< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سعادت نفوس کامله ونفوس متوسطه

فلو فرض حصول المعارف العقلية التي هي مقتضى طباع القوة العقلية و خاصيتها و النفس غير مستغرقة في شغل البدن و لا مشتغلة بما تورده الحواس لكانت لذة النفس بها لذة لا يُدرك الوصف كنهها فإنما لا يشتد الشوق و الابتهاج من العرفاء بمعارفهم في هذا الآن لعدم الذوق و

الوجدان التام فإن اللذيذ هو وجود الملائم الخارجي لا مفهومه أو وجوده الذهني- و إنما الحاصل عند النفس هاهنا من المعلومات العقلية هو نحو وجودها الضعيف الذهني- و إنما ضعف وجودها الذي للنفس لضعف إدراك النفس لها إما لغمورها في البدن و إما لضعف تحصيل النفس إياها كما يكون بطريق الظن و القياس الغير المنتج لليقين- و إلا فهي اقوياء الوجود شديدة الظهور و الوضوح بحسب أنفسها لكن هذه المعرفة الضعيفة من النفس إذا كان ضعفها من جهة البدن لا من ضعف التحصيل و عدم البراهين و الحدود الذاتية تؤدي بعد رفع غشاوة البدن إلى مشاهدة المقربين و مصاحبة القديسين‌ [1] التي لا سعادة فوق مشاهدتهم فإن المعرفة التامة في هذه الدنيا بذر المشاهدة التامة في الآخرة كما مر فهذه اللذة العقلية لنفس كملت في هذا العالم فإن كانت منفكة عن العلوم الحقيقية منزهة عن الرذائل الخلقية ليكون مصروف الهم إلى المتخيلات فلا يبعد أن يتخيل‌ الصور الملذة الموعودة فينجر إلى مشاهدتها بعد رفع البدن كما في النوم الذي هو ضرب من الموت لأنه عبارة عن ترك استعمال بعض قواها المحركة و الحساسة- فيتمثل لها ما وصف في الجنة من المحسوسات و هذه جنة المتوسطين و سعادة الصالحين و أصحاب اليمين و تلك جنة الكاملين المقربين و بالجملة البهجة تابعة للمشاهدة و حيث يخفى قدر المشاهدة يصغر قدر البهجة- فكذلك حالنا في السعادة التي نعرف وجودها و لا نتصورها مشاهدة لكنا نعلم أنها إذا ارتاحت نفسنا في حياتنا الدنيا و آنست لذكر الله و فرحت بذكر صفاته العليا و أفعاله العظمى و كيفية ترتيب الوجود منه تعالى على أليق نظام و أحسن ترتيب على اتساق- و دوام و كمال و تمام فذلك مما يدل دلالة واضحة من جهة المناسبة على أن تنال من‌ السعادة عند فراغها عن شواغل البدن قدرا يعتد به و خصوصا إذا أحكمت المسائل و أتقنت العلوم و المعارف على أتم وجه و أبلغه كما وقع للراسخين في العلم [2]

 

نفس در ابتدا مادی است و با بدن یکی است و چون نفس وجودی ممتاز یافت که با تصور معقولات و کلیات به این مهم راه می یابد زیرا بنابر اتحاد عاقل و معقول ذات آن دو یکی می شود ودر این صورت است که نفس سعادت دارد وبه بهجت ولذت می رسد آن هم لذتی که قابل قیاس با لذات مادی و محسوس نیست

اگر فرض شود معارف عقلی برای نفس حاصل باشد مثل تصور معقولات و علم به حقایق وموجودات ونفس اشتغال به بدن و محسوسات و مادیات نداشته باشد وگرفتار اداره بدن وحواس مادی نباشد در این صورت نفس به لذتی وبهجتی دست می یابد که کنه وواقعیت آن قابل وصف نیست صاحبان معارف عقلی الان در عالم طبیعت ودنیا لذت شدید از معارف می برند مثل حکایت محقق طوسی که در آداب المتعلمین خاطر نشان شده است اما لذت در این دنیا لذتی شدید نیست وهمان لذت بعد از مرگ الان برایشان دست نمی دهد زیرا الان این معارف را ذوق نمی کنند وفقط آن ها را می دانند وعلم حصولی دارند نه حضوری ووجدان تام به حقایق ومعارف که ارتباط با وجود خارجی معارف داشته باشند تنها ارتباطشان با وجود ذهنی وماهیت این معارف است اثر لذت شدید بر وجود خارجی این حقایق ومعقولات است مثلا اثر حلاوت هم بر وجود خارجی حلوا است نه بر وجود ذهنی آن

وجود ذهنی هم ضعیف است و اثر زاید الوصف بر آن بار نمی شود ضعف آن نیز به خاطر غوری است که نفس در بدن دارد واگر این اشتغال نفس به بدن نباشد پس از مرگ همین وجود ذهنی به وجود خارجی و علم حصولی به علم حضوری بدل می شود

پس ضعف وجود ذهنی معارف به سبب؛

1- اشتغال نفس به بدن وغور در ماده است

2- والبته گاهی ظرف وجود ذهنی حقایق و معارف به جهت ضعف تحصیل آن حقایق است یعنی طریق بدست آوردن آن معارف که طریقی ظنی است کسی که با گمان وظن این معارف را تحصیل کند وجود این ها ضعیف خواهد بود اگر کسی که با علوم عقلی سروکار دارد ضعف تحصیل داشته باشد وی پس از مرگ همنشینی با مبادی عالیه وموجودات مجرده وعقول نخواهد داشت وراه به عالم عقل نمی برد وسعادت عقلی وحقیقی نمی یابد

شخصی که می خواهد مصاحب با عقول باشد باید معارف را برهانی و یقینی بدست آورد

بعد ملاصدرا می گوید: سعادت عقلی مخصوص نفوسی است که در علوم عقلی به کمال رسیده باشند نه در علوم اعتباری البته قبل از آن یا همراه با آن تهذیب اخلاق هم باید داشت باشند و بدون تطهیر نفس وباطن نمی توان به این سعادت عقلی راه یافت سعادت عقلی برای کسانی است که در معارف و عقاید کامل می باشند کاملین در علم بعد از مرگ از مقربین اند و به عالم فرشتگان راه می یابند

اما متوسطین در علم که بهره ای از علوم حقیقی ندارند اما تهذیب اخلاق کرده اند و اعمالشان خوب است سرنوشت ایشان بعد از مرگ این گونه است که؛ بواسطه تخیل لوازم اعمالی که در دنیا انجام داده اند اعم از طاعات و اعمال صالحه که لوازم آن ثواب اخروی است ایشان بعد از مرگ همین ثواب ها باصورت هایی متناسب با اعمال شایسته ایشان ظهور می کند یعنی به صورت حور و قصور برایشان تمثل می یابد وصورت مثالی ثواب ها برایشان در خارج پیدا شده و لذت می برند در اینجا تخیل به تمثل در خارج بدل می شود همان طور که پیشتر در کملین علم حصولی به علم حضوری تبدیل می شد ایشان هم اهل سعادت اند واگر اشقیا باشند هم لوازم اعمالشان که عقاب است با صورت هایی متناسب با آن تمثل می یابد وبا صورت حیات و عقارب گرفتار عقوبت اخروی می شوند واز تخیل لوازم اعمال خود عذاب می شوند

این تمثل همانند این است که حقایقی در خواب برای برخی از اشخاص با یک صورت مناسب می بینند مثل شخصی که در زمان یوسف ع خواب دید ۷ گاو لاغر ۷ گاو چاق را خوردند وتعبیر شد در این خواب رفاه به صورت گاو چاق ودوران قحطی را به صورت گاو لاغر دید واین از باب تناسب نماد ها با فاهمه مردمان آن مرز وبوم است

خلاصه این که معرفت بذر مشاهده است وکسی که می خواهد قدیسان ومبادی عالیه را بعد از مرگ ببیند باید در دنیا بدانها علم بیابد وهرچه معرفت بیشتر باشد سعادت و بهجت وخوشی بیشتر می شود کسی که علم حصولی می یابد در آخرت با همان مقدار بهره مند می شود ووقتی به علم حضوری رسید لذتش بیشتر می شود

بنابرین کسانی که در این دنیا دلشان به معارف ویادخدا وذکر اوصاف خدا می باشند به دلیل مناسبت زندگی دنیا وآخرت که «الدنیا مزرعة الآخرة» واین یک دلیل بدیهی و آشکار است این افراد یک قدر معتدٌبهی از سعادت ولذت می رسند خاصه اگر این علوم وحقایق در وجود ایشان استحکام و اتقان داشته باشد وملکه برای ایشان شده باشد مانند «الراسخون فی العلم» به بهجت هایی فراتر از ادراک در پس مرگ دست می یابند ﴿ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[3]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo