< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهات تناسخیه

و نقول أيضا: إن سكر الطبيعة و خدر النفس في هذه الدار لأجل اشتغالها بأعمال البدن يمنعها أن تدرك آفات النفس و آلامها الحاصلة لها المكتسبة من نتائج أعمالها و لوازم أخلاقها و ملكاتها الردية إدراكا حقا غير مشوب بما تورده الحواس عليها- و تشتغل به و تلهو و تنسى فإذا ارتفع الحجاب عن الإنسان بالموت و انكشف الغطاء وقع بصره يومئذ إلى تبعات أفعاله و لحقات أعماله فيقع لها حينئذ إن كان سيئ الأخلاق قبيح الأعمال ردي‌ء الاعتقاد الألم الشديد و الداهية العظيمة كما في قوله تعالى «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» فجحيم الآخرة و إن كانت ألطف من نعيم هذه الدنيا إلا أن عذاب الأشقياء و آلامها على الوجه اللائق إنما يتحقق فيها لا في هذه الدار لأن لطافتها توجب ذلك لكون الإدراك الذي هو ملاك العذاب و مبنى التألم فيها أصدق و أصفى و قوله تعالى «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ» يشير إلى أن باعث الألم و العذاب موجود بالفعل هاهنا للكفار و هم لا يدركونه لسكر طبيعتهم و تخدر أذواقهم و عمى بصيرتهم من إدراكه و من تأمل في الأهوال العظيمة التي قد يراها الإنسان في نومه أو يتوهمها من غير سبب خارجي و لا جهة محسوسة مع أنه لم يقصر إيلامها عن إيلام الخارجيات بل ربما زاد عليها بما لا يقاس ليعلم يقينا أن عذاب الآخرة- أَشَدُّ وَ أَبْقى‌ من عذاب الدنيا لأنه أشد استقرارا و أوصل إلى النفس و أغرز فيها من هذه الحسيات.

و منها: أن التعذيب بالجهل المركب و غيره‌

من الأحوال التي وعدها الشارع- إن كان يلحق الجوهر الروحاني مجردا عن علائق الأجسام فكيف يحصل من مثله هذا التصور المحدود و ليست معه قوة التخيل و الجهل المركب لا بد فيه من تصورات‌ و تصديقات خلاف ما ينبغي منشؤها المتخيلة و معلوم أن الفائض من المبادي ما لم يكن سوء استعداد جرمي لا يكون إلا ما طابق الواقع من الاعتقاديات و غيرها فإن جهات الشر و الآفة و الكذب و الجهل الذي هو ضرب من الصورة العلمية و غيرها راجع إلى هيئات مادية- فموضع التعذب بالآلام و الشدائد الأخروية إن كان هو الجوهر المفارق لعلاقة الأجرام- فلا تعذيب بالجهل المركب و غيره لعدم التخيل غاية ما في الباب أن يبقى فيه أخلاق و ملكات فإذا لم يبق فيه مدد إدراكي زالت بالكلية و لا شوق إلى ما لا تصور له بوجه- و لا تخصص و لا قوة شوقية فلا تألم بالشوق أيضا إلى مشتهياتها و لذاتها الدنياوية و قد ارتفعت المشوشات الحسية عنه فكان حاله حينئذ كحال من سكنت قواه فنال الغبطة العظمى من الرحمة الإلهية في عالم القدس و الرحمة

 

ملا صدار از دلیل چهارم تناسخیه دو جواب دادند که یکی قبل تر گذشت

جواب دوم شبهه چهارم: این عذاب شدید در نشأه ادراکی و در آخرت و الدار الحیوان است الان هم در دنیا هست اما ما متوجه نمی شویم قرآن می فرماید: «انّ جهنم لمحیطة بالکافرین» یعنی الان محیط است نه این که بعد جهنم احاطه اش می کند زیرا مشتق به اتفاق همه علماء در متلبس مبدأ ودر زمان حال حقیقت است یعنی الان محیط است بنا بر اتفاق علما

این عذاب دوزخ که نتیجه اعمال و اخلاق و ملکات علمیه و عملیه که اشقیاء در همین دنیا گرفتار اند به علت بی هوشی عالم طبیعت و اشتغالات به محسوسات خارجی دنیوی ایشان را تخدیر کرده و است و نمی گذارد که الان بفهمند و درک کنند

مثَل مرگ مانند برداشتند یک دیوار حایل است که انسان خود را در فضایی باز ببیند و ما تخدیر شده ایم و درد محیط بر خود از عقوبت زشتی ها را در نمی یابیم درد هست و احساس نمی کنیم

گشته گرگان هر یکی خوهای تو    می درانند از غضب اعضای تو

 

و به خاطر اشتغالات و به طبیعت و لهو و لعب ها دریدن ها را درک نمی کنیم میرداماد گوید:

دی در طلبم سگان هویدا گشتند    کردند به من حمله چو پیدا گشتم

چون از سگ نفس من خبر دار شدند    دیدند که می گیردشان وا گشتند

 

در نهاد هر کسی بس خوک هست    خوک باید کشت یا زُنّار بست

 

باید کمر را برای مقابله بست آیا توان مقابله هست یا این که مغلوب می شویم؟

ملا صدرا می فرماید: خواب های رنج آور و وحشتناکی که برخی می بینند و یا افرادی که گرفتار توهم می شود و صورت وهمی و خیالی که در خارج هم نیست ایشان را می آزارد از این ها معلوم می شود که عذاب آخرت چقدر شدید است علت هم این است که این ها از بیداری و یا صور واقعی و غیر موهوم عذاب آور تر اند این است که این صورت ها ادخل در نفس اند و در محدوده وجود شخص و ادراک او هستند «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ {6} الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» {7} آتشی درونی که قابل فرار و گریز نیست و از درون بر افروخته می شود.

دلیل پنجم تناسخیه: اسباب عذاب های اخروی که مورد وعید شرع قرار گرفته است 3 سبب است؛

    1. جهل مرکب: اعقادت باطل و خلاف واقع

    2. اخلاق سیئه: که تجسم به صورت مارها و عقارب و نیران می شود و موجب عذاب و آزار شخص می شود

    3. شوق به دنیا: و دنیا دوستی که در آخرت با حرمان از دنیا برای کسی که شیفته دنیا بوده است موجب عذاب می شود «و حیل بینهم وبین مایشتهون»

منشأ هر 3 این ها ادراکات جزئیه است؛

     اما جهل مرکب: از این روی که منشأ آن قوه متخیله است

قوای ادراکی انسان 3 دسته است؛

    1. حواس خمسه ظاهره: 5 حس که همگی مدرک جزئیات اند

    2. حواس خمسه باطنه: که همه مدرک جزئیات است

     حس مشترک: که مدرک صور جزئیه است اعم از صور همه حواس ظاهر است یعنی؛

     مشمومات

     مذوقات

     مسموعات

     مبصرات

     ملموسات

     خیال: که 4 معنا دارد اما اینجا مراد حافظ و نگهبان صور جزئیه است که حس مشترک ادراک می کند

     واهمه: که معانی جزئیه را ادراک می کند مانند عداوت زید

     حافظه: که حافظ معانی جزئیه ای است که واهمه ادراک می کند

     متصرفه: این قوه نه ادراک می کند و نه حفظ صورت ها بلکه کارش دست بردن در صورت ها و معانی ایی است که توسط 4 قوه دیگر ادراک و حفظ شده اند و اختراع صورت های می کند که حقیقت و واقعیت ندارد تصرف آن نیز به دو صورت است؛

    1. تصرف به ترکیب: انسان 10 سر که تصرف در صورت تنها است

    2. تصرف به تجزیه: مانند تصور انسان بدون سر و پا و دست

شیر بی سر وبی اشکم و بی دم که دید    این چنین شیری خدا هم نافرید

 

تا اینجا کار قوه متصرفه ای بود که در اختیار و استخدام قوه واهمه باشد زیرا متصرفه دو حالت استخدام دارد که عبارت است از؛

متصرفه دو نام دارد؛

     متخیله: اگر قوه متصرفه را واهمه استخدام کند و به کار بگیرد

     مفکره یا متفکره: اگر قوه متصرفه را عاقله استخدام کند که این نیز مستقیم نیست بلکه با واسطه گری واهمه است آن هم در قیاسات برای ترکیب در موجبات و تفصیل در سوالب است و عاقله بدین صورت با استخدام متصرفه به توسط واهمه می کند تا موضوع و محمول را در قضایای موجبه قیاس ترکیب کند یا در قضایای سالبه قیاس سلب کند زیرا کار عقل فقط ادراک است و تصرف در حیطه عمل او نیست.

    3. قوه عاقله: همان عقل است که مدرک معانی کلیه است مانند صداقت به طور کلی

حال در جهل مرکب که تصورات و تصدیقات خلاف واقع است مانند اسناد جسمانیت به خداوند که حکیم سبزوای در حاشیه می فرماید. این ترکیب غلط؛ الله جسم است، را قوه واهمه انجام می دهد و منشأ همه این ها از قوه متخیله است که جهل مرکب بدست می آید.

     اما اخلاق سیئه: هم ریشه در جزئیات دارد از این روی که مثلا کسی که خلق غضب دارد باید یک مدرَک جزئی را ادراک کند تا خشمگین گردد به گفته ملای رومی؛

چون گرسنه می شوی سگ می شوی    تند و بد پیوند و بد رگ می شوی

 

باید گرسنگی جزئی را ادراک کند تا خلق به منصه ظهور و بروز برسد این گونه باز مبدأ ظهورو بروز اخلاق سیئه باز ادارک جزئی می شود

     اما شوق به دنیا: هم مبدأش اراک جزئی است انسان باید چرب و شیرین دنیا را بچشد و بعد شیفته و مشتاق دنیا گردد.

حال تناسخیه که تابع مشهور حکما اند و تجرد خیال را قبول ندارند و حواس باطنه را مانند حواس ظاهره مادی می دانند که با مرگ از بین می رود و هم این حواس جزئی هم با مرگ از بین رفته و منتفی می گردد و تنها نفس باقی می ماند و همه حواس نابود شده و روح و نفس به عالم عقول و مفارقات منتقل می شود که در آنجا مسرور و شامان است و عذابی هم نخواهد بود

لذا اگر بخواهیم عذاب های مورد وعید شارع را توجیه کنیم باید به تناسخ قایل شویم و بگوییم: روح شخص شقی از این بدن مفارقت یافته به بدن حیوان تعلق می یابد و غذا می کشد و از آن هم به بدن حیوان دیگرن وبه همین صورت عذاب می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo