< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

: شقاوت عقلی

فصل (3) في الشقاوة التي بإزاء السعادة الحقيقية:

اعلم أن هذه الشقاوة لا تكون للنفوس الحيوانية و لا للنفوس الساذجة و لا للنفوس العامية التي لم تحصل فيها بعد ملكة التشوق إلى كسب العلوم العقلية و الكلامية- و لا محبة الترفع و الرئاسة كأكثر أرباب الحرف الدنيوية و العوام و النساء و الصبيان- فإن لهم إذا شقوا نوع آخر من الشقاوة كما أن لهم إذا سعدوا نوع آخر من السعادة- إذ الأشقياء فريقان؛

     فريق حق عليهم‌ الضلالة و حق عليهم القول في الأزل لأنهم أهل الظلمة و أهل الدنيا و الحجاب الكلي المختوم على قلوبهم فطرة كما قال تعالى: «‌ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ* »[1] و قوله؛‌« وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها ...الآية.»[2]

     و الفريق الآخر هم المنافقون‌؛ الذين كانوا مستعدين في الأصل قابلين لنور المعرفة بحسب الفطرة و النشأة الأولى و لكن ضلوا عن‌ الطريق و احتجبت قلوبهم بالرين- المستفاد من اكتساب الرذائل بارتكاب المعاصي و مباشرة الأعمال البهيمية و السبعية- و مزاولة المكايد الشيطانية حتى رسخت الهيئات الغاسقة و الملكات المظلمة و ارتكمت على أفئدتهم و انتقشت نفوسهم برسوم سفسطية و صور جهلية و خيالات باطلة و أوهام كاذبة فبقوا شاكين حيارى تائهين منكوسين انتكست وجوههم إلى أقفيتهم و حبطت أعمالهم و بقيت نفوسهم في غصة و عذاب أليم مغلولة مقيدة بسلاسل علائق الهيولى في ظلمات شهوات الدنيا و قد سلبت عنها قوى إدراك هذه الشهوات و آلاتها تلدغها عقارب الهيئات السوأى و حياتها خالدين فيها ما دامت السماوات و الأرض و كانت قد ناداها منادى الحق فتغافلت و غوت و أعرضت و جحدت فحل عليها غضب الحق و قيل فيها: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‌ قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي‌ أَعْمى‌ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‌»

و من أعظم الآلام لهم أنهم عن ربهم لمحجوبون و قد ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون- و أحاطت به خطيئاتهم فهم في الدرك الأسفل من النار متقاعدون فلا شك أن هؤلاء الأشقياء أسوأ حالا من الفريق الأول فالأولى‌ أهل الحجاب و الأخرى أهل العقاب- و في الكتاب الإلهي قد تكررت و تكثرت الإشارة إليهما جميعا و إلى كل منهما منفردا.[3]

 

فصل۳:

در دو فصل گذشته ماهیت وراهکار حصول سعادت عقلی وحقیقی بیان شد اکنون سخن از شقاوتی است که نقطه مقابل سعادت عقلی است شقاوت به معنای عدم سعادت و حرمان از آن است در عالم عقل شقاوت وجود ندارد

چند دسته از نفوس هستند که این شقاوت را ندارند؛

     نفوس حیوانی

     نفوس بُله وساده

     نفوس عادی ومعمولی مثل بیشتر ارباب مشاغل دنیوی وبیشتر زنان و کودکان یا عوام الناس

این ها شقاوت عقلی وحقیقی ندارند ودر مورد ایشان شقاوت عقلی بی معناست زیرا شقاوت عقلی که از اعظم آلام است ودردی بالاتر از شقاوت نیست

هرگز المی چو فرقت جانان نیست    دردی بتر از واقعه هجران نیست

گر ترک وداع کرده ام معذورم    تو جان منی وداع جان آسان نیست

 

محرومیت وصال حق تعالی و راه نیافتن به قرب حق تعالی دردی بالاتر از آن نیست این برای کسی مطرح می شود وبرای نفسی معنا می یابد که قابلیت آن را داشته باشد و نرسد ملکه تشبه به کسب علوم ومعارف در او باشد واستعداد آن را داشته باشد انسان استعداد پرواز را ندارد لذا غصه ای هم از نپریدن نمی خورد این نفوس هم نه ملکه تشوق به علوم ومعارف دارند ونه شوق وذوق به وصال خدا را دارند و نه هم محبت ترفع وریاست دارند اولی از جنبه نظری است که شوق وصال حق ندارند واستعداد این معنا را ندارند و به لحاظ دوم و عملی هم محبت ترفع ووریاست در ایشان نیست یعنی هوای ریاست بر دیگران در سرشان نیست لذا شقاوت عقلی در این افراد مطرح نیست بلکه سعادت و شقاوتشان حسی است بهشت ودوزخشان هم حسی است نه بهشت وصال و جهنم فراق که عقلی است

شقاوت عقلی برای دو گروه است؛

     اکثر کفار بالطبع والفطرة: ایشان اشقیای به شقاوت اولیه اند وایشان کسانی هستند که بخاطر سوء اختیارشان راه شقاوت برگزیده اند ونفس ایشان هم استعداد شقاوت عقلی را دارا می باشند وبا انتخاب بد هیچ در پی علوم و معارف نمی باشند واعتقادی ندارند وجهل بسیط ایشان را گرفتار نموده است «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الآخرة هم غافلون» اصلا در پی هیچ علمی نمی باشند نه حقیقی که مربوط به معارف است و نه رسمی ظاهری که مربوط به عمل می شود ایشان اهل دنیا هستند وظلمت پرستند ودر برابر دعوت انبیاء بی تفاوت هستند واصلا گوش نمی کنند گریزان هستند «کانهم حمر مستنفرا فرت من قسورة» [4] حضرت نوح ع می فرماید: « قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَنَهَارًا[5] فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلاَّ فِرَارًا[6] وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا » [7] و « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ [8] خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ »[9] قلب یا همان عقل ایشان مهر شده است وپرده ای در برابر چشم و گوش ایشان را گرفته و آنها اهل حجاب اند عقل محل الهام و درک است و چشم و گوش هم دو دروازه بزرگ بریا ادراکات و دریافت ها می باشند اگر همین گروه مزاول با معصیت هم باشند وهموراه گرفتار بزه وگناه باشند افزون بر بی اعتقادی که دارد در این صورت کفر فطری ایشان تشدید می شود. در قرآن می گوید: « كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ[10] » ایشان اصحاب آتش اند « وَكَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ»[11]

     منافقین: « وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ [12] يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ [13] فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ »[14] این عده به دنبال اعتقادات هستند واستعداد فطری و نور فطرت را دارند وهنوز مهری بر آن نخورده است اما به بیراهه می روند زیرا اهل معصیت اند وملکات رذیله دارند بیراهه روی ایشان از سر ترفع و ریاست طلبی و هوای نفس می باشند واعتقادات واوهام باطلی دارند ایشان اهل اعراض وانکار نسبت به حقایق اند ایشان تکذیب گر هستند وگرفتار جهل مرکب اند ایشان در دنیا گرفتار شک و تردید و حیرت و سرگردانی هستند وواژگونه سیر می کنند ورو به سقوط اند

کسی کو با جنابت نیست مانوس    بیفتد بر زمین چون ظل معکوس

 

بعد از مرگ هم نگاه قهقرایی ومیل به دنیا دارند و امیال و شهوت های دنیوی دل بسته هستند بعد از مرگ که از دنیا دستشان کوتاه است و از این ناحیه گرفتار حسرت و اندوه می شوند بوسیله حیات و عقارب که لازمه اخلاق و ملکات بد ایشان است گزیده می شوند وآزار می بینند وعلاوه بر آن محروم از وصال ولقاء حق تعالی هستند) وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى [15] قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا[16] قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى» [17]

در سوره مطففین می فرماید: «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ [18] كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» [19] اعمالشان غبار بر دل هایشان گشته است و خدا می فرماید: « وَلَوْ شِئْنَا لآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ » [20] ولو به هدایت اجباری هم می شد کفار و منافقین را هدایت می کردیم ولی ایشان خود نمی خواهند به سعادت عقلی برسند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo