< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

95/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقریر ملا صدرا در ابطال تناسخ

 

‌[الجزء التاسع‌]

[تتمة السفر الرابع‌]

القسم الثاني في علم النفس‌

الباب الثامن: في إبطال تناسخ النفوس و الأرواح و دفع ما تشبث به أصحاب التناسخ و فيه فصول‌

فصل (1): في إبطاله بوجه عرشي‌

اعلم: أن هذه المسألة من مزال الأقدام و مزالق الأفهام و منشأها أن الذي ورد في كلام السابقين الأولين من الأولين من الأنبياء الكاملين و الأولياء الواصلين يدل بظاهره على ثبوت النقل و التناسخ و الذي يحكى عن الأوائل كأفلاطون و سقراط و غيرهما له محمل صحيح عندنا كما سنبين و نحن بفضل الله و إلهامه علمنا ببرهان قوي على نفي التناسخ مطلقا سواء كان بطريق النزول أو الصعود و هو أن النفس كما علمت مرارا لها تعلق ذاتي بالبدن و التركيب بينهما تركيب طبيعي اتحادي و أن لكل منها مع الآخر حركة ذاتية جوهرية و النفس في أول حدوثها أمر بالقوة في كل ما لها من الأحوال و كذا البدن و لها في كل وقت شأن آخر من الشئون الذاتية بإزاء سن الصبا و الطفولية و الشباب و الشيخوخة و الهرم و غيرها و هما معا يخرجان من القوة إلى الفعل و درجات القوة و الفعل في كل نفس معينة بإزاء درجات القوة و الفعل في بدنها الخاص به ما دام تعلقها البدني و ما نفس إلا و تخرج من القوة إلى الفعل في مدة حياتها الجسمانية و لها بحسب الأفعال و الأعمال حسنة كانت أو سيئة ضرب من الفعلية و التحصل في الوجوب [الوجود] سواء كان في السعادة أو الشقاوة فإذا صارت بالفعل في نوع من الأنواع استحال صيرورتها تارة أخرى في حد القوة المحضة كما استحال صيرورة الحيوان بعد بلوغه إلى تمام الخلقة نطفة و علقة لأن هذه الحركة جوهرية ذاتية- لا يمكن خلافها بقسر أو طبع أو إرادة أو اتفاق فلو تعلقت نفس منسلخة ببدن آخر عند كونه جنينا أو غير ذلك يلزم كون أحدهما بالقوة و الآخر بالفعل و كون الشي‌ء بما هو بالفعل بالقوة و ذلك ممتنع لأن التركيب بينهما طبيعي اتحادي و التركيب الطبيعي يستحيل بين أمرين أحدهما بالفعل و الآخر بالقوة.

هذا ما سنح لنا بالبال.

 

سفر چهارم از اسفار اربعه در مباحث نفس و معاد است جلد 8 و 9 این کتاب سفر چهارم را تشکیل می دهد که مشتمل بر 11 باب است که 7 باب در جلد 8 مطرح شد و 4 باب باقیمانده در جلد 9 بحث می شود

باب 8: این باب در ابطال تناسخ و ادله تناسخیه است

یعنی دو کار در این باب صورت می گیرد:

    1. برهان هایی در ابطال تناسخ اقامه می شود

    2. ادله قایلان به تناسخ را جواب می دهند

فصل نخست: برهانی عرشی در ابطال تناسخ

تعریف تناسخ: این که نفس بعد از جدایی و مفارقت از بدن به کالبد و جسم دیگری تعلق بگیرد

این باب خود مشتمل بر 8 فصل است در فصل نخست ابطال مطلق تناسخ است به تعبیر ملا صدر "بوجهٍ عرشیٍّ" می باشد

مطلق تناسخ یعنی با تمام اقسامی که دارد؛

     خواه تناسخ صعودی باشد که از موجود پایین تر به موجود بالا تر سیر کند

     خواه تناسخ نزولی باشد که از روح موجود بالاتر به بدن موجود پایین تر تعلق پذیرد

در ثانی ابطال تناسخ در این فصل به وجهی عرشی است و این تعبیر ملا صدرا معمولا در جایی است که از عالم غیب و از معلم غیبی به ایشان افاضه شده و مطلبی برای خود ایشان کشف شده است و خودشان به میدان آمده و با برهان عرشی از واری عالم ماده که از معلم غیبی افاضه شده است تناسخ با جمیع اقسامش ابطال می فرمایند.

برهان ملا صدرا در این فصل دارای دو تقریر می باشد:

    1. تقریری بنابر مبانی حکمت متعالیه

    2. تقریری بر مبنای مشهور مشائیان

مقدمه تقریر نخست: در باره ی اهمیت بحث تناسخ است و می فرمایند: از لغزشگاه های مباحث معرفت شناسی همین بحث تناسخ است و احتمال لغزش در این جا بسیار است که انسان گرفتار اعتقاد باطل گردد و این باور در تضاد با اعتقاد به معاد است لذا قبول تناسخ مستلزم انکار معاد می باشد زیرا هم در قرآن و هم در احادیث و هم در کلمات بزرگانی مانند افلاطون و سقراط عباراتی هست که ظاهر آن ها دلالت بر تناسخ می کند -نمونه هایی از این دست نقل خواهد شد- در حالی که این سخنان و گزاره ها محمل صحیح دارد که همان تناسخ ملکوتی است

اما تناسخ مُلکی باطل است و مورد ابطال قرار می گیرد این که نفس بعد از مفارقت از بدن به بدن و کالبد حیوان و جماد و نبات و انسان دیگری تعلق بگیرد باطل است اما تناسخ ملکوتی امری جایز و محقق است

تقریر نخست: بر مبانی حکمت متعالیه و ملا صدرا است و این تقریر به این قرار است که 4 مطلب را به عنوان مقدمه می طلبد؛

مطلب نخست: بنا بر نظر ملا صدرا ترکیب بین بدن و نفس و اضافه و ارتباط نفس و بدن یک ارتباط ذاتی و طبیعی و وجودی و درونی و ساختاری است یعنی وجودشان به هم پیوند خورده و اضافه نفس و بدن یک اضافه عرضی و بیرونی نیست که نفس و بدن دو وجود منحاز و جدا و بدون پیوند نمی باشند که از بیرون ارتباط و رابطه ای به آن ها عارض گردد مانند اضافه رُبّان به سفینه و مَلِک به بلَد و ... که به این صورت نیست اما مشهور به این نوع ارتباط قایل است نه ملاصدرا البته این در زمانی است که نفس در دنیا و طبیعت است و در حال تجرد حکم چیز دیگری است که بعد بیان می گردد.

پادشاه و سرزمین و یا کشتی بان و کشتی هر کدام بدون دیگری وجود می یابد و وجودشان به هم گره نخورده است و مستقل از هم نمی باشند

مطلب دوم: ملاصدرا به تبع سید صدر الدین دشتکی شیرازی یا سید سند -که از سران متکلمین است- ترکیب بین ماده و صورت را اتحادی می دانند بر خلاف مشهور که ترکیب آن ها را انضمامی می دانند بدن ماده برای نفس است و نفس صورت برای بدن است البته باز این مطلب هم مادامی است که در عالم طبیعت و دنیا می باشد

بدن، ماده صورت انسانی یا همان نفس است و نفس هم صورت بدن است مشهور این ترکیب را انضمامی می داند یعنی برای ماده یک وجود و برای صورت یک وجود جداگانه قایل اند و معتقدند که این ها ترکیب انضمامی با هم دارند حاجی سبزواری گوید:

انّ بقول سید السنادِ    ترکیبَ عینیة اتحادِ

 

و ملاصدرا هم مانند سید سند ترکیب ماده و صورت را اتحادی می دانند یعنی این دو به یک وجود موجود اند و نفس و بدن یک وجود دارند و وجودشان جدا از هم نمی باشند

سؤال: اما چرا در صورت اتحادی بودن ماده و صورت این ها دو چیز شمرده می شوند و ماده را جوهر محل و صورت را جوهر حالّ می دانند و جسم هم مرکب از این دو جوهر حال و محل است؟

جواب: این به لحاظ انفکاکی است که بین ماده و صورت حاصل می شود و به اعتبار آن هنگامی است که ماده و صورت از هم جدا می شوند صورت که در ما نحن فیه، نفس است بعد از عاری شدن از ماده و بدن و بعد از مفارقت از بدن، صورت از ماده جدا می شود صورت هست و ماده نیست و ماده و هیولی ثانیه قبل از این که با صورت انسانی باشد که با یک صورت دیگری است در آن جا هم ماده از صورت جدا می شود یعنی ماده هست و صورت نیست و بعد از تجرد صورت از ماده و نفس از بدن هم صورت از ماده جدا می شود یعنی صورت هست و ماده نیست لذا است که ماده و صورت دو چیز شمرده می شود و به لحاظ صورت انفکاک و جدایی بین آن ها است و الا اکنون که ماده بدن با صورت نفس است ترکیب اتحادی دارند و به یک وجود موجود اند و در مطلب قبل هم گفته شد که با هم پیوند وجودی و ذاتی و درونی و طبیعی و ساختاری دارند.

مطلب سوم: ملا صدرا بر این باور است که؛

النفس فی الحدوث جسمانیة    و فی البقاء تکون روحانیة

 

ملا صدرا بر این اعتقاد است که نفس مجرد اول و نفس مجرد در بقا و نهایت همین بدن مادی در نخست و ابتدا است. این بدن مادی با حرکت جوهری ذاتی و درونی استکمال پیدا می کند و دوران نوزادی و طفولیت و جوانی و میانسالی و کهنسالی را طی می کند که در هر مرحله ی قبلی، قُوّه ی مرحله بعدی در آن است در مرحله نوزادی قوه طفولیت و ... را دارد این دوره ها را می گذراند و در نهایت از بدن مجرد می گردد و همین موجود مادی مجرد می شود و حاصل این موجود و حاصل وجودی این حرکت و سیر بر حسب افعال و ملکاتی است که انسان دارد و متناسب با افعال و ملکات انسان است و محصول وجودی این حرکت یک وجود مجردی است که یکی از 4 نوع ملکی (فرشته ای) و بهیمی و سبُعی و شیطانی است و این بستگی به این دارد که در طی این دوره ها از نوزادی تا کهنسالی چه افعالی مکرر از انسان سر زده و صادر شده باشد و چه ملکه ای را تشکیل داده باشد در صورتی که اخلاق و خُلق و خو فرشته ای که طهارت و پاکی است محصول وجودی آن حرکت جوهری فعلیت فرشته ای است و شخص از نوع فرشته می شود و اگر خُلق و خوی شیطنت و مکر و حیله بر وجودش مستولی شد باشد محصول وجودیش شیطانی می شود و هکذا بهیمی و سبعی خواهد داشت.

آن وجود مجرد حاصل این حرکت جوهری در دوره های مختلف می باشد لذا نفس از نظر ملا صدرا جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است و در ادامه وجود نفس مادی، مجرد می شود و همین ماده و بدن با حرکت جوهری ارتقاء و استکمال و کمال می یابد که اعم از شاخه سعادت ملکی و شقاوت می باشد که کمال شیطانی و بهیمی و سبعی است همان طور که ماده قبل از نوزادی اول نطفه بود و بعد علقه و بعد مُضقه شد و با حرکت جوهری این مراتب را طی کرده است و بعد هم که نوزاد متولد شد باز این حرکت و سیر تطوری ادامه دارد.

مطلب چهارم: حرکت جوهری چون ذاتی و درونی است قهقری در آن امکان ندارد زیرا ذاتی و درونی است و به عقب باز نمی گردد و رجوع از فعلیت و به قوه در آن امکان ندارد نه با طبع نه با قسر و نه با اراده و نه با اتفاق عقب گردد نمی کند زیرا حرکت انواع مختلف دارد؛

حرکت طبعی: مانند سنگی که از بای قله کوه به پایین می غلطد یعنی حرکت ثقیلان از بالا به پایین

حرکت قسری: سنگی که به بالا پرتاب شود یا آب که با فواره به بالا رود و بر خلاف طبیعت خود حرکت داده شده است.

حرکت ارادی: مانند رفتن ارادی انسان و حیوان از جایی به جایی

     حرکت اتفاقی: مانند برخورد و حادثه مانند حرکت برگ ها بر اثر وزش باد یا طوفان درختی را از جا در می آورد

این ها همه حرکات عارضی اند و در بیرون از ذات شیئ صورت می گیرند و از جهتی به جهت دیگر و از مکانی به مکان دیگر است و این ها نمی توانند حرکت ذاتی را به قهقری و عقب باز گردانند

حال با توجه به این 4 مقدمه تقریر نخست ملا صدرا این است:

بیان تقریر نخست: نفس فعلیت یافته و مجرد هیچ گاه بر نمی گردد و بدن دارای قوه مادی نمی شود نفس کمال یافته در شاخه سعادت یا شقاوت هرگز بر نمی گردد و بدن دارای ماده و قوه و قابلیت نمی شود و هیچ گاه آن نفس با این بدن متحد نمی گردد و این امکان ندارد که ترکیب ذاتی وجودی درونی و اتحادی بیابد زیرا آن بالفعل است و این بالقوه. به قول ملای رومی؛

هیچ انگوری دگر غوره نشد    هیچ میوه ی پخته، باکوره نشد

هیچ نانی، گندم خرمن نشد    هیچ شمشیری، دگر آهن نشد

 

و به قول کلیم کاشانی؛

وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست    رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت

 

لذا تناسخ به این معنا که نفس بعد از مفارقت از بدن و نفس منسلخ از بدن و عاری از آن و نفس کمال یافته و تجرد یافته هرگز به دنیا بر نمی گردد تا به کالبد دیگر و جسم دیگری تا به حیوان و نبات و جماد تعلق بیابد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo