< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهات تناسخیه

حيث قرروا أن لكل خلق من الأخلاق المذمومة و الهيئات الردية المتمكنة في النفس أبدان نوع يختص بذلك الخلق كخلق التكبر و التهور المناسب- لأبدان الأسود و الخبث و الروغان لأبدان الثعالب و أمثالها و المحاكاة و السخرية لأبدان القرود و أشباهها و العجب للطواويس و الحرص للخنازير إلى غير ذلك و كما أن لكل خلق ردي‌ء أنواع مخصوصة من الحيوانات مناسبة لأنواع ذلك الخلق فكذلك بإزاء كل مرتبة قوية أو ضعيفة منه بدن نوع خاص من تلك الحيوانات التي اشتركت في ذلك الخلق كعظيم الجثة لشديد الشهوة و صغير الجثة لضعيفها و ربما كان لشخص واحد من الإنسان أنواع كثيرة من الأخلاق الردية على مراتب متفاوتة فبحسب شدة كل خلق مذموم في نفسه و ضعف ذلك و ما ينظم إليه من باقي الأخلاق المذمومة القوية و الضعيفة و اختلاف تراكيبها الكبيرة التي لا يقدر على حصرها أحد إلا الله تعالى- يختلف تعلق نفسه المذمومة القوية و الضعيفة ببعض الأنواع من أشباح الحيوانات المذمومة دون غيرها و كذا يختلف تعلق بعضها ببعض أفراد نوع واحد دون الباقي ثم إذا زال ذلك الخلق رأسا أو زالت مرتبة شديدة منه انتقلت نفسه بحسب خلق آخر يليه‌ في الرداءة نوعا أو مرتبة إلى بدن نوع آخر من الحيوانات المناسبة له إلى أن يزول عن نفسه الهيئات الردية كلها إن كانت قابلة للزوال و إن لم تكن بقي فيها و الأبدان المناسبة منتقلة من بعضها إلى بعض أحقابا كثيرة إلى ما شاء الله و هذه كلها إنما يستصح و يستقيم عندنا في غير النشأة الدنياوية بل في عالم الآخرة فقوله تعالى: «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ» إشارة إلى تبديل أبدانهم المثالية على الوجه المذكور لا كما زعمته التناسخية من انتقال النفوس في عالم الاستعدادات من مادة بدنية إلى أخرى لاستحالته كما بيناه و قررناه

و ليس لقائل أن يقول: ما قررتم في إبطال النقل بعينه جار في تعلق النفوس إلى الأبدان في النشأة الآخرة فإن البدن الأخروي إذا استعد لتعلق نفس به فلا بد أن يفيض عليه من الواهب نفس جديدة مدبرة إياه فإذا تعلقت هذه النفس المنتقلة عن الدنيا به لزم تعلق نفسين ببدن واحد و هذا ممتنع فما هو جوابك فهو بعينه جوابنا.

لأنا نقول: الأبدان الأخروية ليست وجودها وجودا استعداديا و لا تكونها بسبب استعدادات المواد و حركاتها و تهيؤاتها و استكمالاتها المتدرجة الحاصلة لها عن أسباب غريبة- و لواحق مفارقة بل تلك الأبدان لوازم تلك النفوس كلزوم الظل لذي الظل حيث إنها فائضة بمجرد إبداع الحق الأول لها بحسب الجهات الفاعلية من غير مشاركة القوابل و جهاتها الاستعدادية فكل جوهر نفساني مفارق يلزم شبحا مثاليا ينشأ منه بحسب ملكاته و أخلاقه و هيئاته النفسانية بلا مدخلية الاستعدادات و حركات المواد كما في هذا العالم شيئا فشيئا و ليس وجود البدن الأخروي مقدما على وجود نفسه بل هما معا في الوجود من غير تخلل الجعل- بينهما كمعية اللازم و الملزوم و الظل و الشخص فكما أن الشخص و ظله لا يتقدم أحدهما على الآخر و لم يحصل لأحدهما استعداد من الآخر لوجوده بل على سبيل التبعية و اللزوم- فهكذا قياس الأبدان الأخروية مع نفوسها المتصلة بها.

فإن قلت: النصوص القرآنية دالة على أن البدن الأخروي لكل إنسان هو بعينه هذا البدن الدنياوي له.

 

تناسخیه دو مطلب را خلط کرده اند؛ یکی این که تناسخ را با حشر و دیگر این که عالم مثال را درست درک نکرده اند که یا آن را نمی دانسته و یا غفلت ورزیده اند که عالم دیگری هم بین عالم ماده و طبیعت و عقل وجود دارد که می توان همه کلمات حکما وآیات و روایات را تبیین کرد

اگر ایشان به عالم مثال توجه داشتند که در آن نشأه انسان ها با صوَری که تناسب با اخلاق و ملکاتشان دارد محشور می شوند تمام مطالبی که در این زمینه گفته اند همه اش درست می بود با تمام تفاصیل و جزئیاتش

ملاصدرا مطالب ایشان را در این باره بیان می دارند و برای این بیان آن 4 مطلب لازم است خاطرنشان شود؛

مطلب نخست: بدن هر نوع حیوانی مناسب با یک خُلق مذمومی است مثلا بدن شیر مناسب با تکبر وتهور است خود برتر بینی و بی باکی دو صفت موجود در شیر است بدن روباه مناسب با پلیدی و حیله گری است بدن طاووس مناسب با عجب و خود بینی است بدن بوزینه مناسب با خلق تمسخر و استهزاء است و بدن خوک مناسب خلق حرص است مانند مورچه

مطلب دوم: این اخلاق ذمیمه و نکوهیده خود در یک نوع حیوان از نظر شدت وضعف مراتب دارد و این صفات در حیوانات عظیم الجثه قوی تر و شدیدتر است

مطلب سوم: اخلاق مذموم قوی وضعیف در انسان با باقی اخلاق نکوهیده دیگر ترکیب می شود و حساب و کتاب این ترکیب از قدرت ما خارج است فقط خدا می تواند آن را محاسبه کند

مطلب چهارم: کسی که خلق مذمومی در میان اخلاق مذمومه در او از همه قوی تر است اول نفس آن شخص به آن بدن حیوانی که مناسب آن خلق است تعلق می گیرد مثلا اگر چند اخلاق نکوهیده در کسی هست و از همه بدتر و شدیدتر خلق تکبر است بعد از مرگ و مفارقت نفس از بدن نفسش به حیوانی مانند شیر تعلق می گیرد اول به شیر عظیم الجثه تعلق می گیرد و بعد به شیری ضعیف تر تا آن خلق ضعیف یا به طور کلی از بین برود یا از شدتش کاسته شود و بعد نوبت خلق نکوهیده دیگر می رسد که در رتبه دوم از شدت بوده است حال اگر این اخلاق ذمیمه زایل شدند این تعلقات از بدن حیوانی به دیگری تمام می شود و این روند پایان می یابد و اگر از بین رفتنی نباشد ادامه می یابد زیرا زوال ملکه گاهی دشوار است و گاه ممتنع است و در این صورت در احقاب کثیره ادامه خواهد داشت

ملا صدرا می فرماید: تمام این تفاصیل و جزئیات در نشأه آخرت و در عالم مثال درست می باشد یعنی در حشر درست می باشد آیه شریفه که می فرماید: « كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا» {56} مربوط به عالم مثال و حشر و آخرت است

در این جا جواب شبهه سوم تمام می شود اکنون به پاسخ اشکالات این بحث می پردازند

اشکال نخست: این بدن اخروی که می گویید این مطالب در آن درست می نماید همان دلیلی است که مشهور و مشاء اقامه بر بطلان تناسخ اقامه کردند جاری می شود؛

دلیل: در صورت تحقق تناسخ و فرض لازم می آید دو نفس به بدن واحد تعلق بیابد که محال است مثلا نفس زید بعد از مفارقت از بدن و بعد از مرگ تعلق به بدن دیگری بگیرد که در حال تکون و پیدایش است باید آن بدن دو نفس داشته باشد یکی نفسی کهنه که از این بدن یافته و دیگر نفس جدیدی که خدا به او افاضه می کند زیرا آن بدن آماده دریافت و افاضه نفسی جدید است و خدا هم نه بخل دارد و نه خزانه اش تهی شده تا نفس کهنه ای به او افاضه کند لذا بدنی با دو نفس قدیم و جدید خواهد بود

حال در بدن اخروی هم لازم می آید دو نفس به بدنی واحد تعلق پذیرد زیرا اگر بدن اخروی باید دو نفس داشته باشد یکی نفس خودش که از دنیا منتقل شده و دیگری هم نفس جدید زیرا بدن اخروی هم آمادگی و استعداد برای نفس دار شدن را دارد و خدا امساک به فیض ندارد و خزاین او را هم نفادی نیست.

جواب: ملاصدرا در پاسخ 3 تفاوت بین بدن دنیوی و اخروی بیان می فرماید؛

فرق نخست: وجود بدن دنیوی استعدادی است یعنی تکوّن بدن دنیوی به واسطه جهات قابلی است یعنی استعدادات مواد و لواحق و عوارض ماده از جهات قابلی است زیرا بدن دنیوی قابل و پذیرای نفس است و جهات مربوط به همین بدن مادی مانند استعداد و لواحق و عوارض و اوصاف مربوط می شود یعنی برای این که بدن دنیوی ساخته شود ماده با استعداد و قابلیتی که دارد باید حرکت کند و با اسباب بیرونی و عوارض مفارق جدای خود مانند حرارت اندک اندک و به تدریج استکمال بیابد تا بدن دنیوی ساخته و پیدایش بیابد.

اما بدن اخروی مجرد است و وجود استعدادی و مادی ندارد بلکه وجودش ابداعی است و از طرف حق تعالی ابداع می شود و کاری به ماده ندراد و به واسطه نفس و باذن الله با جهاتی که نفس دارد یعنی اخلاق و ملکات این بدن اخروی از طرف فاعلی که نفس است ایجاد و انشاء می شود و این قدرت را خدا به نفس افاضه می کند لذا وجود بدن اخروی وابسته به جهات فاعلی است نه جهات قابلی و نسبت بدن اخروی به نفس نسبت فعل به فاعل و نسبت منشَئ به مُنشِئ است نفس فاعل بدن مثالی و اخروی است و علت آن می باشد و آن بدن نیز معلول نفس است

این که با جهات فاعلی نفس باذن الله بدن اخروی را انشاء می کند یعنی متناسب با اخلاق و ملکاتی که با وجود نفس است نفس باذن الله صورت بدنی را انشاء و ایجاد می کند مثلا خلق تکبر باشد بدن شیر را انشاء می کند و ... جهات فاعلی برای این مطرح می شود تا تخصیص بلامخصص و اراده جزافیه لازم نیاید مُخصِص هم خلق قالب است و وقتی شدت خلق کاسته شد باز مخصص دیگر بوجود می آید

نسبت بدن اخروی به نفس نسبت؛

     معلول به علت

     لازم به ملزوم

     ظل به ذی ظل

     مظهر به ظاهر بنا بر دیدگاه عرفا که علیت را به اظهار و تجلی می دانند

فرق دوم: بدن دنیوی بر نفس به لحاظ زمانی تقدم دارد و اول بدن دنیوی پیدا می شود بعد نفس اما بدن اخروی و نفس با هم معیت دارند و تقدم و تاخر ندارند ماند معیت سایه و شاخص که هرگز از هم جدا نمی شوند

فرق سوم: بین بدن دنیوی و نفس تخلل جعل است اما بین بدن اخروی و نفس تخلل جعل نیست یعنی در بدن دنیوی یک جعل و ایجاد به بدن و یکی هم به نفس تعلق می پذیرد اما در بدن اخروی و نفس با یک جعل و ایجاد و با هم در نشأه آخرت وجود می یابند.

اشکال دوم: این تفاوتی که شما بین بدن دنیوی و اخروی قایل می شود خلاف صریح قرآن است صریح قرآن به عینیت بدن دنیوی و بدن محشور در آخرت است؛ « أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ {3} بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ» {4}

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo