< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقل و نقد سخن غزالی در باب معاد نفوس ناقصه ومتوسطه

و لهذا اختاره الشيخ الغزالي في كثير من مصنفاته كما يستفاد من بعض مواضع الإحياء و غيره و قال في رسالته المشهورة الموسومة؛ بالمضنون بها إن‌ اللذات المحسوسة الموعودة في الجنة من أكل و نكاح يجب التصديق بها لإمكانها- و اللذات كما تقدم حسية و خيالية و عقلية

     أما الحسي؛ فلا يخفى معناه و إمكانه في ذلك كإمكانه في هذا العالم فإنه بعد ردّ الروح إلى البدن و قام البرهان على إمكانه-

     و أما الخيالي؛

    1. فلذة كما في النوم إلا أن النوم غير مستقرّ لأجل انقطاعه فلو كانت دائمة لم يظهر الفرق بين الخيالي و الحسي لأن التذاذ الإنسان بالصورة من حيث انطباعها في الخيال و الحس لا من حيث وجودها في الخارج فلو وجدت في الخارج و لم يوجد في حسه بالانطباع فلا لذة له و لو بقي المنطبع و عدم في الخارج لدامت اللذة

    2. و للقوة المتخيلة قدرة على اختراع الصور في هذا العالم إلا أن الصورة المخترعة المتخيلة ليست محسوسة و لا منطبعة في القوة الباصرة فلذلك لو اخترع صورة جميلة في غاية الكمال و توهم حضورها و مشاهدتها لم يَعظُم سروره لأنه ليس يصير مبصرا كما في المنام- فلو كانت للخيال قوة على تصويرها في القوة الباصرة كما له قوة تصويرها في المتخيلة- لعظمت لذته و نزلت منزلة الصور الموجودة و لم يفارق الدنيا الآخرة في هذا المعنى[1] - إلا من حيث كمال القدرة على تصويرها الصورة في القوة الباصرة و لا يخطر بباله شي‌ء يميل إليه إلا و يوجد له في الخيال حيث يرى و إليه الإشارة بقوله ص: «إن في الجنة سوقا يباع فيه الصور» و السوق‌ عبارة عن اللطف الإلهي الذي هو منبع القدرة على اختراع الصورة بحسب الشهوة و هذه القدرة أوسع‌ و أكمل من القدرة على الإيجاد من خارج الحس و حمل أمور الآخرة على ما هو أتم و أوفق للشهوات أولى و لا ينقص رتبتها في الوجود اختصاص وجودها في الحس و انتفاء وجودها في الخارج فإن وجودها مراد لأجل حظّه وحظه من وجوده في حسه فإذا وجد فيه فقد توفر حظه- و الباقي فضل لا حاجة إليه و إنما يراد لأنه طريق المقصود و قد تعين كونه طريقا في هذا العالم الضيق القاصر أما في ذلك العالم فيتسع الطريق و لا يتضيق

    3. وأما الوجود الثالث العقلي فهو أن يكون هذه المحسوسات أمثلة للذات عقلية التي ليست بمحسوسة- فإن العقليات تنقسم إلى أنواع كثيرة مختلفة كالحسيات فتكون هي أمثلة لها كل واحد مثالا للذة أخرى مما رتبته في العقليات يوازي رتبة المثال في الحسيات انتهى كلامه.

و أكثر موافق لما نقلناه من صاحب الشفاء و كأنه مأخوذ منه.

 

ملاصدرا فرمود: غزالی در کتاب احیاء العلوم ودیگر کتاب هایش نظریه ابن سینا را درباره معاد جسمانی نفوس ناقصه ومتوسطه اختیار کرده است وبعد هم مطلبی را از رساله "المضنون به من غیر اهله" بیان داشته است این عبارت را نقل کرده وبعد می گوید: اکثر مطالب این عبارت موافق با مطالبی است که از الهیات شفا و نجات و رساله اضحویه ابن سینا نقل شده است و بعد ترقی می کند که گویا این مطالب از آنجا برگرفته شده است و صرف موافقت نیست

غزالی لذات را به 3 قسم تقسیم می کند؛

    1. لذات حسیه: لذت های انسان در عالم طبیعت است همان طور که در دنیا ممکن است ووقوع دارد در قیامت ودر بهشت موعود هم ممکن وواقع است زیرا در قیامت دوباره روح به همین بدن عنصری مادی باز می گردد قرآن هم بر امکان این معنا وبازگشت روح به بدن آیاتی بیان فرموده است این همان معادی است که متکلمین بدان قایل اند ولذا باید به لذات حسیه که در این دنیا می بریم در بهشت موعود در قیامت هم باید اعتقاد داشت مثل خوردن و آشامیدن و...

    2. لذات خیالیه: این دسته لذت ها خود 3 دسته می باشند؛

     لذت هایی که انسان در خواب از آن بهره مند می شود خواب خوش لذت آور است مشکل این دسته از لذات خیالی این است که این ها منقطع است وخواب خوش کوتاه و زود گذر است و دوام و بقا و استمرار ندارد

     لذتی که انسان به واسطه اختراع یک صورت زیبایی وتوهم حضور آن صورت را تصور می کند واز آن لذت می برد

اختراع این صورت زیبا از صوَر مخزونه در خیال است که آن ها را قوه متصرفه (قوه متصرفه در خدمت واهمه) ترکیب کرده وتصویر زیبایی را اختراع کرده وتوهم می کند که الان این صورت حاصل در نزد شخص است البته این لذت زیادی نیست به قول معروف؛

شتر در خواب بیند پنبه دانه    گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه

     لذاتی که نفوس ناقصه ومتوسطه سعیده از راه تعلق به اجرام فلکی و دخانی بعد از مفارقت از بدن و مرگ تا قیامت تخیل می کنند نعمت هایی را تخیل کرده و لذت می برند به واسطه همان جرمی که نفس بعد از مفارقت بدن به آن جرم تعلق گرفته به گفته ابن سینا وفارابی

    3. لذات عقلیه

قبل از بیان تفاوت این سه دسته لذات خیالیه گفته می شود غزالی به طور کلی نسبت به هر 3 دسته لذات خیالیه مطلبی بیان می دارد که عبارت است از؛

لذت خیالی با لذت حسی فرقی نمی کند هر دو لذت است زیرا در لذت حسی آن که مُلذ بالذات است صورت خیالی است بنابرین لذت حسی وخیالی به عنوان صورتی در نفس باهم تفاوتی ندارند اما بین دسته اول و سوم از یک سو ودسته دوم لذت خیالی از نظر کم و زیادی لذت تفاوت است

تفاوت: لذت در دسته 2 یعنی از اختراع متصرفه یک صورت جمیله و توهم حضورش برده می شود لذت اندکی است اما لذت از خواب خوش یا لذت نفوس بعد از مرگ تا قیامت عایدشان می شود خیلی زیاد است زیرا در دنیا و در حال بیداری تنها متخیله قدرت دارد که صورت زیبایی را اختراع کند فقط به همین اندازه متخیله هم کارش را در خیال انجام می دهد از طرفی هم حواس باطنه مانند مرایای متعاکسه است که عکس یکی بر دیگری می افتد و از طرفی حس مشترک آینه دو رو است که رویی به خیال دارد و رویی هم به خارج و کارش را که متخیله انجام می دهد در حس مشترک باز تاب می شود و حس مشترک آن را ادراک می کند متخیله که همان متصرفه در خدمت واهمه است تنها قدرت اختراع صورت دارد و شخص هم لذت اندکی از آن می برد و دیگر این قدرت را ندارد که این صورت را در قوه باصره آن را تصویر کند وشخص آن را ببیند اما در لذات در خواب یا بعد از مرگ لذات خیالی موجود متخیله این قدرت را دارد که صورت خیالی را در قوه باصره تصویر کند و کاری بکند که قوه باصره آن را ببیند

این سخن غزالی بدان معنا است که؛ احتمال دارد که غزالی نظر به این دارد که در صورت دوم واختراع صورت زیبا وشخص در دنیا و دربیداری حس مشترک او توجه اش تنها معطوف به این صورت نیست توجهی به صورت دارد و توجهی هم به حواس ظاهره دارد و اما در خواب و بعد از مرگ تا قیامت که نفس تعلق به اجرام آسمانی می گیرد توجه حس مشترک به تمامی به جانب خیال معطوف است لذا لذتی که از ادراک خواب خوش یا از ادراک ثواب های جزئی بعد از مرگ تا قیامت به واسطه اجرام آسمانی نصیب نفس می شود بالاتر است

بعد غزالی می گوید: این که در حدیث وارد شده؛ «ان فی الجنة سوقا یباع فیه الصور» این بازار اشاره به همین قدرت متخیله دارد که در آن جا متخیله قدرت بر تصویر صورت در قوه باصره دارد یعنی هر آن چه نفس میل واراده آن را داشته باشد وآن را بطلبد موجود وتخیل می شود به گونه ای که دیده هم بشود نه مانند این اختراعی که متخیله در دنیا و دربیداری نسبت به صورت جمیل دارد که دیده نمی شود اما توهم حضورش می شود

بعد غزالی می گوید: این قدرت متخیله در بعد از مرگ که تصویر گری صورت در قوه باصره است وانسان آن را بببیند این قدرت بالاتر از ایجاد یک موجود مادی خارجی در دنیا می باشد محیی الدین در فصوص الحکم می گوید: «العارف بهمته یخلق ما یکون وجوده فی الخارج»

علت قدرتمندتر بودن صورتگری متخیله در قوه باصره را حکیم سبزواری می گوید: از این روی است که قدرتی متخیله در آن عالم دارد به نحو انشاء است و این قدرت عارف در دنیا به نحو تکوین است یعنی صورتی که متخیله بعد از مرگ تصویر می کند مجرد مثالی است اما این موجودی که عارف در عالم طبیعت ایجاد می کند مادی است

حکیم سبزواری شخصیت والا وبزرگی دارند اما گویا این سخن ایشان اگرچه فی حد نفسه درست است اما این توجیه مناسب نظر غزالی نمی باشد که به عالم خیال و تجرد مثالی باوری ندارد

به نظر استاد اسحاق نیا وجه این سخن غزالی از ادامه فرمایشات ایشان بدست می آید هر چند این هم به نوعی به همان سخن حکیم سبزورای بر می گردد

وجه سخن غزالی: در موردی که عارف در دنیا و طبیعت و دنیا ایجاد می کند الگو ومدل دارد اما در صورتی که بعد از مرگ متخله در باصره تصویر می کند الگویی ندارد صورتی که عارف در خارج دیده است اما الان آن را باذن الله تعالی ایجاد می کند اما آن صورتی که متخیله بعد از مرگ در باصره تصویر می کند بی سابقه است و الگویی ندارد «فیها ما تشتهی الانفس و تلذّ الاعین» در دنیا خارجی هست و نفسی هست اما در بعد از مرگ این ها به هم رسیده و تلاقی کرده ویکی می شوند خارج از حس و ادراک و نفس موجوداتی نیستند که محسوس بالعرض بوده و صورت اینها محسوس بالذات باشند بلکه تلاقی کرده ویکی می شود

ادامه سخن غزالی این است که؛ این که در لذت حسی محسوس خارجی وجود دارد اما در لذت خیالی نیست باعث نمی شود که لذت خیالی پایین تر از لذت حسی باشد زیرا محسوس بالعرض طریق لذت است یعنی اگر در لذت حسی محسوس بالعرض طلب و قصد می شود برای خودش نیست موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد و این طریق رسیدن محسوس بالذات است که آن ملذ در حقیقت است انسانی که در دنیا به دنبال خانه خوبی می رود برای این است که در نفسش صورتی پیدا شود تا از آن لذت ببرد واین محسوس بالعرض و این صورت طریق است اما بعد از مرگ این طریق لازم نیست واین به خاطر ضیق دنیا و سعه عالم بعد از مرگ است این نقطه مثبتی برای دنیا نیست بلکه نقطه منفی است

لذات عقلی: غزالی در این مورد می گوید: این ها لذاتی هستند که لذت های حسی مظاهر آن ها می باشند لذات حسی نمونه وشمه ای ومظهری ونمودی از لذات عقلی هستند زیرا موجودات عقلیه انواع مختلفی اند که انواع موجودات مادی و حسی مظاهر آن ها هستند.


[1] . در ادراکات متخیله و اختراعات آن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo