< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ۱۷ نقد ملاصدرا بر ابن سینا ومشاء

     و منها: أنه لم يعرف معنى العقل‌ البسيط و لم يحصل مفاده على الوجه الذي مر بيانه بل زعم أنه عبارة عن إدراك المعقولات دفعة بلا ترتب‌ زماني بل بترتب علي و معلولي و بأن يعلم العاقل من ذاته صورة بعد صورة دفعة بلا زمان قال في التعليقات العقل البسيط هو أن يعقل المعقولات على ما هي عليه من مراتبها و عللها دفعة واحدة بلا انتقال في المعقولات من بعضها إلى بعض كالحال في النفس بأن تكتسب علم بعضها من بعض بل بأنه يعقل كل شي‌ء و يعقل أسبابه حاضرة معه

فإذا قيل للأول عقل؛

قيل على هذا المعنى البسيط إنه يعقل الأشياء بعللها و أسبابها حاضرة معها من ذاته بأن يكون صدور الأشياء عنه إذ له عليها إضافة المبدإ لا بأن يكون تلك فيه حتى يكون صور الأشياء المعقولة في ذاته و كأنها أجزاء ذاته بل يفيض عنه صورها معقولة و هو أولى بأن يكون عقلا من تلك الصور الفائضه عن عقليته و المعقولات البسيطة هي أن يكون كلها على ما هي عليه من ترتب بعضها على بعض و علية بعضها لبعض حاصلة له دفعة واحدة على أنها صادرة عنه إذ هو مبدأ لها

و المثال: في ذلك كما تقرأ كتابا فتسأل عن علم مضمونه فيقال لك هل تعرف ما في الكتاب تقول نعم إذ كنت تتيقن أنك تعلم و يمكنك تأديته على تفصيل و العقل البسيط هو المتصور بهذه الصور و ليس في العقول الإنسانية عقل على هذا المثال و يكون متصورا بصور المعقولات جملة دفعة واحدة

اللهم إلا أن يكون نبيا و العلم العقلي هو بلا تفصيل زماني و النفساني هو بالتفصيل انتهى كلامه-

و لقد كرر الكلام في كتاب التعليقات في بيان العقل البسيط و أكثر ذكر ذلك إلا أنه لم يزد في الفرق بينه و بين العلم النفساني إلا بأن المعقولات هاهنا مترتب بترتيب زماني و هناك مترتب ترتيبا سببيا و مسببيا و أن العاقل لها هاهنا مبدأ قابلي- و هناك مبدأ فاعلي و لم يتيسر له حقيقة معناه و أنه كل المعقولات مع بساطته كما مر و فوت‌ معنى البساطة لأن ذلك مدرك عزيز المنال و مرتقى صعب شريف المثال و الله ولي الفضل و الإفضال و بيده مفتاح الآمال.

 

مورد شانزدهم: در مورد عقل بسیط هم ابن سینا اظهار عجز نموده است ونتوانسته حل مسأله بنماید یعنی درباره علم بسیط واجب است مشاء از علم واجب تعبیر به عقل وتعقل می کنند از این روی که از میان اقسام ۴ گانه علم و ادراک که احساس وتخیل وتوهم وتعقل باشد تعقل ترفع دارد و از بقیه بالاتر است لذا از علم خدا به عقل تعبیر می کنند ومراد از این جا نیز علم بسیط واجبی است تفسیر ابن سینا در این باره این گونه است؛

توضیح: مشاء ملاک علم ازلی تفصیلی به اشیاء را صور مرتسمه در ذات می دانند این نیز از جمله لغزشگاه های ابن سینا است حق تعالی عالم است زمانی که معلومی نبود و اشیاء در خارج وجود نیافته بود حال این بحث مطرح است که از روی چه علم داشت؟ وملاک علم ازلی تفصیلی به اشیاء چه بودی؟

مشاء ملاک را صور مرتسمه در ذات می دانند که همان علم حصولی است و صور اشیاء در ذات مرتسم و منتقش بود پیش از وجود اشیاء در خارج و این صور اشیاء صورت های عقلیه ویا صور معقولات اند زیرا صور علمی اند نه صور خارجی لذا صور عقلیه می شوند بین این صور عقلیه ومعقولات ترتب سببی ومسببی است اما در عین این که چنین ترتبی دارند دفعة و با هم موجود هستند بدون ترتیب و ترتب زمانی بر خلاف علم نفسانی یعنی علم نفس ما زیرا نفس ما با ترتیب زمانی اول علم به سبب می یابد مثلا سبب کسوف که حیلولة الشمس بین القمر والارض باشد اول به سبب پیدا می شود بعد در زمان بعد هم علم به مسبب می یابیم

اما صور عقلیه که بین آها ترتیب سببی و مسببی است که مثلا صورت عقلیه یک شیئ سبب است وصورت عقلیه دیگری مسبب است به همان ترتیبی که در خارج اند مثلا آتش سبب حرارت است و عقل اول سبب عقل دوم است اما دفعة وبا هم این صور عقلیه موجود اند برخلاف علم نفسانی که در زمان اول علم به سبب می یابیم و بعد علم به مسببب می یابیم واز سبب به مسبب منتقل می شویم

پس ویژگی های صور عقلی از این قرار است؛

     بین آنها رابطه سببی و مسببی است

     دفعة پیدا می شوند وبا هم وجود می یابند

     دیگر این است که منبعث از ذات اند

وذات فاعل صور عقلی است منشأ و علت فاعلی آنها ذات است برخلاف علم نفس که که مترشح عقل فعال است و با اِعداد موجودات طبیعی پدید می آید و با قوای طبیعی و جزئیه احساس و ادراک می شوند زیرا احساس مُعِد برای تعقل است

حال نظر ابن سینا در مورد عقل بسیط این است که اگر صورت های عقلی عقل هستند که علم واجب اند وملاک علم تفصیلی ازلی واجب اند با توجه به ویژگی انبعات از ذات، ذات واجب باید به طریق اولی عقل و علم باشد زیرا مبدأ این هاست و در این جا به عقل بسیط می رسیم پس باید ذات واجب عقل باشد ذات هم بسیط وواحد است ذات واجب باید عقل باشد یعنی ذات واجبی به گونه ای باشد که این صور عقلیه ای که بین آن ها ترتیب سبببی و مسببی است و دفعة وجود می یابند از آن ذات تراوش کنند

مثال: کتابی را می خوانی و از تو می پرسند به مضمون این کتاب علم می یابی به طوری که می توان هر کلمه ای را به طور مبسوط وتفصیل محتویات آن را بازگو بکنی مثَل عقل بسیط که ذات واجب است شما هستی که این کتاب را خوانده ای و آماده ای که مفصل ومو به مو آن را تشریح کنی عاقلی که ذات بسیط واجب است به تمام صور معقوله اشیاء که بین آنها ترتیب سببی و مسببی است و دفعة با هم موجود می باشند بدون ترتیب زمانی که علم به سبب و بعد علم به مسبب حاصل گردد

اما این عقل بسیطی که ابن سینا ذات واجب را عقل بسیط می داند علمی حصولی است مانند همان کسی که کتابی را خوانده و آماده تشریح و بازگویی است لذا ابن سینا بر این باور است که ذات حق تعالی علم تفصیلی به خود و علم اجمالی به اشیاء دارد صور مرتسمه علم تفصیلی به اشیاء است.

نکته: ابن سینا گوید: ما در بین نفوس عقل بسیط نداریم واین نسبت به کتاب موجودات خارجی است مگر انبیاء ع که عقل بسیط اند اما با این وجود ابن سینا را تکفیر کردند و او گفت:

کفر چو منی گزاف و آسان نبود    محکم تر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من وآن هم کافر!    پس در همه دهر یک مسلمان نبود

 

از طرفی شیخ صدوق محدث وفقیه بزرگ قایل به سهو النبی ص شده است واین قیاسی بین حکماء و فقهاء است ابن سینا در الهیات شفا از مقام انبیاء این گونه تجلیل می کند: «الذین لایؤتَون من جهةٍ غلطاً ولا سهواً» پیامبران از هیچ جهت مرتکب سهو و خطا نمی شوند.

ملا صدرا گوید: ابن سینا در کتاب تعلیقات[1] مکرر از این عقل بسیط یاد کرده است اما با تکراری که انجام داده است غیر از همان دو ویژگی برای صور معقوله که دفعة موجود اند و عاقل فاعل آن هاست وچیز اضافه ای ندارد

در نهایت ابن سینا یک علم حصولی اجمالی سربسته به اشیاء برای واجب درست می کند واین عقل بسیط است درحالی که عقل بسیط ملاصدرا در حکمت متعالیه و در جلد ۶ در علم واجب مطرح شده است از راه قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیئ منها» یک علم حضوری است که در آن وجود تمام اشیاء برای ذات حاضر است واین مفاد قاعده بسیط الحقیقه است که ذات جامع همه چیز است ووجود همه چیز برای ذات حاضر است به همان حضوری که ذات برای خود دارد و وقتی ذات به ذات علم دارد و برای خود حاضر است علم به همه چیز دارد زیرا عقل بسیط است و ذات واحد است و علم به خودش علم به همه چیز است آن هم به علم حضوری

وماهیتی هر چیزی هم برای ذات حاضر است به حضوری که اسماء و صفات برای ذات دارند زیرا ماهیات اشیاء که عرفا به آن ها اعیان ثابته می گویند لازمه اسماء و صفات اند البته لزوما غیر متأخر فی الوجود زیرا اعیان وجودا ومصداقا با اسماء و ذات یکی می باشند ماهیت هر چیزی به حضور اسماء و صفات برای ذات حق تعالی حاضر است واسماء و صفات ملزوم اماهیات اشیاء اند

ملا صدرا در جلد ۶ از دو بیان فلسفی وعرفای علم بسیط ذات را به تفصیل بیان داشتند.


[1] تعلیقات ص۱۵۲ و ص۱۹۳.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo