< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادراک کلیات و معقولات

بل كان بعضها قبل أن يقع الشعور به مقوما لذات العقل و كان غافلا عنه لاشتغاله بغيره فإذا استشعر و تنبه- يرى ذلك البهاء و الجمال في ذاته فصار مبتهجا بذاته غاية البهجة كما قال معلم الأول: فصرت داخلا في ذاتي خارجا عن سائر الأشياء فأدى في ذاتي من الحسن و البهاء و السناء- ما تكل الألسن عن وصفه فوصول سبب الالتذاذ إلى هذا المستلذ العقلي أشد و أوغل إذ لا أوصل إلى الشي‌ء من ذاته إلى ذاته.

و هذه اللذة شبيهة بالبهجة التي للمبدإ الأول بذاته و بلذات المقربين بذواتهم و ذات مبدئهم و معلوم أن لذة الملائكة الروحانيين- بإدراكاتهم النورية فوق لذة الحمار بإدراك صورة الجماع و القضيم.

و نحن لا نشتهي تلك اللذات ما دمنا متعلقين بهذه الأبدان بالوجدان بل نعلمها من جهة الاستدلال و البرهان- إذ لا نتصور من ذوات المعشوقات العقلية إلا بحسب مفهومات كلية ذهنية صادقة عليها- و مفهوم الشي‌ء و ماهيته و معناه غير حقيقة وجوده و هويته العينية فإن مفهوم الحلاوة ليس حلوا و ماهية السلطنة ليست سلطانا إلا أن البرهان و العقل يدعوان إلى وجود المستلذات العقلية.

و معرفة العقليات في النشأة الأولى منشأ الحضور في العقبى لما مر أن المعرفة بذر المشاهدة و ذلك لأن الحجاب بيننا و بين العقليات إما عدم التفطن لها و هو الجهل‌ و إما الاشتغال بغيرها كالبدن و المواد الحسية و قواها المنطبعة فالنفس إنما تتوصل إليها باكتساب‌ العلم بحقائقها حتى تصير قوتها العقلية مستعدة بالطبع تهيؤا قريبا- لقبول صورها العقلية من المبدإ المفارق فإذا زال المانع الخارجي بالموت إذ ليس بعد المفارقة عن البدن لصاحب المعرفة إعراض عن تلك الجهة إلى جانب البدن و شواغله‌ [1] فيكون مجرد المعرفة باللذيذ العقلي سبب الوصول إليه و الالتذاذ به عند رفع المانع و هو الاشتغال بالبدن و قد انقطع بالموت و هذا بخلاف الشعور بالمحسوسات اللذيذة فإنه غير كاف للوصول إليها و الإحساس بها لإمكان الحجب الجسمانية بين الحواس و محسوساتها اللذيذة [2]

 

مطلب چهارم: اگر کسی هوای همنشینی ملایک را پس از مرگ دارد باید همین جا فکری بکند ووجودشان را ادراک کند وعلم به وجود فرشتگان بیابد وجودشان را نه مفهوم و ماهیتشان را

اگر کسی هوای وصل محبوبی را دارد باید علم به وجودش داشته باشد وبا جهل نمی شود الان باید یک پل ادراک وجود برای نفس زده شود ووجودشان را تا زنده است ادراک کند تا بعد از مفارقت از بدن وصال آن ها محقق گردد وراه کار آن درک کلی و ادراک کلیات است وباید تا انسان زنده است موفق به ادراک کلیات و عقلیات شود ادراک کلی کاری بس دشوار است آیت الله جوادی آملی از علامه طباطبایی در اواخر عمر پرسیده بود: شما به ادراک کلی نایل شده اید? علامه جواب دادند: تا حدی

در ادراک کلی، ۵ قول وجود دارد که نظریه ملاصدرا این است؛ رؤیت ارباب انواع عن بُعدٍ است دیدن فرشتگان از دور و در همین دنیا است که اگر بر این مهم موفق گردد و صور عقلیه کلی را درک کند او وجود فرشته را از عالم طبیعت و از دور دسته ها مشاهده کرده در صورتی که هنوز بدن در عالم طبیعت است و هنوز نفس تعلق به بدن و جسم دارد وتجرد تام وکلی پیدا نکرده است این درک کلی با فکر حاصل می گردد

گر در معنی زنی بازت کند    پر فکرت زن تا که شهبازت کنند

 

تفکر یک ساعت، طبق روایات تا ۶۰ و۷۰ و ۱۰۰ و۱۰۰۰ سال برایش بیان شده است یک آن فکر کردن مانند اندیشه حر ویا زهیر ابن قین در کربلا از این قسم است مرحوم بهاء الدینی خیلی اهل تفکر بود در مورد ابوذر هم آمده است که بیشترین عبادت ابوذر تفکر بود تفکر باند فرودگاه ذهن و عقل انسان است که انسان را آماده می کند برای فرود پرواز صورت عقلی و کلی از عالم قدس به عالم ماده است زیرا علم از عالم قدس و بالا افاضه می شوند حکیم سبزواری در منظومه منطق در بحث قیاس بیان می دارد: آیا مقدمات قیاس یعنی صغری و کبری مولد نتیجه اند؟ یا نتیجه را می زایند؟ نظر معتزله است یا این که مقدمات قیاس هیچ اثری در نتیجه قیاس ندارد؟ که نظر اشاعره این است اما ایشان می فرماید:

والحق ان فاض من القدس الصور    وانما اعداده من الفِکَر

 

تفکر ذهن را آماده می کند تا صور عقلیه و کلیات از مبادی قدسیه و مفارق واز ناحیه تجرد به ذهن افاضه شود و اگر انسان موفق به درک کلی شد در حقیقت رب النوع و ارباب انواع که عقول ارضیه است را در یافته است ارباب انواع در فلسفه معنای شرکی را ندارد که در قرآن نفی شده است بلکه مراد فرشتگان وکارگزاران الهی در عالم است واگر نفس درک کلی کرد فرشته ورب النوع که موکل است را درک کرده است

بینی بنشسته بر فراز هر گیاهی    افرشته ای تا پروراند آن گیا را

 

رب النوع انسان جبرییل است که از دور ادراک می شود بعد از مرگ این بعد به قرب و مجاورت ووصال وصول می شود این مشاهده از دور نیست زیرا حجاب بدن کنار رفته است زیرا حجاب بدن که نفس را همچون مغناطیسی به طرف خود می کشید وتوجه بدن را این تخته بندش از عالم قدس باز می داشت؛

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس    کنون که در سراچه ترکیب تخته بند تنم

 

با برطرف شدن حجاب و مانع، بعد به قرب و مجاورت ووصال وصول و همنشینی تبدیل می شود ورؤیت فرشته و رب النوع عن قربٍ است زیرا حجاب بدن که نفس را پایین می کشید بر طرف شده

جان گشاید سوی بالا بال ها    تن زده اندر زمین چنگال ها

 

واگر کسی این جا بدان نرسیده باشد ازاین پس هم طرفی نخواهد بست

هر که امروز معاینه رخ دوست ندید    طفل راهی است که منتظر فردا شد

 

این معنای «الدنیا مزرعة الآخرة» است و حکما فرموده اند: «المعرفة بذر المشاهدة» یعنی آشنایی در این دنیا به وجود ملایک، بذر و دانه و تخم وصال به آن ها بعد از مرگ است این جا باید کشت شود تا در آن عالم بهره برداری گردد «الیوم عمل و لا حساب وغدا حساب ولا عمل»

 

نتیجه: پیروی مطلب چهارم نتیجه ای ملا صدرا می گیرد که داستان عقول و صور عقلیه چنین حکایتی است که مجرد معرفت وجودی آن ها در دنیا منشأ وصول ووصال با آن ها در آخرت می شود مجرد ادراک و معرفت و علم به وجود آنها منشأ وصال است برخلاف حسیات ومحسوسات در دنیا مجرد تصور محسوسی به احساس آن محسوس منجر نمی شود بله در آخرت وبهشت «قطوفها دانیة» است ومجرد تصور منشأ وصول است در دنیا تصور یک محسوس منشأ وصول آن نمی باشد

سپس ملا صدرا سر این مطلب را بیان می دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo