< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی نظریه متکلمین درباب معاد جسمانی

و أنزل من هذه المرتبة من الاعتقاد في باب المعاد و حشر الأجساد اعتقاد علماء الكلام كالإمام الرازي- و نظرائه بناء على أن المعاد عندهم عبارة عن جمع متفرقات أجزاء مادية لأعضاء أصلية باقية عندهم و تصويرها مرة أخرى بصورة مثل الصورة السابقة ليتعلق النفس بها مرة أخرى

و لم يتفطنوا؛

     بأن هذا حشر في الدنيا لا في النشأة الأخرى و عود إلى الدار الأولى دار العمل و التحصيل لا إلى الدار العقبى دار الجزاء و التكميل

     فأين استحالة التناسخ

     و ما معنى‌ قوله تعالى:‌ «إِنَّا لَقادِرُونَ عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ‌» و قوله تعالى: ‌« نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ‌» و قوله تعالى:‌ « نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدِيلًا»

و لا يخفى على ذي بصيرة أن النشأة الثانية طور آخر من الوجود يباين هذا الطور المخلوق من التراب و الماء و الطين و أن الموت و البعث ابتداء حركة الرجوع إلى الله أو القرب‌ منه لا العود إلى الخلقة المادية و البدن الترابي الكثيف الظلماني.

[بيان كلام الفخر في الحشر]

ثم جعل الفخر في تفسيره الكبير يستدل على إثبات ما فهمه و تصوره من معنى الحشر و المعاد بآيات قرآنية وقعت في باب القيامة و البعث و يحملها على ما وافق طبعه و رأيه فقال: إن قوله تعالى في سورة الواقعة من الآيات إشارة إلى جواب شبهة المنكرين الذين هم من أصحاب الشمال المجادلين فإنهم قالوا: «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ‌» و أشير إلى إمكانها هذا بوجوه أربعة- أولها قوله تعالى:‌«أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ»‌

وجه الاستدلال بهذا: أن المني إنما يحصل من فضلة الهضم الرابع و هو كالطلّ المنبث في أطراف الأعضاء و لهذا يشترك كل الأعضاء و يجب غسلها بالالتذاذ الواقع لحصول الانحلال عنها كلِّها ثم إن الله تعالى سلط قوة الشهوة على البنية حتى أنها تجمع‌ تلك الأجزاء الطلية فالحاصل أن تلك الأجزاء كانت متفرقة جدا أولا في أطراف العالم ثم إن الله جمعها في بدن ذلك الحيوان و جمعها الله في أوعية المني ثم إنه أخرجها ماء دافقا إلى قرار الرحم فإذا كانت هذه الأجزاء متفرقة فجمعها و كون منها هذا الشخص فإذا افترقت بالموت مرة أخرى فكيف يمتنع عليه جمعها مرة أخرى و هذا تقرير الحجة.

 

یک نظریه در باب معاد جسمانی از فارابی وابن سینا است که قایل به تعلق نفوس به اجرام فلکی و بخاری و دخانی بودند و این نظریه مشکل تناسخ دارد

ملاصدرا می گوید: نازل تر از این قول، نظریه متکلمین در باب معاد جسمانی است همانند فخز رازی و نظایر وی

نظریه متکلمین در باب معاد جسمانی: بدن اجزاء اصلیه ای دارد اجزای لایتجزّاء و غیر قابل تجزیه که برفرض، بدن خوراک انسان و حیوانی گردد این اجزاء باقی می مانند زیرا تجزیه ناپذیر است با مردن این اجزاء اصلیه بدن متفرق می گردند اما از بین نمی روند ودر معاد دوباره به قدرت خدا این اجزاء اصلی متفرقه واز هم پاشیده شده در کنار هم جمع شده وبدن ساخته می شود وصورت بدنی یافته و نفس هم به این بدن بار دیگر تعلق می گیرد وبه این ترتیب معاد برپا و محقق می شود.

در اذهان متشرعین ومتدینین هم نوعا همین باور درباره معاد وجود دارد اما ملاصدرا 3 اشکال به این نظریه مطرح می کند؛

اشکال نخست: محذور تناسخ در فصل 8 وبیشتر در فصل 9 درباره این ایراد سخن گفته می شود

اشکال دوم: این نظریه با معنای آیاتی سازگار نمی باشد واگر در معنای برخی آیات دقت شود این نظریه معنای آن آیات را بر نمی تابد در این مورد ایشان 3 آیه را مطرح می کنند؛

     « نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ‌»

     «إِنَّا لَقادِرُونَ عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ‌»

     ‌« نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدِيلًا»

در این آیه ها 3 تعبیر به کار برده شده است که با هر کدام نظریه متکلمین رد می شود؛

    1. تبدیل امثال

    2. انشاء

    3. فیما لا تعلمون

اما تعبیر تبدیل امثال: یعنی جایگزین و بدل وجانشین می کنیم مراد ابدان برزخی است زیرا بدن برزخی مثل و شبیه این بدن عنصری مادی است ودر آیه نمی گوید همین ابدان در معاد باز می گردد بلکه شبیه آن در معاد بازگشت می یابد شبیه «یوم تُبدل الارض غیر الارض وبرزوا لله الواحد القهار» زمین در قیامت تبدیل می شود و این زمین عنصری مادی نخواهد بود

اما تعبیر انشاء: در قرآن نمی گوید: "نخلقکم" و "نکوّنکم" بلکه تعبیر به "ننشأکم" می کند که نسبت به ایجاد اخروی به کار برده شده است ونشان می دهد نحو ایجاد متفاوت است وایجاد یک موجود مجرد مثالی است

اما تعبیر فیما لا تعلمون: اگر قرار است دوباره همین تشکیلات بر پا شود و جسمی باشد و نفس به بدن تعلق بگیرد درعقبی ومعاد هم همین تشکیلات باشد فیما لا تعلمون نمی شود باید ایجاد مجهولی برای ما باشد وتکرار همین ایجاد نباشد زیرا این ایجاد را می دانیم

اشکال سوم: معاد متکلمین عود دوباره به دنیا وطبیعت است درحالی که معاد بر اساس آیات قرآن کریم عود و رجوع الی الله است نه بازگشت به دنیا که معاد ایشان دنیای مجدد باشد در آیات قرآن؛ «انا لله و انا الیه راجعون» «و ان الی ربک الرُجعی» و «والیه المصیر» «والیه یُرجع الامر کله» «و ان الی ربک المنتهی» معاد بازگشت به حق تعالی است نه به دنیا

بعد می افزاید: فخر رازی در تفسیر کبیر خود 4 آیه در سوره واقعه را بر استدلال بر همین معاد متکلمین را بیان داشته که به دنبال این معنا می باشد که خدا در این سوره مردم را 3 گروه می کند؛

     مقربین

     اصحاب یمین

     اصحاب شمال: ایشان مجادله می کنند که آیا پس از مرگ دوباره زنده می شویم؟ «وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَوَ آبَاؤُنَا الأَوَّلُونَ( 4) وخداند در جواب می فرماید: «قُلْ إِنَّ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (50) واستدال؛ ) ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56) نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ (57) أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60)

استدلال: غذایی که می خوریم در اطراف عالم پخش است 4 هضم در بدن روی این غذا ها صورت می گیرد؛

    1. در معده

    2. در کبد

    3. در رگها

    4. در اعضا

هر کدام از این هضم ها فضولاتی دارد منی از هضم در اعضا صورت می گیرد منی مانند روغنی است که در اطراف همه اعضاء پخش است وسرِّ این که در نزدیکی همه اعضاء لذت می برند و سِرِّ این که با خروج منی غسل واجب می شود وتمام اعضای بدن باید شسته شود همین است قوه شهویه با تبخیر این منی وروغنی که در اطراف همه اعضاء پخش است را به دماغ و مغز سر می آورد همه این ها را در دماغ جمع کرده و در آنجا تبرید وتراکم وتغلیظ صورت می گیرد بعد از دماغ به دو رگ های پشت گوش ها منتقل می شود لذا اگر رگ پشت گوش ها قطع گردد انسان مقطوع النسل می شود از آن دو رگ نفوذ به نخاع می یابد واز آنجا به دو کلیه و از آنجا به بیضه ها منتقل می شود که اوعیه منی است و از آنجا به صورت آب دافق وجهنده بیرون آمده و در قرار مکین که رحم زن است قرار می گیرد

وجه استدلال: در این آیه برای متکلمین معاد جسمانی چنین استدلال می شود که؛ همین طور که مواد غذایی از اطراف جمع شد و در نهایت انسانی ساخته شد همین طور هم بعد از مرگ اجزای اصلی بدن انسان از اطراف واکناف عالم که پخش شده است جمع شده وبدن ساخته شده و روح بدان تعلق می گیرد این استدلال اول متکلمین است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo