< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی دیدگاههای در مورد معاد

فإن قلت: فعلى هذا يكون المثاب و المعاقب باللذات و الآلام الجسمانية غير من عمل الطاعة و ارتكب المعصية.

قيل في الجواب: العبرة في ذلك[1] بالإدراك و إنما هو للروح و لو بواسطة الآلات و هو باق بعينه و لهذا (بقای روح) يقال: للشخص من الصبا إلى الشيخوخة إنه هو بعينه و إن تبدلت الصور و المقادير و الأشكال و الأعراض بل كثير من الأعضاء و القوى و لا يقال لمن جنى في الشباب فعوقب في المشيب إنها عقاب لغير الجاني

هذا تحرير المذاهب و الآراء و الحق كما ستعلم[2] أن المعاد في المعاد هو هذا الشخص بعينه نفسا و بدنا فالنفس هذه النفس بعينها- و البدن هذا البدن بعينه بحيث لو رأيته لقلت رأيته بعينه فلان الذي كان في الدنيا- و إن وقعت التحولات و التقلبات إلى حيث يقال: هذا ذهب[3] و هذا حديد و ربما ينتهي في كلاهما إلى حيث يتحدان و يصيران عقلا محضا واحدا[4] .

و من أنكر ذلك فهو منكر للشريعة ناقص في الحكمة و لزمه إنكار كثير من النصوص القرآنية[5] .

 

5دیدگاه درباره معاد مطرح شد؛

    1. انکار معاد جسمانی و روحانی

    2. تردد در امر معاد

    3. قبول معاد جسمانی تنها

    4. قبول معاد روحانی تنها

    5. قبول معاد جسمانی و روحانی که خود دو دسته شدند که؛

     عین بدن معاد است

     مثل بدن معاد است

اما به هر روی کسی لازم ندانسته که با همان صورت اعضای دنیوی ومقدار واشکال و خطوط بدن اعاده شود بلکه مثل صورت اعضاء واعراض و اوصاف و ویژگی هایش اعاده شود کفایت می کند

اشکال: اگر بنا شد مثل صور و مقدار و خطوط و اعضاء اعاده شود در این صورت لازم می آید مصاب و معاقَب غیر از عامل باشد مثلا بدن با مقدار و اشکال مخصوصی که داشته است لذت حرامی را چشیده است حال در قیامت اگرچه بدن عقاب می شود اما نه با عین آن صورت اعضاء بلکه با مثل وشکل آن صورت اعضاء عقاب می شود وهکذا بدنی که با اعراض وشکل خاص و مقدار معین و... رنج طاعت را کشیده باشد حال اگر مثل آن بدن ثواب ببیند در واقع کسی دیگر ثواب می بیند

گنه کرد در بلخ آهنگری    به شُشتر زدند گردن مسگری

 

جواب: مناط و اعتبار چه در باب ثواب و عقاب و چه در مورد عمل کننده به ادراک است یعنی آن که لذت حرام را با معصیت برده است آن عامل و آن که در آخرت عقاب آن لذت حرام را می چشد و ادراک می کند مُعاقَب است مدرِک در باب عمل ویا در ثواب وعقاب او عامل در دنیا و مثاب و معاقب در آخرت است وآن هم چیزی جز روح نیست که ادراک می کند ولو ادراکش به واسطه ابزار وحواس واعضاء وقوای بدنی باشد صوت حرام را روح به واسطه گوش استماع می کند مدرِک روح است و واسطه زبان و گوش و لمس و چشم و... است این روح خودش وعینش باقی است وخود روح هم ثواب و عقاب مربوط به عمل دنیوی را که انجام داده است عین همان باقی است و در آخرت ثواب و عقاب دنیوی را می بیند زیرا اعتبار در باب عمل و ثواب وعقاب به ادراک است که کار روح می باشد.

دلیل: کسی که در جوانی جنایتی انجام داده است اگر او را در پیری مجازات کنند کسی نمی گوید که این فرد همان جنایتکار نمی باشد

دیدگاه ملاصدرا: حق این است که معاد جسمانی و روحانی وجود دارد و در معاد جسمانی هم عین بدن دنیوی اعاده می شود طوری که اگر کسی که زید را در دنیا دیده است در آخرت او را ببیند می گوید: همان شخص است

در معاد روحانی هم عین وخود نفس یعنی زید با همان بدنی که در دنیا داشت وبا همان نفس و روحی که در دنیا داشت اعاده می شود

اشکال: شاید به ذهن بیاید که تا کنون از سخن ملاصدرا چنین برداشت می کردیم که نفس انسان در آخرت با بدن برزخی اخروی محشور می شود نه با بدن دنیوی این نظر متکلمین است که بدن دنیوی را مُعاد می داند اما ملا صدرا بدن اخروی برزخی را مُنشأ نفس می داند و انسان با همین بدن برزخی حشر می یابد.

جواب: جمع این دو معنا این است که بدن برزخی صورت همین بدن دنیوی بدون ماده است همین صورتی که بدن دنیوی دارد اگر ماده اش از آن گرفته شود همان بدن برزخی می شود و شیئیت شیئ به صورت آن است نه به ماده آن تا وقتی صورت بدن با بدن است بدن است و گرنه صرف عناصر و ارکان باشد بدن است وصورت بدن در آن نیست تا آن صورت بدنی پیدا شود لذا اگر بدن برزخی صورت بدن همین بدن دنیوی بدون ماده اش است واگر شیئیت شیئ به صورت آن است نه به ماده اش در نتیجه انسانی مانند زید یا مثل زید در آخرت با بدن برزخی محشور شد در واقع با همان بدن دنیوی است و هر کس او را ببیند گوید همان زید دنیا است و زید با همان نفسی که داشته حافظ شخصیت ووحدت او است محشور می شود. هر چند که بدن دنیوی ونفس متعلق به آن تقلبات و تغیرات و تحولات ذاتی پیدا کرده باشند از روی که نطفه انسان بسته می شود تا روزی که انسان رخت از دنیا بر می بندد ودار دنیا را رها می کند تحولات و تغیرات زیادی می یابد آن هم تغیرات ذاتی و وجودی این فرد از نطفه تا جیفه اش بر وجود واحد او وارد می شود و با حرکت ذاتی وجودی هر لحظه در حال تغیر است ووجود هم در حال تغیر وتحول است ویک وجود است که چنین تحول وجودی با حرکت جوهری می یابد به گفته آشیخ محمد حسین اصفهانی در دیوان فارسی اشعار در وصف وفضایل حضرت زهرا س می گوید:

مفتقرا! متاب روی از در او به هیچ سوی    چون که مس وجود را فضه او طلا کند

 

کسی با تحولات مس وجودش طلا می شود ودیگری هم مس وجودش آهن می شود که از سنگ سخت تر است؛ «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»

آن کسانی که مس وجودشان طلا می شود به مرحله ای می رسند که بدن و نفسشان به وحدت می رسد و هر دو سر از عقل در می آورد و یکی می شود همان طور که در دنیا آن شخص عوض نشده است در آخرت هم که انتقال به آنجا یافته تغییر نکرده است و عین اوست

بعد بیان نظر ودیدگاه خاص خود را به باب 11 احاله می دهند و در پایان می فرماید: کسی که منکر این معنا باشد در حکمت ناقص است و منکر شریعت و نصوص قرآنی می شود.


[1] . اشاره به مثاب و معاقب دارد و هم اشاره است به عامل و مرتکب یعنی چه در ثواب و عقاب و چه در عمل معیار اصلی ادراک است.
[2] . در باب11 همین فصل.
[3] . اشاره به حدیثی از رسول خاتم ص : «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة».
[4] . بس بزرگان گفته اند نی از گزاف    جسم پاکان عین جان افتاد صاف.
[5] . مثل؛ «بلی قادرین ان نسوی بنانه».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo