< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

94/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل دوم فساد ناپذیری نفس

و ثانيتهما: أن كل متجدد فإنه قبل تجدده ممكن الوجود

المتجدد و إلا لكان ممتنعا و الممتنع غير موجود فإذن المتجدد غير المتجدد هذا خلف و نعني بهذا الإمكان الاستعداد التام على ما عرفت و ذلك الاستعداد التام يستدعي محلا لأن الذي يوجد فيه إمكان وجود الشي‌ء هو الذي حصلت فيه قوة وجود ذلك الشي‌ء أي استعداده القريب.

إذا ثبت ذلك فنقول النفس لو صح عليها العدم لوجب أن يكون هناك شي‌ء- يوجد فيه إمكان ذلك الفساد و ذلك الشي‌ء ليس هو ذات النفس فإن النفس لا تبقى ذاتها مع الفساد و الذي فيه إمكان الفساد يجب أن يبقى مع الفساد فإذن ذلك الشي‌ء مادة النفس فيكون للنفس مادة فننقل الكلام إلى تلك المادة فإن صح عليها الفساد احتاجت إلى مادة أخرى و لزم التسلسل و هو محال و إذا انقطع التسلسل فذلك السنخ الباقي مما لا يجوز عليه الفساد و العدم و هو جزء النفس و لا يكون جزؤها الباقي ذات وضع و إلا لكانت النفس منافية لمقارنة الصور العقلية و لكانت ذات وضع و حيز و هو محال كما بين و إذا كان ذلك الشي‌ء الذي ثبت بقاؤه مجردا عن الوضع و الحيز قابلة للصور العقلية كان ذلك الجزء هو النفس بعينها إذ لا نعني بالنفس إلا جوهرا مجردا قابلا للصور العقلية فالنفس لا يصح عليها العدم.

فإن قيل: أ ليست لها مادة توجد فيها قوة حدوثها فلم لا يجوز أن يحصل في تلك المادة قوة فسادها.

فنقول الفرق ثابت لأن الذي فيه قوة الحدوث هو البدن و ذلك مما يصح أن يبقى مع الحدوث أما الذي يوجد فيه قوة الفساد لو كان هو البدن لكان البدن باقيا مع فساد النفس و بالاتفاق البدن لا يبقى مع عدم النفس فظهر الفرق بين البابين هذا ما في مسفورات القوم.

 

بحث در این بود که فساد بر نفس محال است و دو برهان بر این مدعا اقامه شده است؛

برهان دوم: اگر نفس بخواهد فساد بیابد یا به تعبیر دیگر اگر بخواهد فساد برای نفس حادث و متجدد شود باید امکان استعدادی فساد نفس قبلا در یک محلی موجود باشد یا به تعبیری قوه ی فساد نفس باید قبلا در محلی موجود باشد زیرا حادث و متجدد فرقی نمی کند که کون باشد یا فساد، وجود باشد یا عدم، قبل از تجددش باید استعدادش در محلی موجود باشد امکان استعدادی باید در محلی موجود باشد مثلا انسان حادث و متجدد است لذا اگر بخواهد حدوث و تجدد بیابد باید قبلا امکان وجود انسان در نطفه ای موجود باشد بر خلاف ثابتات و موجودات قدیم و موجودات مجرده که امکان ذاتی در وجودشان کفایت می کند نیاز به امکان استعدادی در محلی ندارند.

اشکال: اما این که در مورد عدم اشکالی به ذهن می آید این است که؛ کسی می گوید: در مورد وجود قبول داریم اما در مورد فساد و وعدم لازم نیست که امکان استعدادی آن در محلی باشد زیرا عدم که چیزی نیست

جواب: عدم در این جا مراد عدم نعتی است یعنی این فساد و عدم در اینجا فساد نفس است و فساد مطلق و کلی نیست بلکه نعت یک موجود قرار می گیرد و در این صورت لازم است که این عدم در جایی امکان استعدادی آن در مکانی و محلی باشد و بدون این که استعداد فساد نفس نمی تواند فساد بیابد

حال آن محل که باید قبل از حدوث و تجدد نفس استعداد و قوه ی فساد نفس در آن محل موجود باشد آن محل کجاست؟

دو احتمال وجود دارد؛

محل خود نفس است: این فرض غلط است زیرا محل باید چیزی باشد که با فساد نفس باقی باشد و از بین نرود و در این فرض خود نفس در صورت فساد آن باقی نمی ماند

محل ماده ی و جزء نفس است: این فرض هم درست نیست زیرا؛

اولا: نفس ماده ندارد

ثانیا: یا تسلسل لازم می آید و یا خُلف؛

تسلسل: اگر بگویی استعداد فساد نفس در محلی است که ماده نفس است و آن جزء نفس است و استعداد فساد آن ماده هم در ماده ی دیگری است هکذا و... به ماده ای که فساد ناپذیر باشد نرسد تسلسل می شود

خلف: در صورتی که سلسله قطع شود و به ماده ای برسیم که فساد نداشته باقی باشد لازم می آید آن جزء خود نفس باشد و نفس باقی باشد در حالی که فرض کردیم نفس فساد می یابد

چرا لازم می آید جزء باقی خود نفس باشد؟

از این روی که نفس مقارن با صور عقلیه و صور کلیه واقع می شود ما مفهوم کلی انسان را ادارک می کنیم نفس و ذهن ما قرین با مفهوم کلی و عقلی انسان می شود وقتی که نفس مقارن با معقولات شد جزء نفس هم بر این فرض که جزء داشته باشد و همان ماده نفس باشد آن هم در ضمن نفس است تا با مفهوم عقلی و کلی می شود و وقتی نفس مقارن معقول شد ماده ی آن هم مقارن معقول می شود و در صورت این جزء نفس نباید ذات وضع باشد و مادی باشد بلکه باید مجرد باشد زیرا صورت عقلیه مجرد است و وجود مادی نمی تواد با موجود مجرد و مقارن با معقول باشد خود نفس است زیرا مراد ما از نفس چیزی جزء جوهر مجرد مقارن با صورت عقلیه و مفهوم کلی نیست یعنی هر آنچه مجرد باشد و مدرک معقولات باشد نفس می شود و در این صورت خلف پیش می آید زیرا فرض این بود که نفس فساد می یابد.

خلاصه اگر نفس بخواد فساد بیابد باید قبلا استعداد فساد آن در محلی باشد؛ محل خود نفس نیست پس باید ماده نفس باشد و در این صورت اولا نفس ماده ندارد و ثانیا یا تسلسل لازم می آید و یا خلف

تسلسل در صورتی که سلسله ی ماده ها به ماده باقی نرسد

خُلف در صورتی که به ماده باقی برسد که آن ماده خود نفس است زیرا نفس مقارن با معقولات واقع می شود اگر این نفس جزء و ماده ای داشته باشد آن هم با معقولات مقارن می شود و معقول مجرد است و این جزء باید مجرد باشد و دارای وضع نباشد و در این صورت خود نفس می شود که مقصود از نفس هم همین است یعنی جوهر مجرد غیر ذات وضع که مقارن با صور عقلیه است و این خلف است.

تتمه: دلیل دوم یک اشکال و جواب دارد

اشکال: چطور قوه ی وجود نفس قبلا در یک محلی که بدن باشد هست بعد نفس در آن محل وجود می یابد همان محلی که بدن است قوه ی فساد هم در همان بدن باشد

جواب: بدن می تواند قوه ی وجود نفس باشد اما نمی تواند قوه ی فساد نفس باشد زیرا اگر محل قوه ای وجود است باید با وجود نفس باقی باشد و اگر قوه ی فساد است باید با فساد آن باقی بماند بدن با وجود نفس باقی می ماند اما هیچ کس نگفته بدن با فساد نفس باقی باشد محل قوه باید باقی باشد بدن که محل قوه ی وجود نفس است با وجودش باقی است ولی با فساد نفس بدن هم باقی نمی ماند.

نظر ملا صدرا: بعد از بیان این دو دلیل اظهار نظر می کنند و می فرمایند: این دو دلیل محال بودن فساد موجود مجرد را اثبات می کند نه نفس را زیرا ایشان نفس را جسمانیة الحدوث می دانند و ایشان همین اشکال را در فصل قبل هم مطرح کردند که دلیل افاده می کند عدم فساد موجود مجرد را بر فرض فساد بدن می داند که موجود مجرد نه با حدوث بدن حادث می شود و نه با فساد بدن فاسد می شود حدوث و فساد در موجود مجرد راه ندارد آن قدیم است و ثابت است کل کاین فاسد هر حادثی فاسد است زیرا متغیر و متجدد است و عکس نقیض این قضیه این است :هر موجود مجرد که فساد ناپذیر است کاین و حادث نمی باشد

و نفس حادث به حدوث بدن است نه مع حدوث بدن که مشاء می گوید.

بعد می فرمایند: یک موجود نمی تواند هم حادث و هم مجرد باشد بر خلاف مشاء که موجود واحد بالعدد مانند نفس را حادث و مجرد می دانند اگر حادث است مادی است و اگر مجرد است مادی نیست و این پارادوکس است مگر از طریق حرکت جوهری و جسمانیه الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس باشد که نفس در ابتدا مادی است و بعد مجرد می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo