< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پاسخ عرفانی

ثم على تسليم أن لها استعدادا نحو الكمال العقلي فلا نسلم أن ذلك يستدعي اجتيازها إلى الدرجة الإنسانية- و تخطيها إياها فإن الطرق إلى الله و إلى دار ملكوته لا تنحصر في باب واحد كما قال تعالى وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها و كقوله تعالى‌: «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» و هو صراط الإنسان المؤدي بسالكه إلى رب محمد ع و جميع الأنبياء و آله ع و هو اسم الله الجامع لكل الأسماء الإلهية و مظاهرها دون سائر الصراط المنتهية إلى أرباب الأنواع و أسمائها كالمنتقم و المذل و الجبار و المضل و غيرها كما يعرفه أهل الحق العارفون بعلم الأسماء

 

فصل (3): في دفع الشكوك الباقية لأصحاب النقل و حلها[1]

اعلم: أن لأصحاب النقل متشبثات أخرى ينبغي إيرادها و ردها ليكون السالك على بصيرة و رسوخ في تحقيق الحق و إبطال الباطل لأن مسألة النقل كثيرة الاشتباه- دقيقة المسلك و لذلك اشتهر بين الناس أن قدماء الفلاسفة مع عظم رتبتهم في الحكمة قائلون بالتناسخ و نسبة القول به إليهم افتراء محض عندنا مبناه الاشتباه بين حشر النفوس الإنسانية و تناسخها.

فمنها: أن احتياج النفوس إلى الأبدان‌

لأنها أي النفوس ناقصة بالقوة بحسب أول الفطرة و لا شك أن العصاة من الأمم الشقية الجاهلة التي كفرت بأنعم الله صارت أنقص‌ و أبخس مما كانت في أوائل فطرها فهي أشد احتياجا و أقوى انجذابا إلى المواد البدنية مما كانت و هذه الشبهة مما أوردها بعض أهل الحكمة و لم يقدر على حلها و الذي أفادنا الله و ألقى في ذهني...

 

پاسخ سوم ملا صدرا: این جواب بر مبنای عرفانی است و مقدمه ای از این دست را می طلبد؛

مقدمه: بحث اسماء و صفات در عرفان به دلیل اهمیت و گسترگی ایی که دارد علمی جدا گانه به نام "علم الاسماء" محسوب می شود عرفا مباحث مهم و متنوع و گوناگونی در باره اسما و صفات الهی مطرح کرده اند از آن جمله این که؛ در مقابل اشراقیون که عقول عرضیه متکافئه را ارباب انواع موجودات طبیعی می دانند عرفا بر این باورند که اسماء حسنای الهی ارباب انواع اند این ها ارباب انواع موجودات مادی می باشند اما نه به طور مستقیم بلکه به واسطه همان عقول متکافئه عرضیه که اشراقیون ارباب انواع می دانند و در حقیقت عرفا اسماء حسنی را اربابِ ارباب انواع موجودات مادی می دانند بر این مبنا ایشان برای اسماء و صفات الهی ربوبیت نسبت به موجودات عالم و برای موجودات عالم مربوبیت و عبوبیت نسبت به اسماء حسنی قایل اند

به طور کلی عرفا بر این باور اند که اسماء الهی است که در عالم حکمفرما است و به حکومت وجودی و تکوینی در عالم حاکم اند و چون ایجاد و علیت را عرفا به تشؤّن و ظهور و تجلی می بینند حال که اسماء الهی حکومت تکوینی حاکم اند تمام موجودات عالم مظاهر اسماء حسنای الهی اند زیرا اسماء علت موجودات اند و حکومت تکوینی دارند و لذا عرفا باور دارند که؛

عالمان مرآت آگاهی حق    پادشاهان مظهر شاهی حق

خوبرویان آینه خوبیّ او    عشق ایشان عکس مطلوبیّ او

خلق را چون آب دان صاف و زلال    واندر آن تابان صفات ذو اجلال

 

این اعتقاد عرفا که مثلا؛

     حیوان مظهر اسم سمیع و بصیر حق تعالی است و عبدالسمیع والبصیر است

     و جن هم عبد اللطیف و الخبیر حق اند

     و موذیات عبدالمُضر و الضارّ حق تعالی اند

     آتش خاصه آتش دوزخ مظهر اسم منتقم قهار است

     مَلک و فرشته عبد القدیر الجبار است جبار از جبر یا به معنای قهرو غلبه است و به معنای تدارک و تلافی است زیرا فرشتگان قهر و غلبه بر موجودات مادی دارند یا نقص موجودات مادی را جبران می کنند یا عبد السبوح القدوس اند

     شیطان مظهر اسم مُضلّ حق تعالی است و عبد المُضل است

     انسان کامل در بین موجودات عالم موجودی است که مظهر اسم جامع و اسم اعظم الهی است که اسم جلاله الله است

در میان خود اسماء از نظر جایگاه وجودی ترتب است و همه اسماء در یک درجه نیستند و بالاترین درجه و جایگاه اسم جلاله الله است و آن مظهر هم انسان کامل است که انبیاء و اولیاء و خاصه خاتم انبیاء ص که در سوره جن می فرماید: «لما قام عبد الله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا» یعنی پیامبر اکرم مظهر اسم الله است و هر موجودی عبد الله نیست انسان کامل است که مظهر اسم جامع الهی است

در آیه ای دیگر می فرماید: «و ان الی ربک المنتهی» و یا «و ان الی ربک ارجعی» یعنی آن اسمی که پیامبر اکرم ص تحت تربیت وجودی آن اسم است و رب پیامبر است که نام الله باشد آن اسم منتهای مراتب سیر کمالی و سیر رجوعی در قوس صعود است زیرا بین اسماء ترتب است و آن نهایت مراتی اسمائیه که منتهای سیر کُمَّل است همان اسمی است که انبیاء واولیاء وایمه ع تحت تربیت آن اسم می باشند.

چون که اسم الله نهایت مراتب اسمائیه است که منتهای سیر کُمَّل می باشد بنابرین اسم الله رب ارباب الارباب الانواع است زیرا اشراق اسماء را ارباب الارباب الانواع می داند و بنابر تکوین همه اسماء تحت ربوبیت وجودی اسم الله می دانند یعنی اسم الله سِمَت علیت برای آن ها دارد البته عرفا علیت را به تشؤّن و تجلی و ظهور قایل می باشند

این که عرفا اسماء الهی را همه کاره در عالم و حکمفرما به حکومت تکوینی وجودی می دانند یا به تعبیر دیگر این که عرفا بر این باور اند که خدا به واسطه اسماء خود تصرف در عالم و موجودات آن دارد مستند قرآنی هم دارد و از قرآن هم برایش دلیل و شاهد بیان می کنند؛ «ولکل وِجهة هو مولّیها» یعنی برای هر موجودی یک سمت و سویی و جهتی است که خدا او را بدان سو رهنون می شود و تولیت آن وجهه را سرپرستی می کند وهمان وجهه وجودی است

خدا با اسماء و صفاتش متصرف در موجودات است و ارباب انواع که عقول عرضیه متکافئه باشند متصرف در موجودات مادی نیستند بلکه خود حق تعالی متصرف است و او با اسماء و صفاتی دارد که با همان در عالم و موجودات تصرف می کند با علم و کلام و قدرت و سمع و بصر و اراده که دارد به طور مستقیم با موجودات ارتباط دارد و ارباب انواع همه کاره نمی باشند حق تعالی همه کاره است

یا از زبان حضرت هود می فرماید: «مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ {56}» همه موجودات که دارای حیات اند وقیصری در فص هودی گوید: تعبیر به دابَّة از این روی است که همه موجودات حیات دارند و خدا اختیار همه را در دست گرفته باسلطه و سیطره ای که از طریق اسماء و صفات خود بر موجودات دارد.

ملا صدرا در پاسخ 2 قبول نکردند که حیوانات استحقاق و استعداد و قابلیت کمال عقلی را داشته باشند و اگر تناسخ صعودی محقق نشد منع از غایت باشد آن چه حیوان استحقاق و استعدادش را دارد استعداد و کمال مثالی و برزخی است و بدان هم می رسد و در نشأه آخرت و مثال با همین صورت برزخی محشور می شود و قرآن می فرماید: «و اذا الوحوش حُشرت»

بعد هم افزود: وقتی غالب انسانها این قابلیت را ندارند وتنها تا حد کمال برزخی پیش می آیند چطور حیوانات کمال عقلی را خواهند داشت؟

پاسخ سوم ملا صدرا: ایشان در این جواب کوتاه می آید و فرماید: بر فرض قبول این مطلب؛ حیوان استعداد و استحقاق و قابلیت کمال عقلی را داشته باشد بازهم تناسخ صعودی لازم نمی آید زیرا لازم نیست تا حیوان از مسیر انسان به کمال عقلی برسد بلکه از مسیر رب النوع خود به کمال عقلی می رسد حیوان برای این که از طریق انسان به کمال عقلی برسد باید غذای انسان شود همان طوری که در تعلیقه حکیم سبزوراری هم بود و از باب الابوابی که انسان است به تجرد عقلی برسد

اما این جواب بر فرض تسلم است که حیوان بدون این که غذای انسان شود با هویت شخصیه ای که دارد استحقاق و استعداد کمال عقلی را داشته باشد و در غیر این صورت خلاف حکمت و عنایت الهی است که او را از غایتی که داشته منع کرده است و لازم نیست از مسیر انسان برسد بلکه از طریق رب النوع خود می تواند به کمال عقلی برسد زیرا در ادامه همان آیه ای که خدا از زبان حضرت هود می فرماید: «مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» {56} رب انسان کامل و پیامبر اسم الله است که علی صراط ... یعنی بر منتهای صراط مستقیم در انتهای قوس صعود است

صراط مستقیم هم صراط کسانی است که به ایشان نعمت داده است که انبیاء و اولیاء و اخیار می باشند بنابرین صراط مستقیم که اسم الله منتهای آن صراط در منتهای قوس صعودی صراط و جاده انسان کامل است و حیوان در این جاده و صراط نیست این صراطی است که رهرو و سالک خود را به اسم جامع الهی می رساند که انبیاء و اولیاء مظهر آن می باشند اما صراط حیوان و سایر موجودات غیر از انسان کامل به رب النوع خود و اسم حاکم بر همان رب النوع منتهی می شود زیرا «الطُرُق الی الله بعدد النفوس الخلایق» است چرا باید تناسخ صعودی محقق گردد؟ و از همان جاده می تواند حیوان به کمال عقلی برسد برفرض که استحقاق و استعداد آن را داشته باشد

البته این را از اصل قبول نداریم و حیوان با هویت شخصیه اش استعداد کمال عقلی را ندارد و حیوان بخواهد به کمال عقلی برسد باید از طریق حرکت جوهری غذای انسان بشود و انسانی درست شود و آن انسان به تجرد عقلی برسد و این طوری حیوان به کمال عقلی می رسد.

صراط مستقیم بنابر مبنای عرفا صراط انسان کامل است و حیوان باید انسان را دروازه رسیدن به کمال خود قرار دهد و غذای او شود

 

فصل 3: شکوک و شبهات تناسخ

این فصل درباره بقیه ادله تناسخیه و جواب آنها است و ابتدا مقدمه ای بیان می شود؛

مقدمه: چرا به شکوک و ادله و شبهات ایشان می پردازیم؟ به این دلیل که بحث تناسخ خیلی اهمیت دارد و از لغزشگاه های مباحث معرفتی است طوری که به اساطین حکمت نسبت این اعتقاد و مذهب داده شده که ایشان هم قایل به تناسخ بوده اند و این نسبت درست نیست و ناشی بین حشر و تناسخ است ایشان بر این باور بوده اند که در باطن انسان صورت حیوان یافته و با همان هم در آخرت محشور می شود و ایشان پنداشته اند که در ظاهر و در همین دنیا با مرگ نفسش به کالبد حیوان تعلق می یابد! لذا بجهت اهمیت بحث ملاصدرا لازم دید که بقیه شبهات را بیان و جواب دهد که 5 دلیل و در قالب "منها" بیان می شود؛

دلیل نخست تناسخیه: ملاک و علت نیاز نفس به بدن این است که نفس در آغاز پیدایش و اول خلقت ناقص و بالقوه است و لذا نیاز دارد تا به بدن تعلق گیرد و از طریق بدن و با ابزار بدن فعلیت و کمال بیابد و از نقص و قوه در آید و به فعلیت و کمال برسد

این ملاک در اهل معصیت و عصات و در هنگام مرگ آکد است و گرفتاران در لحظه مرگ نقص بیشتری دارند و نفسشان به ابزار بدنی خیلی بیشتر نیاز دارند زیرا ایشان در علم و عمل بدترین حال و روز را نسبت به آغاز پیدایش و خلقت خود دارند بجهت معصیتی که کرده اند چه معصیت فسق و فجوری و چه معصیت اعتقادی و جهل مرکب هایی که دارند لذا حال و روزشان در مرگ بدتر است و نیاز بیشتری دارند تا به بدنی دیگر تعلق بگیرند تا با آن بدن نقص و قوه خودشان را برطرف کنند.

و این دلیل بر تناسخ است که نفس بعد از مفارقت بدن به بدن دیگری تعلق می پذیرد

ملا صدرا می فرماید: برخی از اهل حکمت این شبهه را بیان کرده و نتوانسته اند پاسخ بدهند و در جوابش درمانده اند اما خدا پاسخ را به ذهن من القاء کرده است که چنین است...


[1] - مبدأ و معاد ملا صدرا ص31 به بعد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo