در باطن ذات و اعماق وجودشان رسوخ یافته و جا گرفته است و این در صورتی است که علم حضوری باشد و شخص اهل کشف وشهود حقایق و معارف باشد واین معنا با ریاضت در شاخه نظر ودر بُعد عمل حاصل می شود «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه الی لسانه»

کنه وواقعیت نظریه راسخون را جز خودشان که اهل کشف وشهوود است کسی درک نمی کند وتا انسان راسخ در علم نباشد وریاضت کش نشود درک این نظریه نمی کند به نظر ایشان معاد هم روحانی و هم جسمانی است البته نه با این جسم مادی بلکه با جسم برزخی و مثالی

توضیح نظریه راسخون: کتب ادیان الهی در بحث معاد در ظاهر با هم اختلاف دارند گرچه در باطن متفقة الاصل هستند زیرا منشأ آن ها یک جاست و از ناحیه خداوند و به واسطه فرشته وحی بر انبیاء نازل شده است

حکیم سبزواری در تعلیقه گوید: در تورات به علم توحید و اسماء وصفات حق ومعاد خیلی کم پرداخته شده است و بیشتر در آن احکام وآداب دنیوی مطرح شده است قرآن هم می فرماید: «وانزلنا التوراة فیها حکم الله» اما گویا در تورات هیچ عین و اثری از بحث معاد به چشم نمی خورد اصلا بدان پرداخته نشده است شاید مراد ملاصدرا از تورات کتاب هایی است که به تورات ملحق شده مانند کتاب دانیال

بهر حال ملاصدرا گوید: در تورات درباره معاد چنین آمده است که اهل بهشت 15000 سال در بهشت درنگ کرده و بعد به ملایکه تبدیل می شوند اهل دوزخ هم به همین مقدار یا بیشتر در جهنم باقی مانده و بعد به شیاطین و اجنه تبدیل می شوند

حکیم سبزواری در تعلیقه می گوید: شاید مراد از این سخن این باشد که مؤمنان موحد مدتی در بهشت جسمانی متنعم به لذات صوری و محسوس می شوند وبعد از مدتی ابتهاج به عالم عقول و فرشتگان می یابند و ابتهاج عقلی برای ایشان رخ می دهد در اهل دوزخ هم مدتی در جهنم محسوس عذاب شده وبعد به شیاطین و اجنه تبدیل می شوند

در انجیل آمده است: مردم به صورت ملایکه محشور می شوند وخورد و خوراک و نوشیدن وخواب و زاد وولدی ندارند حکیم سبزواری می گوید: مقصود انجیل نسبت به اخیار بوده و این گفته انجیل راجع به معاد روحانی است که به عالم عقل راه یافته و تجرد عقلی می یابند

اگر در تورات یا ملحقاتش چنین مطلبی آمده باشد هم سخن از معاد جسمانی و لذت صوری و محسوس است اما در انجیل خصوص معاد روحانی مطرح شده است

اما در قرآن کریم که حکیم سبزواری در تعلیقه می گوید: برخلاف تورات که به بحث توحید و معاد کم پرداخته شده است قرآن با ایجازی که دارد مباحث توحید و معاد را به فراوانی بیان کرده است وسِرّش این است که پیامبر ص فرمود: «أُتیتُ جوامع الکلم» جوامع کلمات تکوینی وتشریعی به پیامبر ارزانی شده است؛ هم وجود ایشان وجود جامعی است و هم کتابی که به واسطه ایشان برای هدایت مردم آمده کامل است

ملاصدرا گوید: آیات قرآن دو دسته اند؛

    1. طیفی از آیات که دلالت بر حشر انسان به صورت تجرد می کند یعنی حشر مجرد از ماده است که انسان با روح حشر می یابد مانند: «وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا (95)» همه در معاد ورجوع الی الله به صورت فرد می آیند فرد یعنی مجرد و بدون ماده و عوارض ماده که حکیم سبزواری در تعلیقه می آورد؛

امروز و پریر ودی وفردا    هر چار یکی شود تو فرد، آ

 

یعنی تو فرد و مجرد بشو تا زمان از تو برداشته شود ودر آیه دیگر آمده؛ «کما بدأکم تعودون» در آغاز وجود، موجودات مجرد بوده اند زیرا در عوالم بالا ونشأءآت بالا بوده است

ما ز بالاییم و بالا می رویم    ما ز دریاییم ودریا می رویم

ما از اینجا واز آنجا نیستیم    ما ز بیجاییم و بیجا می رویم

 

    2. طیفی که دلالت بر حشر جسمانی دارد یعنی انسان با جسم و بدن محشور می شود در آیات دیگری مانند؛ يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ (48)

و آیه؛ «يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ (35) وسؤال حضرت ابراهیم ع؛ « وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (260)»

وداستان عُزیر یا ارمیای نبی آمده است؛ « أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (259) » حضرت عُزیر سوار بر مرکب و با سبدی پر از انگور از شهر ویرانی می گذشت از خدا پرسید: کی این مردگان را خدا پس از مرگ زنده می کند وخدا او را 100 سال میرانید وبعد در برابر او مرکبش را زنده کرد و میوه هایش را بازگردانید وغذایش هیچ فرسوده وگندیده نشده بود

دیگر اصحاب کهف که 309 سال خفته و بعد بیدار شدند و خدا کاری کرد که قصه ایشان فاش شود و فرمود: « وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا»

ملاصدرا گوید: شأن قرآن اجلّ از تناقض و تهافت است «لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» لذا باید بین این دو طیف از آیات جمع شود لذا ملاصدرا 2 وجه جمع بیان می دارند

در احادیث نبوی هم همین گونه است و دوطیف از روایات وجود دارد که برخی بر معاد روحانی وبرخی بر معاد جسمانی دلالت دارندهمین طور در کلام اساطین حکمت که علوم خود را از انبیاء تلقی کرده اند حکمای یونان دانش خود را از محضر سلیمان ع و داوود ع اخذ کرده اند نه متأخرین حکماء که اکتفای به عقل و نظر و فکر خود کرده اند ونمونه هایی از آن سخنان را ملاصدرا بیان می کند و بعد هم دو وجه توفیق برای دو طیف آیات و روایات وسخن بزرگانرا مطرح می نماید.

[1] . حکمت در اینجا علم به واقعیات است نه حکمت به معنای اصطلاحی.
[2] . ما ز بالاییم و بالا می رویم    ما ز دریاییم ودریا می رویمما از اینجا واز آنجا نیستیم    ما ز بیجاییم و بیجا می رویم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo