< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد سخن دوانی

     قل لي: أيها العاقل المتأمل أي تعلق و تشوق يكون للنفس بأجزاء مبثوثة في الهواء أو مغمورة في باطن الأرض أو الماء بحيث لا يتميز عند الحس أو الخيال عن غيرها من الأجزاء و إن كان لها تميُّز في نفس الأمر و في علم الله امتيازا لا يوجب الاختصاص لهذا الأمر أصلا و ليست أيضا عند انحلال التركيب و فساد القوى البدنية قوة ذاكرة للنفس عندهم حتى يكون بقاء البدن الشخصي في الحافظة مخصصا لتعلق النفس بالأجزاء التي منها ركب البدن

     و بعد تسليم وجود الذكر و كونه مخصصا فهو إنما يوجب تخصيص تعلق النفس بهذا البدن المُعاد دون سائر الأبدان لا لتعلق هذه النفس به دون‌ نفس أخرى

و الذي ينفع لهم في دفع مفسدة التناسخ على تقدير صحته هو الثاني[1] دون الأول- إذ الكلام[2] في كون مادة بدنية حادثة مستدعية لفيضان نفس حادثة فيلزم وجود نفسين لبدن واحد وهو[3] آت بعينه هاهنا على ما سبق.

فالمصير في دفع هذه المفاسد و التكلفات البعيدة- و التمحلات الركيكة كلها إلى ما تفردنا بتحقيقة و جعله الله نصيبنا من الحكمة المتعالية- كسائر نظائره من الفرائد الزاهرة التي يحكم بصحتها و يعرف شرف قدرها و نوريتها من بين كلمات أصحاب الأفكار و أرباب الأنظار كلُّ مَن سلك سبيل الله و كوشف بالأنوار الإلهية و الأسرار كما يعرف الجوهري قيمة اليواقيت اللامعة و الدرر الزاهرة من بين سائر الأحجار.

 

فصل (10): في تفاوت مراتب الناس في درك أمر المعاد و تفاضل مقاماتهم في ذلك‌

اعلم: أن لأهل الإيمان و الاعتقاد بحقية الحشر و المعاد و بعث الأجساد حسب ما ورد في الشريعة الحقة مقامات؛

المقام الأول‌[4] :

أدناها في التصديق و أسلمها عن الآفات، مرتبة عوام أهل الإسلام[5] و هو أن جميع أمور الآخرة من عذاب القبر و الضغطة و المنكر و النكير و الحيّات و العقارب و غيرها أمور واقعة محسوسة من شأنها أن يحس بهذه الباصرة لكن لا رخصة من الله في إحساس الإنسان ما دام في الدنيا لحكمة و مصلحة من الله في إخفائها عن عيون الناظرين كما يدل عليه ظاهر بعض الآيات و صورة الروايات.

 

فصل 10:

در این فصل ملاصدرا تفاوت مراتب اعتقاد به معاد جسمانی را بیان می دارد حقانیت معاد جسمانی بر حسب آیات و روایات قطعی است ولی مراتبی در اعتقاد به آن وجود دارد که از مرتبه پایین به بالا بیان می شود؛

    1. پایین ترین و عام ترین و بی دغدغه ترین مرتبه اعتقاد به معاد اعتقاد عوام مسلمانان به معاد جسمانی است

که تمام وعده ها و وعید ها شرع از عذاب قبر؛

     نکیر و منکر برای اهل معاصی: کار نکیر تعذیب است وکار منکر هم تهدید است

     و بشیر و مُبشر که برای اهل طاعات است :کار بشیر انعام است و کار مبشر تبشیر است

وحیات و عقارب ویا نعمت های بهشتی همه محسوس به حواس ظاهری می باشد با همین چشم می تواند این عذاب ها و انعام ها را دید

ان قلت: اگر هم گفته شود چر زنده ها این ها را نمی بینند

قلنا: این از باب مصلحت الهی است که اگر زنده ها این ها را بنگرند کل زندگی خود را تعطیل می کنند و نظام بشری تعطیل می شود وکسی دنبال زندگی دنیوی نمی رود

ظاهر آیات و روایات هم به همین مرتبه اعتقاد اشاره دارد ملاصدرا در شرح هدایة اثیریة[6] به عین معاد متکلمین قایل شده است ایشان در شواهد الربوبیة ودر مفاتیح الغیب می گوید: «ولیس المخلص منه الا بالتشبث باذیال الانبیاء»[7] یعنی اگر کسی بخواهد از اشکالات بحث معاد جسمانی رهایی بیابد واعتقاد نجات بخشی داشته باشد باید به دامن پیامبران چنگ زند و دنباله رو ایشان گردد استاد انصاری شیرازی (ره) مکرر می گفت: اعتقاد ما در باب معاد فانی در اعتقاد حضرت صادق ع است. این واقعیت است زیرا هنوز به آخرت منتقل نشده ایم و قرآن می فرماید: «ونُنشأکم فی ما لاتعلمون» قرار است انسان به جایی برود که نشانه ای از آن در دست ندارد وبه این جهت این واقعیتی است که انسان اگر بخواهد اهل نجات باشد بایستی در این بزنگاه های وگردنه های پر خطر خود رابه کسانی گره بزند که با منبع وحی و غیب در ارتباط اند اقرار واعتراف ما هم همین است که در باب معاد اعتقاد ما هم فانی در کشاف حقایق وغواص بحار رموز ودقایق «الذی کلامه فوق کلام المخلوق ودون کلام الخالق»؛ جعفر ابن محمد الصادق علیه السلام است.

راه رسیدن به حقیقت از طریق شریعت مستقیم و کوتاه وبی اعوجاج است برخلاف راه فلسفه و عرفان که اعوجاج خاص خود را دارد اما به حقیقت نایل می شود یکی از اساتید از حیدر آقا معجزه تهرانی که اهل دل بود نقل می کردند: بیانات دقیق عرفا مثَل رگی است که از یک طرف آن شیر خوراکی سفید و پاکیزه می رود و از طرفی هم خون جاری است وباید طوری دقیق رفتار کرد که نه خون شیری شود و نه شیر رنگین وگلگون گردد مسایل عرفان و فلسفه اگر دقیق و با احتیاط نباشد انسان را نه به حقیقت بلکه به وادی زندقه و الحاد می کشاند اما راه راست و بی خطر راه «علیکم بدین الاعجایز» است باور افراد ساده و عوام است البته اگر کسی فلسفه و عرفان را به درستی تلقی بکند به همان حقیقت ها می رسد اما از پس کُتل ها و سنگلاخ ها و دشواری های راه؛

خرد مومین قدم وین راه تفته    خدا می داند و آن کس که رفته


[1] . بیانی که مانع تعلق نفس جدید به بدن باشد تا محذور تناسخ را برطرف نمایند نه این که بیانی بیاورند که نفس سراغ بدن خود برود.
[2] . اشکال تناسخی که در سخن دوانی لازم می آید.
[3] . که بگویی: با وجود قوه ذاکره نفس سراغ بدن خود می رود هم باز این اشکال وارد می شود که بدنی که تازه سرپا شده است تقاضای نفس جدیدی دارد و از این روی که بخلی در افاضه حق نیست و خزاین او هم بی پایان است نفس تازه ای به این بدن آماده تعلق می گیرد.
[4] . هدایه اثیریه از ملا صدرا ص381 و382.
[5] . ر.ک. کشف الغطاء ص5 مبحث ثالث فی المعاد.
[6] . هدایه اثیریه ص381.
[7] . شواهد الربوبیة طبع جدید ص260 و در مفاتیح الغیب طبع جدید ص593.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo