< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اوصاف عنقاء

و له الطيران‌ صعودا و نزولا من غير حركة و انتقال و له الذهاب و المجي‌ء من غير تجدد حال و ارتحال و إليه القرب و البعد من دون مسافة و مكان و لا تغير و زمان- منه ظهرت الألوان في ذوات الألوان و هو مما لا لون له و كذا الأمر في باب الطعوم و الروائح و من فهم‌ لسانه يفهم جميع ألسنة الطيور و يعرف كل الحقائق و الأسرار، مستوكره المشرق ولايخلو عنه ذرة في المغرب الكل به مشتغل و هو من الكل فارغ و الأمكنة مملوءة منه و هو خال عن المكان العلوم و الصنائع مستخرجة من صفيره و النغمات اللذيذة و الأغاني العجيبة و الأرغنونات و الموسيقارات المطربة و غيرها مستنبطة من أصول هذا الطير الشريف الذات المبارك الاسم[1] .

كل من يتعوذ بريشه من رياشه يجوز في النار آمنا من الحرق و يعبر على الماء مصونا من الغرق بل استكمال جميع الخلق بأنحاء كمالاتهم و وصول السالكين إلى مآربهم و حاجاتهم بتأييد هذا الطير القدسي

(حاشیه حکیم سبزواری درج شود)

 

در ادامه ملا صدرا به بیان ویژگی های عقل فعال پرداخته ومی فرماید: به عقل فعال در اصطلاح عنقا گویند وفرشته ای کارآمد و قوی است وهمچون پرنده است که طیرن و پرواز وصعود و نزول دارد مانند پرنده ای که بر بامی می نشیند وبلند می شود

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی    ز بامی که برخاست مشکل نشیند

 

عقل فعال هم صعود و هم نزول دارد[2] ؛

نزول: تجلی در عالم وموجوداتش پیدا می کنند زیرا عقل فعال شاهد این موجودات است.

صعود: نفس ناطقه که با ادراک کلیات صعود یافته وبا وجود رابطی عقل فعال ارتباط واتصال با عالم بالا می یابد

طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت    به در آی تا ببینی طیران آدمیت

 

صعود و نزول و فراز و نشیب این فرشته بدون حرکت و انتقال است و از مکانی به مکانی دیگر در نمی آید و این رفت و آمد فرشته وایاب و ذهابش بدون تجرد و ارتحل است و کوچی از نقطه ای به دیگر نقطه نمی باشد

از دیگر اوصاف عقل فعال این است که قرب و بعد به این فرشته پیدا می شود که برخی انسان ها بدان قرب یافته و برخی از آن بعد و دوری می یابند بدون این که مسافتی در بین باشد وبدون زمان است

معراج دومی که رسول اکرم ص داشتند که از خانه ام هانی خواهر حضرت علی ع صورت گرفت؛

برون آی از سرای ام هانی    بگو مطلق حدیث مَن رآنی

 

وقتی از خانه خارج شده و به معراج رفتند در بازگشت هنوز کوبه در، در حال حرکت بود وکوزه ای که واژگون شده بود هنوز آبش در حال ریختن بود سفر معنوی مسافت و زمان ندارد پیامبر ص فرمود: «لا تُفضلونی علی یونس ابن متی فان معراجی الی السماء ومعراجه الی الماء» معراج نبی ص به بالا وآسمان بود و معراج یونس در پایین ودر آب بود وملای رومی گوید:

گفت پیغمبر که معراج مرا    نیست بر معراج یونس اجتباء

آنِ من بالا و آن او به شیب    زان که مرغ حق برون است از نصیب

قرب نی بالا و پستی رفتن است    قرب حق از قید هستی رستن است

 

یکی دیگر از اوصاف عنقا این است که؛ هر زیبایی وخوبی در این عالم مظهر زیبایی در رب النوع می باشد در روایت آمده در تحت عرش ثور و اسدی ودیکی است که «یتبعه الدیوک فی الصیحة»

به صوت بلبل وقمری اگر ننوشی می    علاج کی کنمت آخر الدواء الکی

 

از دیگر اوصاف عنقا این است که اگر کسی زبان او را بداند می تواند زبان تمام پرندگان را بفهمد و به همه اسرار و حقایق ورموز معرفت بیابد کما این که قرآن درباره حضرت سلیمان فرمود: «عُلمنا منطق الطیر» وعارف نیشابوری عطار رساله منطق الطیر به این سبب نامگذاری نمود

چون نديدى شبى سليمان را     تو چو دانى زبان مرغان را

 

از دیگر ویژگی های عنقا این است که آشیانه عنقا در مشرق است اما در عین حال به اندازه ذره ای و غباری در مغرب از احاطه وجودی او خالی نیست یعنی عنقا در مشرق عالم تجرد است که محل شروق نور وجود است در مغرب عالم مادی که نور وجود در آنجا ضعیف است و رو به افول و ناپیدایی و غروب است اما باز هم ذره از احاطه وجودی عنقا خالی نیست در قرآن هرگاه مغرب استعمال شده است مشرق هم به کار رفته است و بدون مشرق نیامده است اما برعکس نیست و مشرق بدون مغرب به کار رفته است از این نتیجه گرفته می شود که مغرب نسبی است و مشرق حقیقی است و مغرب با انتساب با مشرق تحقق می یابد اما مشرق با نسبت به مغرب حقیقت نمی یابد بلکه خودش حقیقت دارد «ولله المشرق و المغرب» ولی در آیه 5 صافات «ورب المشارق» این جمع مشرق نشان از این دارد که همه جای عالم هستی مشرق است ومغربی در کار نیست به نسبت عنقا که آشیانه اش در مشرق تجرد است اما ذره ای از عالم مادی از وجود او خالی نیست

از دیگر اوصاف عنقا این است که؛ عنقا عالم مشرق تجرد است اما در عین حال هیچ ذره ای در عالم مغرب مادی از احاطه وجودی او خالی نیست

از دیگر اوصاف عنقا این است که؛ همه به او مشغول اند اما او از همه فارغ است وبه چیزی وکسی مشغول نیست «جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه» همه در پی خیر و کمال اند و دست نیازشان پیش عنقا دراز است ولی او به هیچ یک از موجودات مادی گرفتار نیست نیاز از این طرف است

از دیگر ویژگی های عنقا این است که؛ همه مکان های مادی پر از او است اما او مکان ندارد وهمه جا پر از ظهور تجلی او است و خودش خالی از مکان است

دیگر این که همه؛ علوم و صنایع مستخرج از صفیر او مستخرج است وبانگ وفریاد عنقا در عالم پیچیده وعلوم از او بدست می آید وتمام نغمات وآوازها و سازها و موسیقی ها والحان خوش همه مستنبط از اصول این وجود شریف الذات و مبارک الاسم است واز فروع و نتایج وجود و کمالات وجودی عنقا است کما این که هر زیبایی در این عالم نمودی از زیبایی اوست

این همه آوازها زان شه بوَد    گر چه از حلقوم عبدَاله بوَد

 

گفت او را من زبان و چشم تو    من حواس ومن رضا و خشم تو

 

بعد می افزاید: هر کس پری از عنقا را در نزد خود داشته باشد (حکیم سبزواری در حاشیه می گوید: پر، عکس وظل عنقا است) وبه عنوان تعویذ به پری از عنقا پناه ببرد با ایمنی از آتش دوزخ و جهنم طبیعت خواهد گذشت بدون این که با آتش این دوزخ بسوزد زیرا همه از جهنم باید عبور کنند به تعبیر قرآن «ان منکم الا واردها» همه باید از دوزخ بگذرند اما امام معصوم ع فرمود: «جُزناها وهی خامدة» وقتی ما گذر کردیم جهنم خاموش بود این جهنم مراد عالم طبیعت است زیرا دنیا باطن جهنم است و مآل ونهایت لذات حرام دنیوی آتش جهنم است هر کس به عنوان تعویذ عکس و سایه عنقا با او باشد ودر پناه سایه او قرار گیرد و ارتباط و اتصالی با او برقرار کند می تواند بدون سوختن از آتش جهنم بگذرد و می تواند از بحر مسجور ودریای برافروخته یا دریای پر از آب عبور کند بدون این که در آن غرق شود

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق    غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده

 

هر کمالی به هر کس که می رسد با تایید همین فرشته است

حکیم سبزورای در حاشیه می گوید: بین عنقا وسیمرغ فرق می گذرند وعنقا در اصطلاح عرفا چندین معنا دارد؛

    1. عقل فعال که ملاصدرا مطرح کرد

    2. عقل اول

    3. وجود منبسط در بیان عرفانی که وجود واحد امکانی که از حق صادر شده و تمام ماهیات خارجی توسط او وبه برکت او صادر گشته است

    4. ذات غیب الغیوب

عنقا شکار کس نشود دام باز گیر    کآنجا همیشه باد به دست است دام را

 

برو این دام بر مرغ دگر نه    که عنقا را بلند است آشیانه

 

در آغاز منطق الطیر این اشعار را بیان می دارد؛

ابتدای کار سیمرغ ای عجب    جلوه گر بگذشت در چین نیمه شب

در میان چین فتاد از وی پری    لاجرم پر شور شد کشوری

هر کسی نقشی از آن پر بر گرفت    هرکه دید نقش نوری در گرفت

این همه آثار صنع از پرِّ اوست    جمله نقشی از نقوش پرّ اوست

گر نگشتی نقش پرّ او عیان    این همه غوغا نبودی در میان

آن پر اکنون در نگارستان کیست    اطلبوا العلم ولو بالصین از اینست

 

که مراد وجود منبسط است یا اشاره به عقل اول است که عقل کلی است از دو شعر؛

هست ما را پادشاهی بی خلاف    در پس کوهی که هست آن کوه قاف

نام آن سیمرغ و سلطان طیور    او به ما نزدیک وما زو دور دور

 

این اشاره به وجود منبسط است اما ظاهرا این اشعار اشاره به معنای 4 است یعنی حتی در همان مثال منطق الطیر گوید: مرغان جهان مجمعی تشکیل دادند ومشورت کردند که ما پادشاه نداریم

چون بود کاقلیم ما را شاه نیست    بیش از این بی شاه بودن راه نیست

 

هدهد پا در میان نهاد و گفت:

گفت: ای مرغان منم بی هیچ ریب    هم مرید حضرت و هم پیک غیب

 

برویم تا سیمرغ را به شما نشان بدهم

هست مارا پادشاهی بی خلاف    در پسِ کوهی که هست آن کوه قاف

در حریم عزت است آرام او    نیست حد هر زفانی نام او

دایما او پادشاه مطلق است    در کمال عز خود مستغرق است

او به سر نآید به خود آن جا که اوست    کی رسد عقل وجود آنجا که اوست

 

زفان همان زبان است و مراد از جایی که عقل وجود به آن نمی رسد مرتبه غیب الغیوبی است طلبه خوش ذوقی در نجف اشرف به نام شیخ اسماعیل تایب معنای این شعر را از آخوند صاحب کفایه می پرسد که یعنی چه؟

هر علمی اهلی دارد آخوند کفایی در اصول خبره است وایشان در پاسخ او چند سطری گفته است وبعد همین سوال را از مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی می پرسد او جواب می دهد و ایشان قانع نمی شود بعد این سوال را از آسید احمد تهرانی کربلایی می پرسد و ایشان پاسخ می دهد بعد جواب کربلایی را به کمپانی نشان می دهد وایشان مناقشاتی می کند وبرای تحدید قضیه مکاتباتی با وساطتت این طلبه تکرار می شود و7 مکتوب درست می شود دراین مکاتبات مرحوم کمپانی از توحید تشکیکی دفاع می کند که نظر حکماء است ومرحوم کربلایی از توحید شخصی که عرفا قایل اند دفاع می کنند که بر 4 تا از آن ها مرحوم علامه طباطبایی محاکمه دارد و دو نفر آن را چاپ کرده است یکی مرحوم آسید جلال آشتیانی ومرحوم علامه آسید محمد حسین طهرانی لاله زاری

حکیم سبزوری گوید: این اشاره به وجود منبسط است مراد معنای 4 می باشد.


[1] . نامش روح القدس است وجبرییل که نامی مبارک است در سوره نجم گوید: «قل نزله روح القدس بالحق» روح القدس مقدس است و روح اشاره به تجرد دارد و قدس هم تجرد را نشان می دهد ومبارک است.
[2] . مصنفات شیخ اشراق مجموعه سوم شیخ اشراق ص314 و ص316 رساله صفیر سیمرغ خطبه 1 نهج البلاغه «ثم فتق ما بین سماوات الاولی...» فیض الاسلام ص28 و خطبه 90 که خطبه اشباح در فیض الاسلام ص248 و249 در وصف ملایکه ور.ک. تفسیر المیزان تفسیر آیات آغازین سوره فاطر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo