< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اهمیت و شرافت معاد جسمانی

فصل (11): في التنبيه على شرف علم المعاد و علو مكانه و سمو معرفة بعث الأرواح و الأجساد و عظم شأنها

اعلم: أن هذه المسألة بما فيها من أحوال القبر و البعث و الحشر و النشر و الحساب- و الكتاب و الميزان و مواقف العرض و الصراط و الجنة و طبقاتها و أبوابها و النار و أبوابها و دركاتها هي ركن عظيم في الإيمان و أصل كبير في الحكمة و العرفان

و هي من أغمض العلوم و ألطفها و أشرفها مرتبة و أرفعها منزلة و أسناها قدرا و أعلاها شأنا- و أدقها سبيلا و أخفاها دليلا إلا على ذي بصيرة ثاقبة و قلب منور بنور الله قلَّ من اهتدى إليها من أكابر الحكماء السابقين و اللاحقين و مشاهير الفضلاء المتقدمين و المتأخرين فأكثر الفلاسفة و إن بلغوا جهدهم في أحوال المبدإ من التوحيد و التنزيه في الذات و الصفات و سلب النقائص و التغيرات في الأفعال و الآثار لكنهم قصرت أفكارهم عن درك منازل المعاد و مواقف الأشهاد لأنهم لم يقتبسوا أنوار الحكمة من مشكاة نبوة هذا النبي الخاتم عليه و على آله الصلاة الكبرى و التقديس الأشرف الأتم الأوفى-

     حتى أن رئيسهم‌ اعترف بالعجز عن إثبات ضرب من المعاد بالدليل العقلي[1] و هو الذي لمعظم الخلائق و جل النفوس و الأرواح بل كلهم إلا عددا قليلا في كل زمان من المقربين

     و عجزوا أيضا عن معاد النفوس المتوسطة

     حتى اضطر بعضهم إلى القول بتعلقها بعد الموت بأجرام فلكية و عن معاد النفوس الهيولانية فالتجأ الإسكندر الأفروديسي إلى القول ببطلانها

و إنما ذهب أكثرهم إلى إثبات المعاد الروحاني فقط فالجنة و نعيمها و حورها و قصورها و أشجارها و أنهارها ليست إلا إدراك المعقولات و الابتهاج بها و النار و قيودها و سلاسلها و حميمها و زقومها كناية عن رذائل الأخلاق و ذمائم الصفات خصوصا الجهل المركب و التعذب بها

ثم إن أكثر الإسلاميين يرون و يعتقدون- بأن الإنسان ليس شيئا سوى هذه البنية المحسوسة أعني الجسد المركب من اللحم- و الدم و العظم و العروق و ما شاكلها من الأجسام و ما يحلُّها من الأعراض و الكيفيات الفعلية و الانفعالية على هيئة مخصوصة هي الصورة الإنسانية[2] عندهم وتلك الأجسام مادتها أو مواد تلك الأجساد مادتها فهم في الحقيقة لا يعرفون أمر البعث و لا يتصورون حقيقة القيامة ضميرا و قلبا و إن أقروا بها لسانا و بذلك جرى عليهم حكم المسلمين فالقيامة ليست عندهم إلا إعادة هذه الأجساد المعدومة برُمّتها و الأعراض بعينها على هذه الحال- التي هي عليها في الدنيا

 

فصل 11:

در این فصل 3 مطلب در باب اهمیت و شرافت معاد جسمانی بیان می شود؛

مطلب نخست: توضیح مختصری درباره عنوان فصل 11 است تا روشن شود که چقدر علم به معاد جسمانی اهمیت دارد علم به معاد جسمانی و احوال وحالات معاد جسمانی اهمیت ویژه دارد؛

     این که بعثی است «ان الله یبعث من فی القبور جمعیا»

     و این که حشری هست یعنی جمع خلایق در قیامت «قل ان الاولین و الآخرین لمجمعون الی میقات یوم معلوم»

     نشری هست «واذا الصحف نشرت»

     در قیامت و در معاد جسمانی مواقفی در صحرای محشر هست مقامات و منازل و مراحلی هست

     یکی نشر صحف و نامه های اعمال است نامه عمل گشوده می شود «وکل انسان الزمناه طایره فی عنقه ونخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا»

     عرضی هست «وعُرضوا الی ربک صفا» حکیم سبزواری در باب 11 می گوید: در فارسی به معناس سان دیدن از لشگر است در قیامت هم از انسان ها سان دیده می شود تا اعمالشان روشن گردد

     حسابی هست

     کتابی هست «لا یغادر صغیرة ولا کبیرة الا احصاها و ووجدوا ما عملوا حاضرا ولا یظلم ربک احدا»

     میزان هست: «والوزن یومئذ الحق» و «ونضع موازین القسط»

     اقامه شهود بر اعمال می شود «یوم یقوم الاشهاد»

     صراطی هست «ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا»

     بهشت درجاتی دارد «لهم درجات عند ربهم»

     جهنم هم درکاتی دارد مراتبی که رو به پایین می رود مانند پله های سرداب و زیر زمین «ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار»

     بهشت و دوزخ ابوابی دارد «یدخلون علیهم من کل باب»

     درباره ابواب جهنم هم می گوید: «لها سبعة ابواب و لکل باب منهم جزء مقسوم»

     قبر که دروازه ورود به برزخ است و یکی از باغ های بهشتی یا یکی از حفره های آتشین است

این ها از اهمیت بالایی برخوردار اند طوری که یک رکن عظیم از ایمان واصل کبیر در حکمت و معرفت به حقایق وواقعیات برشمرده می شود ایمان دو رکن بزرگ دارد؛

     ایمان به مبدأ

     ایمان به معاد

الم (1) ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ (2) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (3) والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)

این مطلب نخست درباره اهمیت معاد جسمانی است که شرافت بسیاری دارد

مطلب دوم: پیروی مطلب نخست و با توجه به اهمیت و شرافتی که این علم ودانش دارد کمتر کسانی از این دانش برخوردار می شوند و کار همه کس نمی باشد این دانش نصیب عقل و فکری می شود که در پرتوی نور شریعت مصطفویه منور شده باشد ودر پرتوی معارف و تعالیم شریعت ختمیه منور شده باشد و این چنین فهم و فکری خصیصه حکمت متعالیه است که جمع بین قرآن و عرفان وبرهان است یا به تعبیر دیگر شریعت و شرع و عقل و فکر وکشف را با هم دارد لذا عقل در این حکمت در پرتوی نور شریعت وتعالیم ومعارف شریعت ختمیه می باشد در دروان ختمیت معارف در اوج شکوه خودشان هستند وبیان و تعلیم معارف در بالاترین درجه خود قرار دارند واین عقلی که در پرتوی نور شرع و درسایه تعالیم و معارف شریعت مصطفویه منور شده است می تواند به معرفت معاد جسمانی و احوال آن واصل گردد ونصیب هر کسی نمی شود زیرا که این دانش دقیق و غامض است و؛

دانش نفس است نه کار سرسری است    گر به حق آگه شوی دانی که چیست؟

 

زیرا در این دانش خفا و دقت و غموض هست و کسی می تواند بدان راه بیابد که عقل و فکر او در پرتوی انوار تعالیم ومعارف شریعت مصطفویه ختمیه منور شده باشد

شاهد: حکمای قدیم وجدید با تمام دقت هایی که در باب معرفت به مبدأ ومعرفت و ذات و صفات وافعال به خرج داده اند که هیچ گونه نقص و شائبه تغییر و تغیری در دامن ذات و صفات و افعال حق تعالی ننشیند اما با این وجود در باب معرفت به معاد نتوانستند به معرفت معاد جسمانی و احوال معاد جسمانی که مورد بحث است نایل شوند حتی رییس حکمای مشهور مشاء که ابن سینا باشد در این باب به عجز خود اعتراف کرده که با برهان عقلی نمی توان معاد جسمانی را اثبات کرد و چون صادق مصدق و شرع انور فرموده است مورد قبول وباور است وبا عدم معرفت به معاد جسمانی وعجز از اثبات آن ایشان برای امر معاد نفوس متوسطه به حیص و بیص افتاده اند طوری که فارابی قایل به تعلق نفوس ایشان به اجرام فلکی شده است وهمین طور در امر معاد نفوس ساذجه وناقصه و مادیه مانند نفوس کودکان اسکندر افریدوسی به بطلان و فساد این نفوس شده است که این نفس ها از بین می روند

مطلب سوم: واکنشی که در برابر امر معاد جسمانی از جانب طوایف وگروه های مختلف صورت گرفته است در این مطلب بحث می شود ومواضع ایشان را بیان می دارد؛

     حکمای مشهور مشاء: ایشان معاد را در معاد روحانی حصر کرده اند و به لحاظ عقلی به معاد جسمانی قایل نشده اند هر چند از راه شرع آن را پذیرفته اند و ابن سینا بدان اعتراف نمود ایشان بهشت و تمام نعمت های بهشتی را تأویل به ادراک عقول کرده اند ومعنای ادراک معقولات را از آن برداشت نموده اند و لذتی که برای نفس از ادراک عقول ومعقولات حاصل می شود وجهنم وعذاب های آن را کنایه از اخلاق رذیله وجهل و بخصوص جهل مرکب دانسته اند که اعتقادات باطله فاسده است ودیگر مشخص نکرده اند که با توجه به این که صاحبان اخلاق رذیله و اعتقادات باطله راهی به نشأه عقل ندارند این عذاب ایشان در چه نشأه و عالمی متوجه ایشان می شود؟ زیرا در نشأه عقل راه نمی یابند تا در آنجا معذب به اخلاق رذیله و اعتقادات فاسده خود باشد

     اکثر متکلمین: موضع ایشان در مقابل مسأله معاد اتخاذ کرده اند به طور کلی و در حقیقت انکار معاد وقیامت هست در واقع این طور است هر چند در ظاهر اقرار به مسأله معاد دارند و لذا در حکم مسلمان هستند زیرا ایشان انسان را غیر از همین هیکل محسوس وفیزیکال نمی دانند ایشان بر این باور اند که انسان عبارت از اعضاء وجوارح مادی با اعراض و کیفیات مادی فعلیه (حرارت وبرودت) و انفعالیه (یبوست و رطوبت) و انسان همین اعراض و کیفیات است که صورت و شکل انسانی یافته اند اعضاء وجوارح خودشان یا موادشان ماده برای صورت و شکل انسانی شده است تا روی مواد اجسام واعضاء وجوارح بیاید و با مرگ از بین می رود و در قیامت به تمامه با همین اعراض و جوارض و کیفیات و صورت انسانی معاد می یابد و دیگر رجوع الی الله و سیر وسلوک الی الله در کار نیست و این باور متکلمان و به تبع ایشان توده مسلمانان بدان باور دارند.

حد انسان به مذهب عامّة    حیوانی است مستوی القامة

پهن ناخن برهنه جلد ز مو     با دو پا رهسپر به برزن و کوی

هر که را بنگرند که این سان است    می برندش گمان که انسان است

 


[1] . در الاهیات شفا این اعتراف را کرده است اما علامه آسید حسین بادکوبه ای از اساتید علامه طباطبایی است از این تعبیر ملاصدرا سخت برآشفته بود که بایستی ملاصدرا با تعبیر شایسته تری از حکمای اسلامی سخن می گفت و تعبیر به عجز وناتوانی نمی نمودند.
[2] . حد انسان به مذهب عامّة    حیوانی است مستوی القامةپهن ناخن برهنه جلد ز مو     با دو پا رهسپر به برزن و کویهر که را بنگرند که این سان است    می برندش گمان که انسان است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo